• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
امر به معروف؛نهی از منکر (بازدید: 3538)
دوشنبه 22/12/1390 - 10:50 -0 تشکر 440187
شناخت امر به معروف و نهی از منکر

مقدمه

در نظام اعتقادى اسلام، امر به معروف و نهى از منكر، جایگاه خاصى دارد كه بدون فهم آن، نمى‏توان جایگاه آن را در منظومه فكرى امام على‏علیه السلام  دریافت. بدین روى به‏اجمال نظرگاه قرآن كریم را درباره این فریضه، یادآور مى‏شویم:

یك. امت اسلامى، بهترین امت است؛ چرا كه امر به معروف و نهى از منكر مى‏كند و همین عامل رستگارى او است. (1) بدین‏ترتیب مى‏توان گفت امر به معروف و نهى از منكر، از ضروریات ایمان و رستگارى امت است.

دو. دست شستن از نهى از منكر و بى‏اعتنایى به رواج منكرات، نشان بدكردارى و تباهى انسان است. (2) سه. بر اثر ترك این فریضه، جامعه دچار تباهى مى‏شود. در این هنگام، تنها آمران به معروف و ناهیان از منكر نجات پیدا مى‏كنند و بدكاران و سهل‏انگاران، دچار عذاب مى‏گردند. (3) چهار. امر به معروف و نهى از منكر، كارى خدایانه است و خداوند از خود به عنوان كسى كه به معروف فرمان مى‏دهد و از منكر بازمى‏دارد، یاد مى‏كند. (4) از این نكته مى‏توان نتیجه گرفت كه عقل آدمى پیش از حكم شرع مستقلا به پاره‏اى معروف‏ها و منكرها شناخت پیدا مى‏كند.

پنج. پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نیز یكى از وظایفش امر به معروف و نهى از منكر است و از این‏رو، این كارى پیامبرانه است. (5) شش. امر به معروف و نهى از منكر، نشان پیوستگى مؤمنان به یكدیگر و جلوه همبستگى جامعه اسلامى است. (6) هفت. امر به معروف و نهى از منكر، مكمل فریضه‏هایى چون نماز و زكات است و غالبا در قرآن در كنار آنها آمده است (7) كه نشان‏دهنده بعد اجتماعى و عملى دین مبین اسلام است.

هشت. اجراى این فریضه، ممكن است سختى‏هایى در پى داشته باشد؛ اما باید آن را تحمل كرد كه این از كارهاى استوار است. (8) نه. گرچه براى تحقق این فریضه باید كوشید، لازم است از منطق الایسر فالایسر و ترتیب و به كار بردن زبان خوش و منطق درست استفاده كرد. (9) ده. بهترین امر به معروف و نهى از منكر، آن است كه انسان نخست خود را مخاطب آن سازد و از خود بیاغازد. بى‏اثرترین كار آن است كه انسان خود را فراموش كرده، واعظ و اندرزگوى دیگران باشد. بدین‏ترتیب هم كارش بى‏نتیجه خواهد ماند و هم زمینه مغضوب شدن خود را فراهم خواهد آورد. (10) با در نظر گرفتن این تأكیدات و نكات، مى‏توان دیدگاه امام را درباره امر به معروف و نهى از منكر دریافت. رویكرد امام به این فریضه، مبتنى بر این میراث ارجمند است و گاه سخنان امام در این باب، ترجمان آیات قرآن و حتى گاه عین آیات قرآنى است. در این نوشتار مباحث را در چند محور مى‏آوریم:

.1 جایگاه سیاسى امر به معروف و نهى از منكر؛

.2 شرایط امر به معروف و نهى از منكر؛

.3 مراتب امر به معروف و نهى از منكر؛

.4 آداب امر به معروف و نهى از منكر؛

.5 امام و حسبه.

 

 

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 11:20 - 0 تشکر 440219


4- رفاقت

عصاره آداب امر به معروف و نهى از منكر در لسان معصومان، تحت عنوان رفق آمده است. مقصود از رفق، ملایمت، نرمى، مدارا و رفاقت با تارك معروف و مرتكب منكر است. نه این‏كه با او دوستى و رفاقت به معناى امروزین داشته باشیم، بلكه در برخوردهایمان راه نرمى و مدارا را پیش بگیریم و دوستانه و مشفقانه بكوشیم خطاكار را از راه كج بازآوریم. هنگامى امر و نهى ما مؤثر مى‏افتد كه راه همدلى را برگزینیم و تارك معروف را همچون بیمارى بدانیم كه نیازمند كمك ما است. خداوند متعال به پیامبرش‏صلى الله علیه وآله وسلم مى‏آموزد تا از منكر بیزار باشد، بى‏آن‏كه از عاملان آن بیزارى جوید و به او مى‏فرماید: «پس اگر تو را نافرمانى كردند، بگو: من از آنچه مى‏كنید بیزارم. (148) » در نتیجه حضرت رسول از كردار نادرست آنان بیزارى مى‏جوید، نه از خود آنان. همچنان كه طبیب از بیمار متنفر نیست و بر آن است تا او را درمان كند و از چنگال بیمارى برهاند . كسانى كه در صدر اسلام مى‏زیستند و از نزدیك با تعالیم وحیانى و نبوى آشنا بودند، این نكته را نیك دریافته بودند. لذا اگر كسى از آنان مرتكب گناهى مى‏شد و براى حد خوردن خود را معرفى مى‏كرد، به رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم یا امام على‏علیه السلام عرض مى‏كرد: طهرنى؛ «پاكم ساز». آنان به نیكى مى‏دانستند كه هدف از حد زدن، نه كیفر دادن گناهكار، كه پاك ساختن او از گناه است.

آن‏كه در پى امر و نهى است، نیز باید چنین نگاهى به امر و نهى خود داشته باشد. امام على‏علیه السلام از رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم نقل مى‏كند كه فرمود نباید امر به معروف و نهى از منكر كند، جز آن كه این سه صفت در او باشد: «در آنچه بدان امر مى‏كند، رفیق و در آنچه از آن نهى مى‏كند رفیق باشد... (149) ». تعبیر كلیدى رفق در گفتار معصومان فراوان وارد شده است. براى مثال امام صادق، پس از نقل ماجرایى عبرت‏آموز مى‏فرماید: «امامت ما با رفق و دوستى و معاشرت خوب و پرهیزگارى است. (150) » خطبه 140 نهج‏البلاغه كه پیش‏تر ذكر شد، بر این اصل پا مى‏فشارد كه آنان كه خود را پاك مى‏دانند، چندان غره نشوند و به سپاس این نعمت به بدكاران با چشم رحمت و شفقت بنگرند . همچنین امام از مالك اشتر مى‏خواهد تا مهربانانه با بدكاران برخورد كند و آنچه را كه شایسته پوشاندن است، بپوشاند. سخن كوتاه، اساس امر به معروف و نهى از منكر، نفوذ و تأثیر است و این یك بدون رفق و مدارا و نرمى حاصل نمى‏شود.

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 11:21 - 0 تشکر 440220


5- صبورى

مسائل اجتماعى، برآیند عوامل بسیارى است كه همگى در طول زمان شكل مى‏گیرند. اگر كسى پندارد كه با امر و نهى او همه چیز به سرعت درست مى‏شود، خود را فریفته و ماهیت جامعه و سازوكار آن و روحیات مردم را نشناخته است. از این‏رو آن كه در پى تحقق این فریضه است، باید صبورانه و پیگیرانه به كار خود ادامه دهد و اگر نتیجه كارش نیز ظاهر نشد، نومید نگردد؛ كه: «شكیبا، پیروزى را از كف ندهد، اگرچه روزگارانى بر او بگذرد. (151) » با همین نگاه است كه امام به فرزندش فرمان مى‏دهد تا امر به معروف و نهى از منكر كند و خود را به سختى عادت دهد و در این كار صبورى پیشه كند. (152) اساس اثربخشى این فریضه آن است كه از حالت اتفاقى و گاه به گاهى بیرون آید و به شكلى مستمر و خستگى‏ناپذیر صورت گیرد، تا آن‏كه به‏تدریج معروف در جایگاه درست خود قرار گیرد و منكر از سطح جامعه ناپدید شود.

اگر همچنان در سخنان امام و سیره عملى ایشان به كاوش ادامه دهیم، آداب بسیار دیگرى را خواهیم یافت، مانند اخلاص در عمل كه همه‏جا و به‏ویژه در این‏جا كارساز و حیاتى است . داستان مبارزه امام‏علیه السلام با آن پهلوان عرب، یعنى عمرو بن عبدود و اخلاص ایشان در آن جنگ، زبانزد بسیارى از بزرگان است. (153)

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 11:21 - 0 تشکر 440221


گفتار چهارم: امام و حسبه

حسبه، نهادى بود كه براساس آموزه امر به معروف و نهى از منكر، شكل گرفت و در فرهنگ اسلامى گسترش یافت؛ تا آن‏جا كه به تشكیلاتى وسیع با اختیارات و وظایفى تعریف‏شده و مسئولانى مشخص تبدیل شد.

اما حسبه چیست؟ حسبه در لغت به معناى پاداش، اجر، ثواب، شمارش و دوراندیشى است. (154) لیكن اصطلاحا به معناى همان امر به معروف است هنگامى كه ترك آن آشكار، و نهى از منكر است هنگامى كه ارتكاب آن آشكار، باشد. علت نامگذارى امر به معروف و نهى از منكر به حسبه ظاهرا آن است كه آمر به معروف و ناهى از منكر، هدفش از این كار ثواب الهى و پاداش اخروى است. بدین‏ترتیب، حسبه، همان امر به معروف و نهى از منكر است، با نامى دیگر. اما آیا فرقى هم میان این‏دو وجود دارد؟

هر چند ماهیت این دو یكى است، مهم‏ترین تفاوت آنها در این است كه حسبه، هنگامى پدیدار مى‏شود كه فریضه امر به معروف و نهى از منكر، از صورت پراكنده و موردى خارج شده، به‏گونه‏اى نظام‏مند پدیدار گردد. (155) به تعبیر دیگر هرگاه براى اجراى این فریضه، نهادى ثابت پدید آید و كسانى رسما متولى اجراى آن شوند، در این صورت شاهد تحقق نهاد حسبه هستیم. پاره‏اى نویسندگان مانند ماوردى كوشیده‏اند تفاوت این‏دو را به‏تفصیل بیان كنند و میان آنها تمایزى قائل شوند، كه همه آنها به همین تمركز و سازمان‏یافتگى امر به معروف و نهى از منكر در حسبه برمى‏گردد. (156) با توجه به لزوم تمركز در حسبه و پدید آمدن تشكیلاتى براى آن و از سوى دیگر گستره امر به معروف و نهى از منكر، به نظر مى‏رسد كه حسبه تنها بخشى از وظیفه فراگیر امر به معروف و نهى از منكر باشد. كسانى به این نكته این‏گونه تصریح كرده‏اند: حسبه، آن بخش از وظیفه گسترده امر به معروف و نهى از منكر است كه در شكل یك نهاد و تشكیلات در حكومت اسلامى وجود دارد و صلاحیت‏هاى آن از وظایف دیگر نهادهاى آن حكومت تفكیك شده است. (157) با این حال، برخى فقیهان حسبه و امر به معروف و نهى از منكر را یكى دانسته و از هر دو یك‏جا بحث كرده‏اند. از این‏رو شهید اول، در یكى از كتاب‏هاى فقهى خود، براى مباحث امر به معروف و نهى از منكر، عنوان «كتاب الحسبه» را برگزید. (158) غزالى نیز، تفاوتى میان این‏دو نمى‏گذارد و گرچه در ركن معاملات خود، امر به معروف و نهى از منكر را نهمین اصل مى‏شمارد، در آن‏جا باب دوم را با عنوان «در شرط حسبت» مى‏آغازد . (159) نوشته‏ها و تحقیقات مفصلى درباره پیدایش حسبه، كارنامه درخشان آن و افول و فرجام غمبار آن وجود دارد كه خواندنى است. (160) در آغاز، حسبه مسئله‏اى بسیط بود و رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم و خلفا خود بدان مى‏پرداختند و آن را بخشى از وظایف خود مى‏دانستند. گرچه حسبه شامل همه شئون اجتماعى مى‏شده است، از آن جاكه عمده تجلى روابط اجتماعى مسلمانان در بازارها به هنگام داد و ستد بوده، غالب نمونه‏ها و اشارات مربوط به این بخش از زندگانى مسلمانان بوده است و حتى غالب نویسندگانى كه به مسئله حسبه پرداخته‏اند، تأكید خاصى بر بازار و اصناف داشته‏اند . در تاریخ اسلام، نخستین كسى كه دست به حسبت زد، پیامبراكرم بود كه میان مردم مى‏رفت و آنان را امر به معروف و نهى از منكر مى‏كرد. روزى حضرت‏صلى الله علیه وآله وسلم بر گندم‏فروشى گذر كرد. دست در گندم نهاد و انگشتانش مرطوب شد. پرسید: «اى گندم‏فروش، این چیست؟» پاسخ داد: «اى رسول‏خدا، بر اثر باران است.» حضرت فرمود: «چرا آنها را بالا نیاوردى تا مردم ببینند؟ (161) » اما پس از آن‏كه مكه فتح شد، سعید بن سعید بن عاص را بر بازار مكه گمارد تا بر كسب و كار مردمان نظارت كند. (162) خلیفه دوم نیز در بازارها مى‏گشت و به حسبه مى‏پرداخت. (163) امیرمؤمنان نیز چون به خلافت رسید، این سنت را پى گرفت و آن را بخشى از وظایف خود به‏شمار آورد و با وجود دغدغه‏هاى گوناگون و حوادث متعدد و جنگ‏هاى پى در پى، مى‏كوشید با رفتن به بازار و سركشى به اصناف، وظیفه حسبه را به‏جاى آورد. ایشان غالبا در بازار كوفه مى‏گشت و مردم را به خداترسى، راستگویى، درستكارى و پرهیز از كم‏فروشى فرامى‏خواند. (164) امیرمؤمنان‏علیه السلام حسبه را عادت خود ساخته بود و هنگامى كه در كوفه بود، هر بامداد به یكایك بازارها سر مى‏زد و بر سر هر بازار كه مى‏رسید مى‏ایستاد، وظایف كلى فروشندگان را بیان مى‏كرد و آنان را به تكالیف خود توجه مى‏داد و بانگ مى‏زد: اى گروه تاجران، از خداى ـ عزوجل ـ بترسید. [آنان چون صداى حضرت را مى‏شنیدند، آنچه در دست داشتند مى‏افكندند و با دل و جان متوجه ایشان مى‏شدند و سخنان ایشان را مى‏نیوشیدند] خیرخواهى را مقدم دارید و با آسان‏گیرى بركت جویید. به خریداران نزدیك شوید و بردبارى را زیور خود قرار دهید. از سوگند خوردن بازایستید و از دروغ گفتن دورى كنید و از ستمگرى خوددارى نمایید . با مظلومان به انصاف رفتار كنید. به ربا نزدیك نشوید، پیمانه‏ها را كامل و ترازو را درست كنید و از كالاهاى مردم نكاهید و در زمین فساد نكنید. (165) حضرت به همین ترتیب یكایك بازارها را مى‏گشت و آن‏گاه به دارالخلافه بازمى‏گشت و به كار مردمان مى‏پرداخت. امام‏علیه السلام، در این اوامر و نواهى خود، اصول كلى معاملات عادلانه را بیان، و بازرگانان را به وظایف خود آشنا مى‏كردند. مهم‏ترین اصول از نظر حضرت عبارتند از:

ـ پرهیزگارى و خداترسى؛ ـ خیر و فزونى را از خدا دانستن و از او خیرخواهى كردن؛

ـ به دست آوردن رونق تجارى و بركت از طریق آسان‏گیرى بر مشتریان؛

ـ نزدیك‏شدن به مشتریان، از طریق ارزان‏فروشى، و بدین‏ترتیب رونق دادن به كار خود؛

ـ بردبارى را پیشه خود ساختن؛

ـ پرهیز از سوگند خوردن، دروغ گفتن و ستم كردن كه غالبا از منكرات رایج در بازارها بوده است؛

ـ پرهیز از كم‏فروشى از طریق درست كردن واحدهاى توزین و اندازه‏گیرى.

به‏گفته امام حسین‏علیه السلام روزى امیرمؤمنان، استر رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم را سوار شد و به یكایك بازارهاى كوفه سر زد و براى هر صنفى نكته مربوط به آن را كه امكان تقلب در آن بود، بیان فرمود. براى مثال به خرمافروشان گفت: خرماهاى پست خود را در معرض دید قرار دهند و آنها را پنهان نكنند، و به ماهى‏فروشان فرمود: از فروش ماهى گندیده و در آب مرده بپرهیزند. (166) امام‏علیه السلام، در حد بیان این كلیات توقف نمى‏كرد و هرجا فرصتى پیش مى‏آمد، به صورت موردى به حسبه مى‏پرداخت و آداب تجارت را به دیگران مى‏آموخت. نوشته‏اند: روزى كنیزكى را دید كه هنگام خرید گوشت از قصاب، مى‏خواست كه بر مقدار گوشت بیفزاید و سنگ را چرب‏تر بگذارد. به قصاب فرمود: «بیش‏تر بگذار كه بركت را مى‏افزاید. (167) » امام‏علیه السلام در انجام دادن حسبه، همواره بر چند اصل تأكید مى‏كرد:

.1 نظارت مستقیم؛

.2 كوشش بر ناشناس بودن خود؛

.3 تفكیك حقوق شخصى از حقوق عمومى؛

.4 آمادگى براى اقدام در هر زمانى.

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 11:22 - 0 تشکر 440222


1- نظارت مستقیم

سیرى در سنت امام نشان مى‏دهد كه در مركز خلافت خود، همواره خویشتن به حسبه مى‏پرداخته‏اند و علاوه بر گشت و گذار در بازارها، موارد خاص را نیز پى‏گیرى مى‏كرده‏اند و این كار را بخشى از وظایف خود مى‏دانسته‏اند و حتى هنگامى كه یكى از یاران حضرت، به نام اصبغ، به ایشان عرض كرد كه حاضر است به جاى ایشان در بازار به حسبه بپردازد و بهتر است كه ایشان در خانه بنشیند، نپذیرفت و به او فرمود: «اى اصبغ، مرا نصیحت نكردى. (168) »

2 - كوشش بر ناشناس بودن خود

گزارش‏هاى تاریخى متعددى در دست است كه گاه حضرت به حسبه مى‏پرداخت، مخاطب ایشان را نمى‏شناخت و به همین سبب گاه بى‏اعتنایى مى‏كرد یا عكس‏العمل توهین‏آمیز از خود نشان مى‏داد. این تأكید بر ناشناختگى، بدان دلیل بود كه غالبا افراد در صورت شناختن امام ظاهر رفتار خود را اصلاح مى‏كردند. بدین‏روى امام ترجیح مى‏داد كه در این‏گونه موارد ناشناخته بماند. براى مثال نیمه‏روزى كه حضرت در حال بازگشت به خانه بود، زنى بر او راه بست و از تعدى شوهرش شكایت كرد و گفت كه او را از خانه رانده است. امام نیز به در خانه آن زن رفت و شوهرش را خواست و به او گفت كه با زن خود مدارا كند. آن مرد كه امام را نمى‏شناخت، خشمگین شد و گفت: «به تو چه ربطى دارد! به خدا قسم، به خاطر این گفته‏ات، او را آتش مى‏زنم.» در این هنگام مردم از هر سوى گرد آمدند و امام را امیرمؤمنان خطاب كرده، به او سلام گفتند. در این حال بود كه آن مرد متوجه شد كه آن شفیع، خلیفه مسلمانان است و از رفتارش پوزش خواست. (169) هر چند ممكن است گفته شود كه این ناشناختگى گاه اتفاقى بوده است، اما حضرت خود بر این ناشناس بودن مصر بود وگرنه مى‏توانست به‏گونه‏اى خود را بشناساند و مخاطب را به پذیرش نظر خود مجبور كند. در واقعه دیگرى، وقتى امام از باران به مغازه‏اى پناه برد، مغازه‏دار كه ایشان را نمى‏شناخت، حضرت را از مغازه بیرون راند. (170)

3- تفكیك حقوق شخصى از حقوق عمومى

گاه حضرت كه به حسبه مى‏پرداخت، به موردى برمى‏خورد كه ظاهرا مسئله شخصى به نظر مى‏رسید، اما گویاى حقى عمومى بود. بدین روى در این‏گونه موارد گذشت نمى‏كرد و متخلف را كیفر مى‏داد. بدین‏ترتیب نشان مى‏داد كه هر جا پاى منافع عمومى در میان باشد، گذشت شاكى چندان تأثیرى ندارد. روزى امام على‏علیه السلام كنیزكى را دید كه نزد خرمافروشى مى‏گرید. چون علت گریه را پرسید، كنیزك پاسخ داد كه یك درهم خرما خریده است، اما اربابش آن را نمى‏پسندد و اینك مى‏خواهد آن را پس بدهد، ولى خرمافروش حاضر به پس گرفتن آن نیست. امام خطاب به خرمافروش گفت: «اى خرمافروش، خرمایت را بگیر و درهم او را پس بده، چون كه او خدمتكارى است و اختیارى از خود ندارد.» خرمافروش، على را كنارى زد و سخن او را نشنیده گرفت. در این هنگام مردم گفتند: «مى‏دانى او كیست؟» گفت: «نه.» گفتند: «امیرمؤمنان را.» همان دم خرما را پس گرفت و درم كنیزك را به او داد و خطاب به امام گفت: «دوست دارم از من راضى باشى.» حضرت فرمود: «هرگاه حقوق مردم را كامل ادا كنى، بسیار از تو راضى خواهم بود. (171) » در این‏جا چون آن مرد به وظیفه‏اش عمل كرد، حضرت از او درگذشت و حق خود را ندیده گرفت و گفت كه رضایت او در گرو رضایت مردم و اداى حقوق آنان است. یك بار نیز مردى پس از خریدن پیراهنى، به دلیل نداشتن آن شروطى كه تعیین شده بود، آن را پس آورد. اما فروشنده از پس گرفتن آن خوددارى كرد و حتى خریدار را كتك زد. شكایت به حضرت بردند و چون ثابت شد كه فروشنده به‏ناحق خریدار را زده است، امام او را نشاند و به خریدار گفت كه قصاص كند . آن مرد از حق خود گذشت و او را عفو كرد. حضرت فرمود كه خواستم در حق تو احتیاط كنم . سپس فروشنده را نه ضربه شلاق زد و فرمود: «این حق سلطان است. (172) »

4- آمادگى براى اقدام در هر زمانى

حضرت هر چند بامداد را به حسبه بر بازار اختصاص داده بود، هرگاه نیاز مى‏افتاد، آماده بود تا به امر به معروف و نهى از منكر بپردازد. براى مثال در همان ماجراى شكایت زن از شوهر خود، امام بر اثر گرماى شدید روز، از او خواست تا اندكى برآساید و سپس به خانه آن زن برود. لیكن چون نگرانى آن زن را دید، اندكى درنگ كرد و سپس فرمود: «نه به خدا قسم: [صبر نمى‏كنم‏] تا آن كه حق مظلوم با قوت گرفته شود. (173) » بدین‏ترتیب، حضرت همواره آماده اجراى حدود خدا و حسبه و خدمت در جهت تحقق معروف‏ها و از میان رفتن منكرها بود و در این راه هیچ سستى و كاهلى از خود نشان نمى‏داد. (174)

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 11:23 - 0 تشکر 440223


جمع‏بندى

طى مرور نسبتا مفصلى دریافتیم كه امام على‏علیه السلام امر به معروف و نهى از منكر را به معنایى بسیار گسترده‏تر از آن‏چه تصور مى‏شود، در نظر مى‏گیرند. ایشان این فریضه را زیربناى دیگر فرایض و بنیاد دعوت اسلامى و غایت دین مى‏شناسد. امر به معروف و نهى از منكر، فلسفه حكومت و تئورى انقلاب و معیار ارزیابى صلاح و فساد و مشروعیت یا عدم مشروعیت حاكمیت‏ها به‏شمار مى‏رود. حكومتى از نظر ایشان مطلوب و مشروع است كه این فریضه در آن به شكل كامل جارى باشد و همگان آزاد باشند تا یكدیگر را امر و نهى كنند.

مهم‏ترین كاركرد اجتماعى امر به معروف و نهى از منكر، تأمین حقوق همگان، اصلاح عامه، بازداشتن بدكاران، ممانعت از تجاوز به محرومان، حفظ نظام اجتماعى سالم، برقرارى عدالت و نگه‏داشت نظام ارزشى و اخلاقى جامعه است. اگر این فریضه ترك شود، به‏تدریج صالحان مست قدرت مى‏شوند و تباه مى‏گردند، یا شریران بر مسند قدرت مى‏نشینند و آن‏گاه دعاى نیكان مستجاب نمى‏شود؛ چرا كه خودكرده را تدبیر نیست. این آفت در همین حد باقى نمى‏ماند، بلكه به‏تدریج اساس جامعه مضمحل مى‏گردد و راه تباهى در پیش مى‏گیرد.

امر به معروف و نهى از منكر باید به قصد حل مشكل و رفع مسئله باشد، نه مشكل‏آفرینى و مسئله‏سازى.

اساسى‏ترین ابزار نظارت اجتماعى، همین امر به معروف و نهى از منكر است كه در همه عرصه‏ها كاربرد دارد. لیكن مردم غالبا به دلیل ترس یا طمع این فریضه را ترك مى‏كنند. حال آن‏كه روزى و مرگ هر كس در دست خدا است و اجراى این فریضه نه روزى كسى را مى‏برد و نه رشته جانش را مى‏گسلد.

امر به معروف و نهى از منكر، شرایطى دارد كه مهم‏ترین آنها پایبندى آمر به معروف و ناهى از منكر به گفته‏هاى خویش است. نكته مهم درباره این شرایط آن است كه نباید بهانه‏اى براى ترك اصل فریضه گردد. باید شرط را كسب كرد و آن‏گاه به امر به معروف پرداخت. امر به معروف و نهى از منكر به قصد تأثیر صورت مى‏گیرد، نه صرفا اسقاط تكلیف. بنابراین باید در این زمینه مراتب و آداب آن را رعایت كرد و با توجه به منطق «گره كز دست بگشاید چرا آزار دندان را» از آسان به دشوار پیش رفت و شیوه «الایسر فالایسر» را به‏كار بست. مهم‏ترین آداب این فریضه از نظر امام عبارتند از: پرهیز از تجسس، پرهیز از پرده‏درى، پرهیز از دشنام و رفق و صبورى در كار؛ چرا كه هدف از اجراى این فریضه، نه دخالت در حریم خصوصى افراد است و رنجاندن دیگران، بلكه مقصود اصلاح است و تربیت.

آموزه امر به معروف و نهى از منكر، مسلمانان را به راه‏اندازى و تشكیل سازمان گسترده‏اى به نام «حسبه» هدایت كرد و آنان سازمانى پدید آوردند كه منحصرا وظیفه‏اش امر به معروف و نهى از منكر بود. آغازگر این حركت خود رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم بود. امام على‏علیه السلام نیز در دوران خلافت خویش به حسبه و نظارت بر كاركرد سالم اصناف مى‏پرداخت و اصولى به‏كار مى‏بست كه مهم‏ترین آنها اقدام مستقیم و مباشر خودشان بود.

مست نگاه تو ام 
دوشنبه 22/12/1390 - 11:24 - 0 تشکر 440224

كتابنامه

.1 تهذیب الاحكام. محمد بن حسن طوسى، تصحیح على‏اكبر غفارى، تهران، صدوق، .1376

.2 مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل. میرزا حسین نورى طبرسى، تحقیق مؤسسة آل‏البیت‏علیهم السلام لاحیاء التراث، قم، مؤسسة آل‏البیت‏علیهم السلام لاحیاء التراث، 1408 ق.

.3 امر به معروف و نهى از منكر. سیدحسن اسلامى، قم، نشر خرم، .1375

.4 الروضة البهیة فى شرح اللمعة الدمشقیة. محمد بن جمال‏الدین مكى عاملى، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1403 ق.

.5 مسالك الافهام الى تنقیح شرائع الاسلام. زین‏الدین بن على العاملى، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیه، 1414 ق.

.6 پیكار صفین. نصر بن مزاحم منقرى، تصحیح عبدالسلام هارون، ترجمه پرویز اتابكى، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، .1370

.7 شرح نهج‏البلاغة. ابن ابى‏الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالجلیل، 1407 ق.

.8 تحریرالوسیلة. امام خمینى، بیروت، دارالتعارف، 1401 ق.

.9 شرائع الاسلام فى مسائل الحلال والحرام. جعفر بن حسن محقق حلى، تصحیح عبدالحسین محمدعلى بقال، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیه، 1415 ق.

.10 تذكرة الاولیاء. فریدالدین عطار نیشابورى، تصحیح محمد استعلامى، تهران، زوار، .1374

.11 معالم القربة فى احكام الحسبة. محمد بن محمد قرشى معروف به ابن اخوه، قاهره، الهیئة المصریه العامه للكتاب، 1976 م.

.12 غررالحكم و دررالكلم. عبدالواحد بن محمد تمیمى آمدى، شرح جمال‏الدین محمد خوانسارى، تصحیح جلال‏الدین ارموى، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، .1366

.13 رویكردهاى آینده حركت اجتهاد. سیدمحمدباقر صدر، ترجمه سیدحسن اسلامى، چاپ شده در مجموعه مقالات تأملى در نظام آموزشى حوزه، قم، مركز مطالعات و تحقیقات اسلامى، .1375

.14 كتاب الامر بالمعروف والنهى عن المنكر. حسین نورى همدانى، لاهور، مرتضى حسین صدر الافاضل، .1354

.15 نهج‏السعادة فى مستدرك نهج‏البلاغة. محمدباقر محمودى، بیروت، دارالتعارف، جلدهاى مختلف با تاریخ‏هاى گوناگون، ج‏1، بى‏تاریخ، ج‏2، 1396 ق، ج‏3، 1397، ج‏4 و 5، 1387، ج‏6، 1386، ج‏7 و 8، .1385

.16 النهایة فى مجرد الفقه والفتاوى. محمد بن حسن طوسى، قم، قدس محمدى، بى‏تاریخ.

.17 جواهرالكلام فى شرح شرائع‏الاسلام. محمدحسن نجفى، بیروت، دار احیاء التراث العربى، .1981

.18 التبیان فى تفسیر القرآن. ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1382 ق.

.19 فروع كافى. محمد بن یعقوب كلینى، تصحیح على‏اكبر غفارى، بیروت، دار الاضواء، 1405 ق، سال اول، تهران، كتابخانه صدوق، بى‏تاریخ.

.20 گفتار ماه در نمایاندن راه راست دین. سخنرانى‏هاى سال 40ـ1339، سال اول، تهران، كتابخانه صدوق، بى‏تاریخ.

.21 كیمیاى سعادت. ابوحامد محمد غزالى طوسى، تصحیح حسین خدیو جم، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، .1374

.22 گلستان سعدى. تصحیح غلامحسین یوسفى، تهران، خوارزمى، انتشارات خوارزمى، .1374

.23 ارتباطات انسانى. على‏اكبر فرهنگى، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، .1374

.24 احیاء علوم‏الدین. ابوحامد محمد غزالى، بیروت، دارالمعرفه، 1402 ق.

.25 تفصیل وسائل الشیعة الى تحصیل مسائل الشریعة. محمد بن حسن حر عاملى، قم، مؤسسة آل‏البیت‏علیهم السلام لاحیاء التراث، 1412 ق.

.26 مسند الامام على‏علیه السلام. سیدحسن قبانجى، تحقیق طاهر اسلامى، قم، اسوه، 1420 ق.

.27 راه اصلاح، یا امر به معروف و نهى از منكر. لطف‏الله صافى گلپایگانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم 1375، (چاپ اول 1328).

.28 الاحكام السلطانیة. قاضى ابویعلى محمد بن حسن فراء، تصحیح محمد حامد الفقى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم.

.29 تحف العقول عن آل‏الرسول. ابن شعبه حرانى، تصحیح على‏اكبر غفارى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، .1363

.30 سلسلة الینابیع الفقهیة. به كوشش على‏اصغر مروارید، بیروت، دارالتراث والدار الاسلامیة، 1410 ق.

.31 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال. محمد بن على بن حسین معروف به شیخ صدوق، ترجمه على‏اكبر غفارى، تهران، نشر صدوق، .1367

.32 علل الشرایع. محمد بن على بن حسین معروف به شیخ صدوق، نجف، المكتبة الحیدریه، 1385 ق.

.33 دعائم الاسلام و ذكر الحلال والحرام والقضایا والاحكام عن اهل‏بیت رسول‏الله علیه و علیهم افضل السلام. قاضى نعمان بن محمد بن منصور تمیمى مغربى، تحقیق آصف بن على‏اصغر فیضى، قاهره، دارالمعارف، 1385 ق.

.34 كتاب فضائل الصحابة. احمد بن حنبل، تحقیق وصى‏الله بن محمد عباس، مكه، جامعة ام‏القرى مركز البحث العلمى و احیاء التراث الاسلامى، 1403 ق.

.35 موسوعة الامام على بن ابى‏طالب‏علیه السلام فى الكتاب والسنة والتاریخ. محمد محمدى رى‏شهرى [و همكاران‏]، قم، دارالحدیث، 1421 ق.

.36 حسبه یك نهاد حكومتى. سیف‏الله صرامى، قم، مركز مطالعات و تحقیقات اسلامى، .1377

پى‏نوشتها:

1) سوره آل عمران، آیه .110

2) سوره مائده، آیه 63 و .79

3) سوره اعراف، آیه .199

4) سوره نحل، آیه .90

5) سوره اعراف، آیه .107

6) سوره توبه، آیه .71

7) سوره حج، آیه .41

8) سوره لقمان، آیه .17

9) سوره طه، آیه‏هاى 43ـ .44

10) سوره بقره، آیه 44 و سوره حشر، آیه‏هاى 2ـ .3

11) ر.ك: مستدرك الوسائل، ج‏12، ص‏.337 تفصیل این مطلب در ادامه خواهد آمد.

12) نهج‏البلاغه، حكمت .374

13) پاره‏اى از فقها با همین دیدگاه هنگام بحث از جهاد، براى آن كتاب مستقلى نگشوده‏اند؛ بلكه آن را در كتاب «الامر بالمعروف والنهى عن المنكر» آورده‏اند. براى مثال، ر.ك: المراسم العلویه (در مجموعه سلسلة الینابیع الفقهیه، ج‏9، ص‏67).

14) نهج‏البلاغه، حكمت .30

15) ر.ك: تحف العقول عن آل‏الرسول، ص‏.237 این حدیث، به امام حسین‏علیه السلام نیز منسوب است.

16) شرح غررالحكم و دررالكلم، ج‏4، ص‏ .374

17) نهج‏البلاغه، خطبه 92 (ترجمه شهیدى).

18) همان، خطبه .27

19) درباره علت پذیرش خلافت، ر. ك: نهج‏البلاغه، خطبه .3

20) همان، خطبه .33

21) همان، نامه .47

22) همان.

23) همان، نامه 53 (ترجمه شهیدى، ص 336).

24) نهج‏البلاغه، حكمت 252 (ترجمه شهیدى).

25) ر.ك: نهج‏البلاغه، نامه .47

26) سوره علق، آیه‏هاى 6 و .7

27) سوره مؤمن، آیه .60

28) ر.ك: نهج‏السعادة فى مستدرك نهج‏البلاغة، ج‏3، ص 245ـ .247

29) همان، ج‏1، ص‏ .391

30) همان، ج‏8، ص‏ .315

31) براى مثال در این باب ر.ك: سرمقاله مجله حوزه با عنوان «نصیحت ائمه مسلمین»، شماره 11، مهرماه 1364 و مقاله «نصیحت ائمه مسلمین» نوشته محمد سروش محلاتى، مجله حكومت اسلامى، شماره اول، پاییز 1375، ص‏135ـ .189

32) نهج‏البلاغه، نامه 53 (ترجمه شهیدى، ص 328).

33) همان، خطبه 216 (ترجمه شهیدى).

34) همان، نامه .53

35) همان، حكمت .374

36) همان (ترجمه شهیدى، ص 249).

37) ر.ك: تفصیل وسائل الشیعه الى تحصیل مسائل الشریعه، ج‏20، ص‏ .352

38) تعبیر اسمى الفرائض در سخنان امام باقرعلیه السلام در باب امر به معروف و نهى از منكر آمده است: ر.ك: فروع كافى، ج‏5، ص 55ـ .56

39) پاره‏اى از این علل در كتاب امر به معروف و نهى از منكر، تحت عنوان «علل مهجوریت امر به معروف و نهى از منكر»، ص 77ـ106 به‏تفصیل آمده است.

40) نهج‏البلاغه، حكمت .219

41) ر.ك: نهج‏البلاغه، نامه .53

42) گلستان سعدى، باب اول، حكایت اول.

43) نهج‏البلاغه، حكمت 110 (ترجمه شهیدى).

44) در این باب، امام باقرعلیه السلام سخنان ارجمندى دارد كه بخشى از آن در این نوشته نقل خواهد شد و همه آن را در فروع كافى (ج‏5، ص 55ـ56) مى‏توان دید.

45) نهج‏السعادة فى مستدرك نهج‏البلاغة، ج‏3، ص‏281، و با همین مضمون، با تفاوت اندكى در كلمات، نهج‏البلاغه، حكمت .374

46) سوره ذاریات، آیه‏هاى 22ـ .23

47) براى مثال ر.ك: سوره روم، آیه 8؛ سوره لقمان، آیه 29؛ سوره فاطر، آیه 45؛ سوره نوح، آیه 4؛ سوره حجر، آیه 5 و سوره مؤمنون، آیه .43

48) ر.ك: شرائع الاسلام فى مسائل الحلال والحرام، ج‏1، ص‏ .390

49) الروضة البهیه فى شرح اللمعة الدمشقیه، ج‏2، ص‏ .415

50) مسالك الافهام الى تنقیح شرائع الاسلام، ج‏3، ص‏ .101

51) مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏12، ص‏ .186

52) نهج‏البلاغه، خطبه .88

53) همان، خطبه .17

54) همان.

55) پیكار صفین، ص‏ .162

56) شرح نهج‏البلاغه، ج‏3، ص‏ .186

57) ر.ك: مسالك الافهام الى تنقیح شرائع الاسلام، ج‏3، ص 101ـ .102

58) تحریرالوسیله، ج‏1، ص‏467، مسئله .8

59) براى مثال ر.ك: نهج‏البلاغه، خطبه .192

60) تذكرةالاولیاء، ص‏ .35

61) معالم القربة فى احكام الحسبة، ص‏ .271

62) براى مثال ر.ك: نهج‏البلاغه، خطبه .192

63) ر.ك: شرائع الاسلام فى مسائل الحلال والحرام، ج‏1، ص‏ .390

64) تحریرالوسیله، ج‏1، ص‏467، مسئله .1

65) همان.

66) ر.ك: نهج‏البلاغه، حكمت .374

67) غررالحكم و دررالكلم، ج‏4، ص‏ .374

68) ابن شعبه حرانى، تحف‏العقول عن آل‏الرسول، تصحیح على‏اكبر غفارى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1363، ص‏.237 این سخن به امام حسین‏علیه السلام نیز منسوب است.

69) براى مثال ر.ك: الروضة البهیه فى شرح اللمعة الدمشقیه، ج‏2، ص‏415؛ شرائع الاسلام فى مسائل الحلال والحرام، ج‏1، ص‏ .390

70) همان.

71) براى آشنایى با دیدگاه شهید صدر در این باب بنگرید به: مجموعه مقالات تأملى در نظام آموزشى حوزه، قم، مركز مطالعات و تحقیقات اسلامى، 1375، ص‏270، مقاله رویكردهاى آینده حركت اجتهاد، سیدمحمدباقر صدر، ترجمه نگارنده.

72) كتاب الامر بالمعروف والنهى عن المنكر، ص‏ .72

73) نهج‏السعادة فى مستدرك نهج‏البلاغة، ج‏3، ص‏245ـ .247

74) النهایة فى مجرد الفقه والفتاوى، ص‏ .789

75) سوره اعراف، آیه .164

76) همان.

77) همان، آیه .165

78) جواهرالكلام فى شرح شرائع الاسلام، ج‏21، ص‏ .370

79) براى مثال ر.ك: تهذیب الاحكام، ج‏10، ص‏11ـ13، 62ـ63 و 148؛ فروع كافى، ج‏7، ص‏158و .188

80) شرائع الاسلام فى مسائل الحلال والحرام، ج‏1، ص‏ .390

81) سوره بقره، آیه .195

82) كتاب الامر بالمعروف والنهى عن المنكر، ص‏ .95

83) سوره لقمان، آیه .17

84) التبیان فى تفسیر القرآن، ج‏8، ص‏ .279

85) براى آشنایى با پاره‏اى از تفسیرها و برداشت‏هاى گوناگون و حتى سوء فهم‏ها در این باره، بنگرید به: تقیه، امر به معروف و نهى از منكر، ص‏97ـ .144

86) نهج‏البلاغه، خطبه 56 (ترجمه سیدجعفر شهیدى).

87) رویكردهاى آینده حركت اجتهاد» در مجموعه مقالات تأملى در نظام آموزشى حوزه، ص‏ .275

88) همان، ص‏ .277

89) تقیه، امر به معروف و نهى از منكر، ص‏ .160

90) همان، ص‏ .144

91) سوره بقره، آیه .44

92) سوره صف، آیه‏هاى 2 و .3

93) براى آشنایى با رویكرد فقهى به این شرط و نقض و ابرام‏هاى ادله آن ر.ك: جواهرالكلام فى شرح شرائع‏الاسلام، ج‏21، ص‏373ـ .374

94) كیمیاى سعادت، ج‏1، ص‏ .503

95) براى مثال ر.ك: تحریرالوسیله، ج‏1، ص‏475، مسئله .20

96) افزوده‏هاى داخل قلاب از مصحح محترم، مرحوم یوسفى است.

97) گلستان سعدى، تصحیح غلامحسین یوسفى، باب دوم، ص‏103ـ .104

98) نهج‏البلاغه، حكمت 80 (ترجمه شهیدى).

99) همان، حكمت 79 (ترجمه شهیدى).

100) ارتباطات انسانى، ص‏.346 فصل دهم این كتاب با عنوان اعتبار یا مشروعیت در ارتباطات میان فردى (ص‏341ـ351) انواع مشروعیت‏ها و خاستگاه‏هاى آنها را بر مى‏رسد.

101) نهج‏البلاغه، خطبه .129

102) همان، خطبه .105

103) همان، خطبه .175

104) همان، خطبه .222

105) همان، حكمت 73 (ترجمه شهیدى).

106) همان، حكمت .289

107) جواهرالكلام فى شرح شرائع‏الاسلام، ج‏21، ص‏ .381

108) گفتار ماه در نمایاندن راه راست دین، سال اول، ص‏ .95

109) ر.ك: تحریرالوسیله، ج‏1، ص‏481، مسئله .14

110) ر.ك: جواهرالكلام فى شرح شرائع الاسلام، ج‏21، ص‏ .378

111) در این مورد، ر.ك.به: جواهرالكلام فى شرائع الاسلام، ج‏21، ص‏ .378

112) نهج‏البلاغه، حكمت 373 (ترجمه شهیدى).

113) نهج‏السعاده فى مستدرك نهج‏البلاغه، ج‏1، ص‏ .387

114) نهج‏البلاغه، حكمت 374 (ترجمه شهیدى). همچنین بنگرید به: نهج‏السعادة فى مستدرك نهج‏البلاغة، ج‏10، ص‏387، كه این متن با اندكى تفاوت در الفاظ در آن آمده است.

115) نهج‏البلاغه، خطبه 201 (ترجمه شهیدى).

116) همان، حكمت 375، (ترجمه شهیدى).

117) مسند الامام على‏علیه السلام، ج‏4، ص‏ .436

118) همان.

119) تفصیل وسائل الشیعة الى تحصیل مسائل الشریعة، ج‏16 ص‏ .143

120) ر.ك: مسند الامام على‏علیه السلام، ج‏4، ص‏ .436

121) نهج‏البلاغه، نامه 31 (ترجمه شهیدى، ص‏296).

122) جواهرالكلام فى شرح شرائع الاسلام، ج‏21، ص‏.383 همچنین براى آشنایى تفصیلى با احكام مراتب امر به معروف و نهى از منكر، ر.ك: تحریرالوسیله، ج‏1، ص‏476ـ481، و براى بررسى تحلیلى این مراتب، ر.ك: امر به معروف و نهى از منكر، ص‏159ـ .168

123) ر.ك: گفتار ماه در نمایاندن راه راست دین، ص‏ .95

124) راه اصلاح یا امر به معروف و نهى از منكر، ص‏ .37

125) احیاء العلوم، ج‏2، ص‏ .201

126) كیمیاى سعادت، ج‏1، ص‏ .419

127) ثواب الاعمال و عقاب‏الاعمال، ص‏ .596

128) علل الشرایع، ص‏ .522

129) تحریرالوسیله، ج‏1، ص‏466، مسئله .4

130) همان.

131) در ترجمه دكتر شهیدى «نهایى» آمده است كه غلط چاپى است.

132) نهج‏البلاغه، نامه 53 (ترجمه شهیدى، ص‏333).

133) ر.ك:نگارنده، «پنج آموزه اخلاقى در شرح چهل حدیث» مجله علوم حدیث، ش 14، زمستان 78، ص .155

134) سوره یوسف، آیه .53

135) قاضى فراء، الاحكام السلطانیه، ص‏ .295

136) فروع كافى، ج‏7، ص‏ .188

137) سوره نور، آیه .19

138) كیمیاى سعادت، ج‏1، ص‏ .507

139) همان.

140) نهج‏البلاغه، خطبه 140 (ترجمه شهیدى).

141) همان، نامه 53 (ترجمه شهیدى، ص 327).

142) تصنیف غررالحكم، ص‏ .421

143) سوره طه، آیه .44

144) سوره انعام، آیه .108

145) سوره مؤمنون، آیه .3

146) سوره فرقان، آیه .63

147) نهج‏البلاغه، خطبه 206 (ترجمه شهیدى).

148) سوره شعراء، آیه .216

149) مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏12، ص‏ .186

150) تفصیل وسائل الشیعه الى تحصیل مسائل الشریعه، ج‏16، ص‏ .165

151) نهج‏البلاغه، حكمت 153 (ترجمه شهیدى).

152) ر.ك.به: نهج‏البلاغه، نامه .31

153) براى مثال ر.ك: جلال‏الدین محمد بلخى، مثنوى، داستان «خدو انداختن خصم در روى امیرالمؤمنین على و انداختن امیرالمؤمنین على شمشیر از دست» و كیمیاى سعادت، ج‏1، ص‏ .517

154) ر.ك: لغت‏نامه‏هایى چون لسان العرب، صحاح اللغه، مجمع‏البحرین و المنجد، ذیل ماده حسب.

155) الحسبة فى مصر الاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوكى، ص‏ .8

156) براى مثال، این تفاوت‏ها را در كتاب‏هاى الاحكام السلطانیه، نوشته ماوردى و ابویعلى بنگرید و ترجمه و بررسى آنها را در كتاب حسبه یك نهاد حكومتى، ص‏22ـ23 ببینید.

157) حسبه یك نهاد حكومتى، ص‏ .36

158) الدروس الشرعیة، ص‏ .167

159) كیمیاى سعادت، ج‏1، ص‏ .502

160) براى كسب آگاهى بیش‏تر درباره نهاد حسبه و كاركرد و اختیارات آن منابع متعددى وجود دارد؛ از جمله: فضل‏الله بن روزبهان خنجى، سلوك الملوك، تصحیح محمدعلى موحد، تهران، خوارزمى، 1362، ص‏175ـ199؛ مقدمه ابن خلدون، ج‏2، ص‏636ـ637؛ سهام مصطفى ابوزید، الحسبة فى مصر الاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوكى، قاهره، الهیئة المصریه العامه للكتاب، 1986، (مقدمه كتاب)؛ دائرة المعارف الاسلامیة، ج‏7، ص‏379؛ محمد بن محمد قرشى معروف به ابن اخوه، قاهره، معالم القربة فى احكام الحسبة، الهیئة المصریةالعامه لكتاب، 1976؛ ابوالحسن على بن محمد ماوردى، الاحكام السلطانیة، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، 1406 ق؛ محمد بن حسین ابویعلى، الاحكام السلطانیة، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، 1406 ق؛ ابن تمیمه، الحسبة و وظیفة الحكومة الاسلامیة؛ قاهره، مطبوعات الشعب، 1976؛ لغت‏نامه دهخدا، ماده حسبه، محتسب و احتساب؛ سیدحسن اسلامى، امر به معروف و نهى از منكر، قم، خرم، 1375، ص‏59ـ74؛ سیف‏الله صرامى، حسبه یك نهاد حكومتى، قم، مركز مطالعات و تحقیقات اسلامى، .1377

161) معالم القربة فى احكام الحسبة، ص‏ .12

162) همان.

163) سلوك الملوك، ص‏ .182

164) الاستیعاب فى معرفة الاصحاب، ج‏3، ص‏112 و مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏12، ص‏ .337

165) تهذیب الاحكام، ج‏7، ص‏8ـ .9

166) الجعفریات، 238؛ محمدى رى‏شهرى، موسوعة الامام على بن ابى‏طالب‏علیه السلام فى الكتاب والسنة والتاریخ، قم، دارالحدیث، 1421، ج‏4، ص‏176ـ .177

167) همان. همچنین در معالم القربة فى احكام الحسبة موارد دیگرى در این زمینه نقل شده است كه خواندنى است. براى مثال ص‏14، 15، 163، 271، 278، 288 و .300

168) دعائم الاسلام و ذكر الحلال والحرام والقضایا والاحكام، ج‏2، ص‏ .538

169) مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏12، ص‏.337 مرحوم شهید مطهرى این ماجرا را به صورتى داستان‏گونه و با نثرى استوار در داستان راستان (قم، صدرا، ج‏2، ص‏246ـ250) با عنوان «شكایت از شوهر» نقل كرده است.

170) ر.ك: موسوعة الامام على بن ابى‏طالب فى الكتاب والسنة والتاریخ، ج‏4، ص‏ .180

171) كتاب فضائل الصحابه، ج‏2، ص‏621؛ موسوعة الامام على بن ابى‏طالب فى الكتاب والسنة والتاریخ، ج‏4، ص‏ .180

172) تاریخ طبرى، ج 5، ص‏ .156

173) مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، همان.

174) موارد متعددى از این‏گونه حسبه‏هاى حضرت در این منبع آمده است: رى شهرى و همكاران، موسوعة الامام على بن ابى‏طالب‏علیه السلام فى الكتاب والسنة والتاریخ، قم، دارالحدیث، 1421 ق، ج‏4، ص‏175ـ .181

مست نگاه تو ام 
سه شنبه 23/12/1390 - 7:21 - 0 تشکر 440381

با سلام ودرود
از اینکه وقت گذاشتید و با محتوای زیبا
این انجمن نوپا رو رونق بخشیدید تشکر می کنم
انشاءالله باز هم به این انجمن سر بزنید
و در جهت نشر معارف محمد وآل محمد علیهم صلوات الله موفق و پیروز باشید
آمین یارب العالمین

   

مدیر انجمن حوزه علمیه 

تماس بامن:

forum:www.mahdiyavar.mihanbb.com

e-mail:ya_lasaratelhosain@yahoo.com


 

دوشنبه 4/2/1391 - 17:15 - 0 تشکر 448030


اهمیت  امر به معروف و نهی از منکر



از یک جهت امر به معروف و نهى از منکر از همه وظایف دینى مهم تر است.

بدین جهت در حدیث ارزشمندى از حضرت على (علیه السلام) مى خوانیم:


 «وَمَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللّهِ، عِنْدَ الاَْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، إِلاَّ کَنَفْثَة فِی بَحْر لُجِّیٍّ; (بدانید) تمام اعمال نیک وحتّى جهاد در راه خدا در برابر امربه معروف ونهى از منکر همچون قطره اى است در مقابل یک دریاى پهناور». (1)


ما یک تشبیه ساده و در عین حال دقیق و عمیق در مورد این دو فریضه داریم.


توجّه فرمایید: مزرعه بزرگى را در نظر بگیرید. این مزرعه به دو چیز مهم نیاز دارد، تا سرپا بماند و مفید باشد: نخست آبیارى منظّم و کافى و به موقع، و گرنه همه درختان و محصولات باغ مى خشکد.


دوم دفع آفات مختلفى که دامنگیر محصول مى شود. امر به معروف حکم آبیارى مزرعه عظیم دین را دارد، و نهى از منکر در حکم آفت زدایى آن است.


اگر مزرعه دین به وسیله امرِ به معروفِ منظّم و کافى و به هنگام، آبیارى نگردد محصولات آن نابود مى گردد، همان گونه که چنانچه پس از بارور شدنمحصولات، با نهى از منکر آفت زدایى صورت نگیرد، محصولى از آن مزرعه باقى نخواهد ماند.


این که در روایت فوق امر به معروف و نهى از منکر (از یک نظر) از همه واجبات مهم تر شمرده شده، دلیلش این است که بدون این دو، بقیّه واجبات به بار نمى نشینند. (2)


به امید ظهوراقا

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.