• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 15900)
پنج شنبه 10/1/1391 - 23:0 -0 تشکر 443445
اشک شعر

 شعرهایی که اشک و احساس را در هم آمیخته

سروده هایی که اشک را در خودش جای داده

و .....

يکشنبه 13/1/1391 - 12:55 - 0 تشکر 443982



چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد




آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت




طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد

اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار




وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر




نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد

ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب




کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد

آن که پرنقش زد این دایره مینایی




یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد

فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت

حافظ


يکشنبه 13/1/1391 - 12:59 - 0 تشکر 443983

برگ پاییزم، ز چشم باغبان افتاده ام،
خوار در جولانـْگه ِ باد خزان افتاده ام
اشک ابرم کاینچنین بر خک ره غلتیده ام
واژگون بختم، ز چشم آسمان افتاده ام
قطره یی بر خامه ی تقدیر بودم - رو سیاه -
بر سپیدی های اوراق زمان افتاده ام
جای پای رهرو ِ عشقم، مرا نشناخت کس
بر جبین خک، بی نام و نشان افتاده ام
روزگاری شمع بودم، سوختم، افروختم
غرق اشک خود؟، کنون چون ریسمان افتاده ام
کوه پا برجا نِیم، سرگشته ام، آواره ام
پیش راه باد، چون ریگ روان اقتاده ام
شاخه ی سر درهمم، گر بر بلندی خفته ام
جفت خک ره، چون نقش سایبان افتاده ام.
استوارم سخت، چون زنجیر و، رسوا پیش خلق:
همچنان از این دهان در آن دهان افتاده ام
قطره یی بی رنگ بودم، نور عشق از من گذشت
بر سپهر نام، چون رنگین کمان افتاده ام
آه، سیمین، نغمه های سینه سوز عشق را
این زمان آموختندم کز زبان افتاده ام!
سیمیم بهبهانی

يکشنبه 13/1/1391 - 13:0 - 0 تشکر 443984

مگر، ای بهتر از جان! امشب از من بهتری دیدی
که رخ تابیدی و در من به چشم دیگری دیدی؟
ز اشک من چه می دانی گرانی های دردم را؟
زتوفان شبنمی دیدی، ز دریا گوهری دیدی
به یاد آور که می خواهم در آغوشت سپارم جان
در آغوش سحر در آسمان گر اختری دیدی.
الا ای دیده ی جانان! ز افسون ها چه می نالی؟
نکردی خویشتن بینی، کجا افسونگری دیدی؟
مرا مانده ست عقلی خشک و دامانی تر از دنیا
بسوز، ای آتش غم! هر کجا خشک و تری دیدی
تو را حق می دهم، ای غم که دست از من نمی داری
که با کمتر کسی این سان دل غم پروری دیدی
مرا، ای باغبان دل! اگر سوزی، سزاوارم
که در گلشن نهال خشک بی برگ و بری دیدی
تهیدستی، نصیب شاخه، از جور خزان آمد
میان باغ اگر گنجینه ی باد آوری دیدی
ز سیمین یاد کن، وز نام او در دفتر گیتی
اگر برگ گل خشکی میان دفتری دیدی


سیمین بهبهانی

يکشنبه 13/1/1391 - 15:19 - 0 تشکر 443996



گوهر اشک


آن نشنیدید که یک قطره اشک




صبحدم از چشم یتیمی چکید






برد بسی رنج نشیب و فراز




گاه در افتاد و زمانی دوید






گاه درخشید و گهی تیره ماند




گاه نهان گشت و گهی شد پدید






عاقبت افتاد بدامان خاک




سرخ نگینی بسر راه دید






گفت، که ای، پیشه و نام تو چیست




گفت مرا با تو چه گفت و شنید






من گهر ناب و تو یک قطره آب




من ز ازل پاک، تو پست و پلید






دوست نگردند فقیر و غنی




یار نباشند شقی و سعید






اشک بخندید که رخ بر متاب




بی سبب، از خلق نباید رمید






داد بهر یک، هنر و پرتوی




آنکه در و گوهر و اشک آفرید






من گهر روشن گنج دلم




فارغم از زحمت قفل و کلید






پرده‌نشین بودم ازین پیشتر




دور جهان، پرده ز کارم کشید






برد مرا باد حوادث نوا




داد تو را، پیک سعادت نوید






من سفر دیده ز دل کرده‌ام




کس نتوانست چنین ره برید






آتش آهیم، چنین آب کرد




آب شنیدید کز آتش جهید






من بنظر قطره، بمعنی یمم




دیده ز موجم نتواند رهید






همنفسم گشت شبی آرزو




همسفرم بود، صباحی امید






تیرگی ملک تنم، رنجه کرد




رنگم از آن روی، بدینسان پرید






تاب من، از تاب تو افزونتر است




گر چه تو سرخی بنظر، من سپید






چهر من از چهرهٔ جان، یافت رنگ




نور من، از روشنی دل رسید






نکته درینجاست، که ما را فروخت




گوهری دهر و شما را خرید






کاش قضایم، چو تو برمیفراشت




کاش سپهرم، چو تو برمیگزید




پروین اعتصامی



شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
يکشنبه 13/1/1391 - 17:39 - 0 تشکر 444008

haniehz گفته است :
[quote=haniehz;454874;443996]


گوهر اشک


آن نشنیدید که یک قطره اشک




صبحدم از چشم یتیمی چکید






برد بسی رنج نشیب و فراز




گاه در افتاد و زمانی دوید






گاه درخشید و گهی تیره ماند




گاه نهان گشت و گهی شد پدید






عاقبت افتاد بدامان خاک




سرخ نگینی بسر راه دید






گفت، که ای، پیشه و نام تو چیست




گفت مرا با تو چه گفت و شنید






من گهر ناب و تو یک قطره آب




من ز ازل پاک، تو پست و پلید






دوست نگردند فقیر و غنی




یار نباشند شقی و سعید






اشک بخندید که رخ بر متاب




بی سبب، از خلق نباید رمید






داد بهر یک، هنر و پرتوی




آنکه در و گوهر و اشک آفرید






من گهر روشن گنج دلم




فارغم از زحمت قفل و کلید






پرده‌نشین بودم ازین پیشتر




دور جهان، پرده ز کارم کشید






برد مرا باد حوادث نوا




داد تو را، پیک سعادت نوید






من سفر دیده ز دل کرده‌ام




کس نتوانست چنین ره برید






آتش آهیم، چنین آب کرد




آب شنیدید کز آتش جهید






من بنظر قطره، بمعنی یمم




دیده ز موجم نتواند رهید






همنفسم گشت شبی آرزو




همسفرم بود، صباحی امید






تیرگی ملک تنم، رنجه کرد




رنگم از آن روی، بدینسان پرید






تاب من، از تاب تو افزونتر است




گر چه تو سرخی بنظر، من سپید






چهر من از چهرهٔ جان، یافت رنگ




نور من، از روشنی دل رسید






نکته درینجاست، که ما را فروخت




گوهری دهر و شما را خرید






کاش قضایم، چو تو برمیفراشت




کاش سپهرم، چو تو برمیگزید




پروین اعتصامی



آفرین

چه انتخاب زیبایی

يکشنبه 13/1/1391 - 17:41 - 0 تشکر 444010


از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود

اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود




دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود

مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود




صحبت بجز حکایت سنگ و سبو نبود

دیگر شکسته بود دل و در میان ما




آوخ که پیش چشم دلم دیگر او نبود

او بود در مقابل چشم ترم ولی




با روی زشت زیور گوهر نکو نبود

حیف از نثار گوهر اشک ای عروس بخت




عطری نماند از گل رنگین که بو نبود

ماهی که مهربان نشد از یاد رفتنی است




او را خصال مردم آزاده خو نبود

آزادگان به عشق خیانت نمی‌کنند




جز مردنم به ماتم عشق آرزو نبود

چون عشق و آرزو به دلم مرد شهریار




استاد شهریار

دوشنبه 14/1/1391 - 9:25 - 0 تشکر 444152

می گریم و حرف اشک هایم این است:
بعد  از  تو  تمام  واژه ها  غمگین است
ای   علت   دلتنگی   شعرم   برگرد
این درد برای روح من سنگین است...!

 

  

 جز خدا هرچه هست "نمود" است نه "بود"...مگر از زندگی چه می خواهید كه در خدایی خدا یافت نمی شود؟

دوشنبه 14/1/1391 - 12:41 - 0 تشکر 444201

از این رباعی قشنگی که گذاشتی سپاسگزارم


حضورتان شعف انگیزه

دوشنبه 14/1/1391 - 12:43 - 0 تشکر 444203

در سرم دختر پیری عصبی می رقصد
شهر بر روی سر من عربی می رقصد


این جهان با همه ی دغدغه هایش دارد
روی یک جمجمه ی یک وجبی می رقصد


سال ها رفته و از برق نگاه تو هنوز
مرد دیوانه به سازی حلبی می رقصد


ماه افتاده بر آب و منم افتاده در آب
اشک می ریزم و او نصفه شبی می رقصد


کاش آغوش مرا عطر تو معنا می داد
بوسه یعنی که لبی روی لبی می رقصد


از سبا گیسوی بلقیس به همراهی باد
بر سر تخت سلیمان نبی می رقصد...!


سید کاظم(محمدعلی) رضازاده

چهارشنبه 16/1/1391 - 0:20 - 0 تشکر 444436

با سلام فاطمیون ، فاطمیه در راه است آماده باشید


« السلام علیکِ ایتها الصدیقه الشهیده»



 زبانحال حضرت زینب (س) بر بالین مادر


مادر ای قصه ی تو غُصه ی شبهای دلم


مادر ای غُصه ی تو قصه ی لالای دلـم


مادر ای مظهر نـــــور ازلی در عالم


مادر ای مونس شبهای علی در ماتم


مادر ای نغمه ی ساز دِلَک خسته ی من


مادر ای محــــرمِ رازِ دل بشکسته ی من


مادر ای اُمِّ ابیهــــــــایِ غریبِ عالم


مادر ای زُهره ی زهرای حبیب عالم


مادر ای نور خداوند رحیمِ متعال


ای تسّلیِّ امیرِ عربی در همه حال


مادرم حرف بزن زود مرو از برِ من


مادرم خیز زجـا شانه بزن بر سرِ من


مادرم بر من و کلثوم یتیمی زودست


بعدِ هجران تو کاشانه ی ما نابودست


مادرم زود مـــرو خانه خرابم تو مکن


مادرم در غم خود سینه کبابم تو مکن


مادرم گــــرم ز اَنفاس تو پشت پدرست


مرهمِ زخم دل سوخته اش یک نظرست


چشم بر هم منه تا قُرص بُـــوَد پشت پدر


لب گشا باز بخوان سوره ی خود را کوثر


مادرم دفتــــرِ عشق علوی بستـه مشو


مثل این خلق مدینه زعلی خسته مشو


مادرم عشق علی،بین که پدر با دلِ خون


ملتمس گشته بمــــان تا نشود درد فزون


مادرم گـــر بروی زینب تو زار شود


خانه ی صبر علی بعد تو غمبار شود



شربتی از لب لعلت نچشیدیم بکجا؟


روی مه پیکر تو سیر ندیدیم بکجا؟


مگر از صحبت ما نیز تو دلگیر شدی


که به یکبار به آهی تو زمینگیر شدی


مـادرم داغ نبی بر دل ما بس باشد


مادرم درد علی بر دل ما بس باشد


***************************


التماس دعا / نصرالدین کریمی (مُبین) از زیاران

نصرالدین کریمی(مُبین)
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.