• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 3573)
دوشنبه 25/2/1391 - 0:2 -0 تشکر 453262
حضرت علی (ع) و ادبیات فارسی

شبهای قدر را در سایه سار مولا امیرالمومنین علی (ع) بیشتر قدر بدانیم

عالِم اسرار ربِّ العالمینی یا امیرالمومنین    

                         تو ولیِّ حقیّ و اتمام دینی یا امیرالمومنین

اولین گشتی به ایمان، بعد احمد یا علی       

                       مومنان را پیشتازِ بی قرینی یا امیرالمومنین

تا که نازل گشت در شأنت، علی جان هل اتی     

                                  دین احمد را حصینی یا امیرالمومنین

شد پیمبر تا که جانانِ خداوندِ کریم           

                      روح و جان آن رسول آخرینی یا امیرالمومنین

آدم از جنت پی گندم برون گردید لیک        

                    تو نگشتی سیر از، نان جوینی یا امیرالمومنین

نوح کم آورد و نفرین کرد قوم خویش را     

                              تو به صبر خود، نشینی یا امیرالمومنین

تو ز ابراهیم گشتی بهتر ای شیر خدایی      

                  چون نیفزاید کسی، بر تو یقینی یا امیرالمومنین

بهتر از موسی عمران ،گشته ای در کار دین     

                    ره نیابد در دلت، هرگز غمینی یا امیرالمومنین

شد برون مریم ز بیت حق نماید وضعِ حمل    

                   تو درون کعبه را، بر می گزینی یا امیرالمومنین

شرح حال انبیا را دیده ام در هر کجا                       

                    تو به آنان هم، امیرالمومنینی یا امیر المومنین

انبیا را تک به تک کردم تفحص دیدمی       

                     غیر احمد از همه، تو بهترینی یا امیرالمومنین

در زمین همتا ی احمد، کفو زهرا گشته ای     

                   در سما هم بر ملک، بالانشینی یا امیرالمومنین

کس نشد اندر بلاغت در جهان همتای تو       

                       مرشد و استاد جبریل امینی یا امیرالمومنین

ای مسلمان چنگ زن بر ریسمان کردگار        

                 دین حق را تو فقط ،حبل المتینی یا امیرالمومنین

قصه ی سیلی و کوچه، آتشی بر درب خانه       

                      از غم اینها هماره ، تو حزینی یا امیرالمومنین

داغ زهرا ،آتشی بر جان عالم چون فکند     

                             روی خوش بعدش نبینی یا امیرالمومنین

لاله های سرخ باغت را، بدیدم در جهان           

                بس فلک کرده زباغت، لاله چینی یا امیرالمومنین

عاشق رخسار ماهت، گشته ام مولا علی       

                  روح و ریحان منی، جان «مبینی» یا امیرالمومنین

وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران / جمعه 1391/05/13 (14 رمضان 1433)

نصرالدین کریمی(مُبین)
يکشنبه 7/3/1391 - 10:2 - 0 تشکر 457268

سلام
بخشهایی از شعر مولانا درباره حضرت علی:

تا صورت پیوند جهان بود،علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود

شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود
سلطان سخا و کرم و جود علی بود

آن قلعه گشایی که در خانه خیبر
بر کند به یک حمله و بگشود علی بود

آن گرد سرافراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود علی بود

آن شیر دلاور که برای طمع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود علی بود

این کفر نباشد سخن کفر نه این است
تا هست علی باشد و تا بود علی بود

هم آدم وهم شیث و هم ادریس و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داوود علی بود

هم موسی و هم عیسی وهم خضر وهم ایوب
هم یوسف و هم یونس وهم هود علی بود

مسجود ملائک که شد آدم ز علی شد
آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود

چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم
از روی یقین در همه موجود،علی بود.ش

ماهی روحم به اقیانوس هم راضی نبود

طفلکی لالایی این برکه خوابش کرده است!

يکشنبه 7/3/1391 - 10:52 - 0 تشکر 457279


ای روی بی مثــال تــو، وجه خـدا علی


مسنــد نشین بــارگـه كبـریـــا، علی



تــا مولد تو شد، حــرم پـاك كبـریــا


گشتـه مطــاف و قبلـه­ی اهــل ولا علی



اكمــال دیــن حـقّی و اتمــام نعمتـی


بــاشد غـدیـر، شـاهد این مُدَّعــا علی



آیات حق، به وصف جمـال و كمال توست


زآن شِمّه ایست، مدح تو در هَلْ اَتی، علی



قـــرآن تمــام آمده، در بــای بسملـه


و آن نقطه هم تویی كه بود تحت با، علی



« قُـلْ اِنَّمــا وَ لیُّكُـمُ الله » آیتـــی است


رمــز ولایتت، بـه همــه ما ســوی علی



شــاهد بـه كــار خلقی و چشم خدا تویی


بــاشد گــواه گفتـه­ی حَقْ، قُلْ كَفی علی



ظـرف مَشِـیّـَتـیّـُی و خـــــدا را اراده­ ای


بـا یك اشاره زنــده كنی، مــرده را علی



نشنـاخت كس خــدا و نبی را به غیـر تو


نشنـاخت جـز خــدا و پیمبـر، تو را علی



همتــای تو، بجــز نبی و فاطمـه نبــود


همچون خــدای ، فرد و وحیدی تو یا علی



روز غــدیـر، نور علی نور شــد عیــان


تـا یافتی بـه دست پیمبـر تو جــا، علی



هركس كـه گشت داخــل حصنِ ولای تو


ایـمـن بــود ز آتـش روز جـــــزا علی


(استاد منصوری)


                          این نیز بگذرد.....
يکشنبه 7/3/1391 - 10:57 - 0 تشکر 457281



سلام


ای نام تو گشایش هفت آسمان، علی
آوازه جلال تو تا کهکشان ، علی


مست می ولای توهستند عاشقان
محو جمال و جلوه تو ، عارفان ، علی


شهد تبسم لب تو شور زندگی است
سکر نگاه مهر تو روح و روان ، علی


درگاه تو که قبله ارباب حاجت است
جبریل ایستاده بر آن آستان ،
علی

کعبه به یُمن مولد تواعتبار یافت
زمزم به شوق چشمه مهرت روان ، علی

آدم اگر ز روضه رضوان هبوط کرد
مبهوت روی ماه تو شد در جهان ، علی


شد توبه اش به درگه یزدان از آن قبول
آورد تا که نام تورا بر زبان، علی


بهر خلیل بت شکن آن آیت خدای
آتش به احترام تو شد گلستان ، علی


موسی که شور سینه سینا به سر گرفت
جز نور تو نیافت به هر جان نشان ، علی


عیسی از آن به چرخ چهارم نمود سیر
تا روی دلربای تو بیند عیان ، علی


احمد حبیب حضرت داورغریب بود
همراه گر نمی شدی او را زجان ، علی


معراج بود و نور وجود رسول بود
هر جا که بود، دید تورا میزبان ، علی


از ذوالفقار رایت اسلام شد بلند
دست تو بود بر سرِ دین سایبان ، علی


میزان عدل تا که مصون ماند از خطا
دست عقیل و آهن و آه و فغان ، علی


درلیله المبیت ،  شب خشم و خون و خوف
آن شب ، شب هراس ، شب امتحان ، علی


خفتی به خوابگاه خطر، خوابگاه عشق
تا جان برد رسول سلامت از آن ، علی


از بهر بوستان محمد ، خدا زلطف
فرمود درغدیر ، تو را باغبان، علی


آوخ که از سموم ملخ های هرزه گرد
آمد چه بر سر تو و این بوستان ، علی


چشم فلک ز غصه برون ریخت لخت خون
تا دید بازوان تو در ریسمان ، علی


گفتی که صبر کردم و دردم به سینه ماند
خارت به دیده ، در گلویت استخوان ، علی


نهج البلاغه ات که جهانی زحکمت است
از توست یادگار به دور زمان ، علی


درد و دریغ از آنکه نبردیم بهره ای
زان بحر بی کران معانی بیان ، علی


رنگین زخون پاک تو محراب عشق شد
زان تیغ کین که گشت بلند از میان ، علی


" فزت و رب کعبه " تورا جام وصل بود
آسوده گشتی از غم و درد نهان ، علی


با گوش دل شنیدم از آن کودکان فقر
از بهر آب و نان یتیمان ، بمان ، علی !


تا زنده ایم ،  دم ز ولای تو می زنیم
ما را خوش است یاد تو ای مهربان ،
علی ...

عباس براتی پور



                          این نیز بگذرد.....
چهارشنبه 10/3/1391 - 0:17 - 0 تشکر 458254

(مظهر داد و عدالت)


اســـوه تقـــوی علی و مظهـــر ایمـان علی


عـزت آل پیمبــــر عـاشـــــق جـانـان علی


منشــا جـود و ســـخاوت مـوج دریـای وفـا


لعـل رخشــــان ولایت گـوهـر تـابـان علی


یــاور غمــــدیدگان و حــامی بیـــچارگـان


یار زهــرای بتــــول ­و منبع احســــان علی


رهنــــورد كوی ­عشـــق ­و سالك بیـدار حق


والـه ­و شـــــیدای الله از دل ­و از جـان علی


مظهــر داد و عـدالت در قضــاوت بی ­نظیـر


لاله محـــراب­ خـون ­و ­عـدل بی ­پایان ­علی


واصـــل عـرش الهی اوج ایثــــار و صــفا


یكه تـاز عـرصـــه­ حـق نـاطق قـرآن علی


منــبع مهر و محبت صـــاحب لطف و كرم


افتـخار شـیعیان و آیت الـرحمــــــان علی


نور چشــمان رســول و سـرور و مـولای ما


لؤلؤ مـرجان عشــق و اختــر رخشــان علی


اعظم هستن و عالم و با حسن و تدبیر و عطا


لفظ قرآن و حدیث و قسـط و المــیزان علی


نغمـه پردازد «رهـــا» با یاد حیــــدر دائمـأ


همـــدم هر شــیعه باشد در همه دوران علی



بهروز قاسمی (رها)

چهارشنبه 10/3/1391 - 10:2 - 0 تشکر 458287


محمد جواد غفور زاده «شفق»
************

كعبه شد امشب ولایت محورش


كعبه شد لطف الهى یاورش


كعبه در وجد آمد امشب تا كه دید


رقص نور اختران را دربرش


كعبه مى‏بیند كه جبریل امین


در حرم گسترده فرش از شهپرش


كعبه زد گلبوسه بر پاى على


مكه شد گلفرش راه مادرش


كعبه امشب میزبان فاطمه است


نور مى‏بارد ز دیوار و درش


كعبه رفت از خاطرش با وصل یار


هجر اسماعیل و صبرهاجرش


كعبه را قدر و شرف بخشیده است


این صدف وین آسمانى گوهرش


كعبه آورد از كجا عطر بهشت؟


از على، وز روى از گل بهترش


كعبه امشب با همه دلدادگى


عشقبازى مى‏كند با دلبرش


كعبه امشب چشم در چشم على است


تا على بیند رخ پیغمبرش


كعبه امشب لحظه لحظه ثبت كرد


خاطرات وصل را در دفترش


كعبه! با مریم بگو باافتخار


این مسیحا را بگیرد از مادرش


كعبه تا شد دور از دیدار دوست


ذره ذره روح رفت از پیكرش


كعبه از هجر على، جارى شده است


ناودان اشك از چشم>ترش


تا كه شوید تن ز آب كوثرش


كعبه امشب شمع بزم عشق بود


قطره قطره آب شد پا تا سرش


كعبه از غم سوخت، اما آفرید


یك جهان پروانه از خاكسترش


كعبه امشب دل به جانان داده است


اى دل! اى دل! بشنو از خنیا گرش


نغمه «لا سیف الا ذو الفقار»


با نواى «لافتى الا على»


یا على و یا على و یا على!


یا على و یا على و یا على!


                          این نیز بگذرد.....
چهارشنبه 10/3/1391 - 10:27 - 0 تشکر 458295

دنیای بی‌امام به پایان رسیده است



از قلب كعبه قبله ایمان رسیده است



از آسمان حقیقت قرآن رسیده است



شأن نزول سوره «انسان» رسیده است



وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند



در قاب كعبه وجه خدا را نشان دهند



روزی كه مكه بوی خدای اَحَد گرفت



حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت



دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت



خانه ز نام صاحب خانه مدد گرفت



از سمت مستجار، حرم سینه چاك كرد



كوری چشم هر چه صنم سینه چاك كرد



وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف كرد



وقتی علی به خانه خود اعتكاف كرد



وقتی خدا جمال خودش را مطاف كرد



كعبه سه روز دور سر او طواف كرد



حاجی شده است كعبه و سنت شكسته است



با جامه‌ی سیاه خود احرام بسته است


از باغ عرش رایحه نوبر آمده‌ست



خورشید عدل از دل كعبه بر آمده‌ست



از بیشه‌زار شیر شجاعت در آمده‌ست



حُسن خدای عزّوجل حیدر آمده‌ست



جانِ جهان همین كه از آن جلوه جان گرفت



حُسنش «به اتفاق ملاحت جهان گرفت»



ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما!



ای منتهی به كوچه‌ی تو ردّ پای ما!



ای بانی دعای سریع ‌الرّضای ما!



پیر پیمبران، پدری كن برای ما!



لطف تو بوده شامل ما از قدیم‌ها



دستی بكش به روی سر ما یتیم‌ها



پشت تو جز مقابل یكتا دو تا نشد



تیر تو جز به جانب شیطان رها نشد



حق با تو بود و لحظه‌ای از تو جدا نشد



خاك تو هر كسی كه نشد كیمیا نشد



ای شاه حُسن!‌ با تو «گدا معتبر شود»



آری! «به یُمن لطف شما خاك زر شود»



ای ذوق حُسن مطلع و حُسن ختام ما!



شیرینی اذان و اقامه به كام ما!



تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما



«ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما»



این حرف‌های آخر شعر است و خواندنی است




پای تو هر کسی که نماند نماندنی است


محسن عرب خالقی

                          این نیز بگذرد.....
چهارشنبه 10/3/1391 - 10:35 - 0 تشکر 458298

از الف اول امام از بعد پیغمبر علی است


آمر امر الهی شاه دین پرور علی است


ب برادر با نبی بیرق فراز دین حق


بحر احسان باب لطف بی حد و بی مر علی است


ت تبارك تاج و طاها تخت و نصراله سپاه


تیغ آور خسرو مستغنی از لشگر علی است


ث ثری مقدم ثریا متكا ثابت قدم


ثانی احمد به ذات كبریا مظهر علی است


ج جاه و قدرش ار خواهی به نزد ذوالجلال


جل شانه جز نبی از جمله بالاتر علی است


ح حدوثش با قدم مقرون حدیثش حرف حق


حاكم حكم اللهی حیه در حیدر علی است


خ خداوند ظفر خیبر گشا مرحب شكار


خسرو ملك ولایت خلق را رهبر علی است


د داماد نبی دست خدا دارای دین


داعی ایجاد موجودات از داور علی است


ذ ذاتش ذوالجلال و ذالمنن وز ذوالفقار


ذلت افزا بر عدوی ملحد ابتر علی است


ر رفیع القدر و والا رتبه روح افزا سخن


رهنمای خلق عالم ساقی كوثر علی است


ز زبر دست و زكی و زاهد و زهد آفرین


زیب بخش مسجد و زینت ده منبر علی است


س سعید و سید و سرور سلونی انتساب


سر لا رطب و لا یا بس سر و سرور علی است


ش شفیع المذنبین شیر خدا شاه نجف


شمع ایوان هدایت شافع محشر علی است


ص صدیق و صبور و صالح و صاحب كرم


صبح صادق از درون شب پدیدآور علی است


ض ضرغام شجاعت پیشه ی روشن ضمیر


ضاربی كز ضربش المضروب لایخبر علی است


ط طبیب طبع دان مطلوب ارباب طلب


طاق نه كاخ مطبق طرح را لنگر علی است


ظ ظهیر ملك و ملت ظاهر و باطن امام


ظل ممدود خدای خالق اكبر علی است


ع عین الله و علی جاه و علام الغیوب


عالم علم علی الاشیا ز خشك و تر علی است


غ غران شیر یزدان غیرت الله المبین


غالب اندر غزوه ها بر خصم بد گوهر علی است


ف فصیح و فاضل و فخر عرب میر عجم


فارس میدان مردی فاتح خیبر علی است


ق قلب عالم امكان قسیم خلد و نار


قاضی روز قیامت خواجه ی قنبر علی است


ك كنز علم ماكان و علوم مایكون


كاشف سر و علن از اكبر و اصغر علی است


ل لطفش شامل احوال كل ما خلق


لازم التعظیم شاه معدلت گستر علی است


م ممدوح صحف موصوف تورات و زبور


مصحف انجیل را مصداق و المصدر علی است


ن نظام نه فلك از نام نیكش وز جمال


نور بخش مهر و ماه و انجم و اختر علی است


و واجب منزلت ممكن نما والا گهر


واقف از ماوقع و از ما وقع یك سر علی است


هـ هوالهادی المضلین فی الصراط المستقیم


هر چه بهتر خوانمش صد بار از آن بهتر علی است


ی یدالله فوق ایدیهم یكی از مدح او


یك سر از یا تا الف هر حرف را مضمر علی است


آدم و نوح و سلیمان و خلیل بی خلل


موسی با اقتدار و عیسی با فر علی است


جان علی جانان علی ظاهر علی باطن علی


می علی مینا علی ساقی علی ساغر علی است


گویی ار مدح علی دیگر چه غم داری صغیر


یاور خلق جهانی گر ترا یاور علی است


                          این نیز بگذرد.....
چهارشنبه 10/3/1391 - 10:51 - 0 تشکر 458305

سلام


شعر بدون نقط در مدح علی(ع)


شاعر:ولی ا..کلامی


در مکه هَلا حکم اله احد آمد// کامال و مراد همه والا ولد آمد


در طارم اعلا ملک سدره صلا داد// مولود حرم رهرو راه احد آمد


مرد عمل و محرم اسرار دل ما// در معرکه کرار و احد را اسد آمد


معصوم دوم و اول امام همه عالم// معموره اسلام و ولا را عَمَد آمد


گردد دگر اعدا همه آواره و رسوا //گاه عدم ملحد و حرص و حسد آمد


در طور ولا کرد طلوع ماه دل آرا// ماه آمده و اهل حسد را رمد آمد


صدر الامم و مالک ملک ورع و داد //سالک که هماره ، ره داور رود آمد


او صالح و او مصلح و او حاکم عادل// او آمد و در مهلکه حکام دد آمد


مهر سحر و ماه مسا صحر محمد //در حال دعا حامد حمد صمد آمد


او محور ملک دل و دل در گرو مهر// گمره دل اعدا که در او مهر رد آمد


در عرصه علمدار رسول الله اکرم //او مردم ما را کمک آمد مدد آمد


دل کرده مرور اسم ورا در همه اعداد //ده اسم مطهر، که صد و ده عدد آمد


علامه دهر اسوه احرار موحد //روح الله عصر او که مرادم دهد آمد


در کل امور آمر و هم مسلک طاها //او گوهر دل را محک و حصر و حد آمد


در هر دو سرا او همه را سرور و سالار// سر کرده که در سلسله محکم مسد آمد


دل داده ام او را که رسد در دم مرگم //امداد گر و همدم ما در لحد آمد


مداحم و مولا صله ام داده و هر دم// گل کرده «کلامم» ره دل در صدد آمد

                          این نیز بگذرد.....
چهارشنبه 10/3/1391 - 11:27 - 0 تشکر 458309

خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران
که تو را آفرید. 
از تو در شگفت هم نمی توانم بود 
که دیدن بزرگیت را، چشم کوچک من بسنده نیست:
مور، چه می داند که بر دیواره ی اهرام می گذرد 
یا بر خشتی خام. 
تو، آن بلندترین هرمی که فرعونِ تخیّل می تواند ساخت 
و من، آن کوچکترین مور، که بلندای تو را در چشم نمی تواند داشت


***
پایی را به فراغت بر مریّخ، هِشته ای
و زلالِ چشمان را با خون آفتاب، آغشته 
ستارگان را با سرانگشتان، از سرِ طیبَت، می شکنی 
و در جیب جبریل می نهی
و یا به فرشتگان دیگر می دهی
به همان آسودگی که نان توشه ی جوین افطار را به سحر می شکستی
یا، در آوردگاه،
به شکستن بندگان بت، کمر می بستی


***
چگونه این چنین که بلند بر زَبَرِ ما سوا ایستاده ای
در کنار تنور پیرزنی جای می گیری،
و زیر مهمیز کودکانه بچّگکان یتیم،
و در بازارِ تنگِ کوفه...؟


***
پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمی شناختم
که عمود بر زمین بایستد...
پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم
که پای افزاری وصله دار به پا کند،
و مَشکی کهنه بر دوش کشد
و بردگان را برادر باشد.
آه ای خدای نیمه شبهای کوفه ی تنگ.
ای روشن ِ خدا
در شبهای پیوسته ی تاریخ
ای روح لیلة القدر
حتّی اذا مَطلعِ الفجر
اگر تو نه از خدایی
چرا نسل خدایی حجاز «فیصله» یافته است...؟
نه، بذرِ تو، از تبار مغیلان نیست...


***
خدا را، اگر از شمشیرت هنوز خون منافق می چکد،
با گریه ی یتیمکان کوفه، همنوا مباش!
شگرفیِ تو، عقل را دیوانه می کند
و منطق را به خود سوزی وا می دارد


***
خِرَد به قبضه ی شمشیرت بوسه می زند
و دل در سرشک تو، زنگارِ خویش، می شوید
اما:
چون از این آمیزه ی خون و اشک
جامی به هر سیاه مست دهند،
قالب تهی خواهد کرد.


***
شب از چشم تو، آرامش را به وام دارد
و توفان، از خشم تو، خروش را.
کلام تو، گیاه را بارور می کند
و از نـَفـَست گل می روید
چاه، از آن زمان که تو در آن گریستی، جوشان است.
سحر از سپیده ی چشمان تو، می شکوفد
و شب در سیاهیِ آن، به نماز می ایستد.
هیچ ستاره نیست که وامدارِ نگاه تو نیست
لبخند تو، اجازه ی زندگی است
هیچ شکوفه نیست کز تبار گلخند تو نیست


***
زمان، در خشم تو، از بیم سِترون می شود
شمشیرت به قاطعیّتِ «سِجیّل» می شکافد
و به روانی خون، از رگها می گذرد
و به رسایی شعر، در مغز می نشیند
و چون فرود آید، جز با جان بر نخواهد خاست


***
چشمی که تو را دیده است، چشم خداست.
ای دیدنی تر
گیرم به چشمخانه ی عَمّار
یا در کاسه ی سر بوذر


***
هلا، ای رهگذاران دارالخلافه!
ای خرما فروشان کوفه!
ای ساربانان ساده ی روستا!
تمام بصیرتم برخی چشم شمایان باد
اگر به نیمروز، چون از کوچه های کوفه می گذشته اید:
از دیدگان، معبری برای علی ساخته باشید
گیرم، که هیچ او را نشناخته باشید.


***
چگونه شمشیری زهراگین
پیشانی بلند تو، این کتاب خداوند را، از هم می گشاید
چگونه می توان به شمشیری، دریایی را شکافت!


***
به پای تو می گریم
با اندوهی، والاتر از غمگزایی عشق
و دیرینگی غم
برای تو با چشمِ همه ی محرومان می گریم
با چشمانی: یتیم ِ ندیدنت
گریه ام، شعر شبانه ی غم توست...


***
هنگام که به همراه آفتاب
به خانه ی یتیمکان بیوه زنی تابیدی
وصَولتِ حیدری را
دستمایه ی شادی کودکانه شان کردی
و بر آن شانه، که پیامبر پای ننهاد
کودکان را نشاندی
و از آن دهان که هَرّای شیر می خروشید
کلمات کودکانه تراوید،
آیا تاریخ، به تحیّر، بر دَرِ سرای، خشک و لرزان نمانده بود؟
در اُحُد
که گلبوسه ی زخم ها، تنت را دشتِ شقایق کرده بود،
مگر از کدام باده ی مهر، مست بودی
که با تازیانه ی هشتاد زخم، برخود حدّ زدی؟


***
کدام وامدار ترید؟
دین به تو، یا تو بدان؟
هیچ دینی نیست که وامدار تو نیست

***
دری که به باغ ِ بینش ما گشوده ای
هزار بار خیبری تر است
مرحبا به بازوان اندیشه و کردار تو
شعر سپید من، رو سیاه ماند
که در فضای تو، به بی وزنی افتاد
هر چند، کلام از تو وزن می گیرد پ
وسعت تو را، چگونه در سخنِ تنگمایه، گنجانم؟
تو را در کدام نقطه باید بپایان برد؟
تو را که چون معنی نقطه مطلقی.
الله اکبر پآیان خدا نیز در تو به شگفتی در نمی نگرد؟
پفتبارک الله، تبارک الله
تبارک الله احسن الخالقین
خجسته باد نام خداوند که نیکوترین آفریدگاران است
و نام تو
که نیکوترین آفریدگانی


  " علی موسوی گرما رودی "


               من می روم  وایا در پی من یادی از درها خواهد گذشت 
يکشنبه 14/3/1391 - 22:56 - 0 تشکر 459243


کعبه امشب سینه چاکت شد علی


قبله امشب در طوافت شد علی


سینه امشب پر ز مهرت یا علی


عرش حق مست وصالت شد علی


نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران


mobinkarim.ir


وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

نصرالدین کریمی(مُبین)
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.