• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن مهدویت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
مهدویت (بازدید: 1466)
يکشنبه 30/11/1390 - 22:52 -0 تشکر 433628
چگونه مهدی نمایان را بشناسیم؟

هوالرحمن و الرحیم
 
سلام
 
اعتقاد به مهدویّت، از زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) رواج داشته و تقریباً بعد از واقعه ى كربلا و شهادت امام حسین(علیه السلام) ادّعاى مهدویّت نیز آغاز شد
و برخى از مردم بعد از وفات محمّد حنیفه، او را مهدى دانستند و بعدها نیز عدّه اى خود را مهدى نامیدند و ادّعاى مهدویت كرده اند... براى این كه ما مهدى نمایان را تشخیص دهیم، لازم است شناخت كامل از امام زمان(علیه السلام) داشته باشیم.
 
در روایات ما آمده است كه زراره بن اعین از امام صادق(علیه السلام)سؤال كرد:
«در زمان، غیبت امام زمان(علیه السلام)امام را چه گونه از امامان بدلى تشخیص دهیم؟».
امام(علیه السلام)فرمود:
 این دعا را یاد بگیرد و تكرار كن:
(اللهم عَرِّفنی لنفسك فإنَّك إنْ لم تعرفنی نَفسَك لَم أعرف نبیك. اَللهم! عرّفْنی رسولك فإنّك إنْ لمْ تعرفْنی رسولك لم أعْرِفْ حجتَك. اللهم! عرّفْنی حجتك فإنّك إنْ لمْ تُعَرِّفْنی حجتك ضَلَلْتُ عَن دینی.)
كمال الدین و إتمام النعمة، ج 2، ص 342.
خدایا! خودت را به من بشناسان كه اگر تو، خودت را به من نشناسانى، پیامبرت را نمى شناسم. خدایا پیامبرت را به من بشناسان كه اگر پیامبرت را نشناسانى، حجّت تو را نخواهم شناخت.
خدایا! حجّت و امام زمان را به من بشناسان كه اگر امامت را نشناسانى، در دینم گمراه خواهم شد.

بنابراین، بر ما لازم است كه امام زمان(علیه السلام) را از چند جهت شناسایى كنیم، هم شناسنامه اى و هم اعتقادى و قلبى.

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
شنبه 28/5/1391 - 5:31 - 0 تشکر 517318

حجتیه‌ای کیست، چه می‌گوید، و چه می‌کند؟! (1)


امام زمان

نه هرکس از مولایمان، امام زمانمان، واسطه فیض هستی، حضرت صاحب الزمان(عج)، که دم زد، حجتیه ای نیست! هر کس هم که با ترویج جریانات فکری انحرافی مانند وهابیت، بهائیت و مارکسیسم مبارزه کرد، انجمنی نیست!راستی پس جرم انجمنی ها چیست؟ مگر جز این است که اینان به همین ویژگی ها و اقدامات مشهورند؟ آیا نگاهی بدبینانه درباره حجتیه ای ها وجود داشته و خطر آنان بزرگ نمایی شده است؟! آیا این تفکر اصلاً خطری برای جریان اصیل اسلامی محسوب می شود؟!راستی!آیا نباید با جریانات وهابی و بهائی که دارند فکر جوانان شیعه را منحرف می کنند مبارزه کرد و علیه آنان روشنگری نمود؟! عمده ما مذهبی ها، به دلایل مختلف تربیتی و فکری و تاریخی، از تشخیص رنگ های ظاهراً مشابه، عاجزیم و این یعنی خطر به دام فکر انجمنی افتادن.آری! انجمن حجتیه اگر یک تشکیلات منسجم فعال نباشد -که هست -نمادی از یک نوع فکر مذهبی نسبتاً رایج است که باید برای درمان آن فکری اساسی کرد. قبل از هرچیز باید بدانیم که انجمنی ها چه می کردند و چه باوری داشتند و حال نیز چه می کنند؟



انجمن حجتیه چیست؟


انجمن خیریه مهدویه حجتیه توسط شیخ محمود ذاكر زاده تولائی معروف به شیخ حلبی با هدف مبارزه با بهائیت از طریق اعتقادی تاسیس شد.


اگرچه انجمن در تبصره دوم خود آورده است كه "انجمن به هیچ‌وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤولیت هر نوع دخالتی را كه در زمینه‌های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد داشت. " ولی عملا مخالفت آنها با اقدام سیاسی و خاموش كردن احساسات انقلابی یك مسلمان خواه یا ناخواه انجمن را به یكی از جریانات سیاسی تبدیل كرده است.



افكار و عقاید انجمن حجتیه، قبل از انقلاب


بزرگ نمایى و جلوه‏دادن بهائیت به عنوان دشمن اصلى،‏ اصلی‌ترین ویژگی انجمن به حساب می‌آید، در این زمینه شیخ حلبى تأكید مى‏كرد: "امروز امام زمان‏علیه السلام از كسى جز این خدمت را نمى‏پذیرد و چیزى جز این انتظار ندارد. به خدا قسم! امروز تكلیف شرعى و دینى همه ما آن است كه با بهائیت مبارزه كنیم. "




نه هرکس از مولایمان، امام زمانمان، واسطه فیض هستی، حضرت صاحب الزمان(عج)، که دم زد، حجتیه ای نیست! هر کس هم که با ترویج جریانات فکری انحرافی مانند وهابیت، بهائیت و مارکسیسم مبارزه کرد، انجمنی نیست!راستی پس جرم انجمنی ها چیست؟ مگر جز این است که اینان به همین ویژگی ها و اقدامات مشهورند؟



اما شاید نكته‌ای كه كمتر به آن توجه شده باشد، تناقض عقیده و عملكرد این انجمن است. یعنی در حالی كه نخست وزیر و بسیاری از اعضای هیئت دولت و نزدیكان دربار بهایی هستند، نمی‌توانید انتقادی را نسبت به دربار از سوی انجمن بیابید.


حتی اعضایی كه به نحوی به رژیم سلطنت اعتراض می‌كردند، بر اساس تبصره دوم انجمن بلافاصله به نحوی طرد می‌شدند، چراكه به زعم آنان، اسلام تنها دین عبادت است و دخالت در سیاست، زیبنده پیشوایان دینى نیست.



حجتیه ای ها چه می کردند؟


به یمن(!)برنامه های بلند مدتی که غربی ها برای ایران در دستان شاهنشاهان شیفته غرب نوشته بودند، جریانات مختلفی در ضدیت با اسلام و به ویژه روحانیتی که در چند اقدام مهم از جمله تحریم تنباکو، ضرب شستی نشان داده بود و توان بسیج عمومی خود را به نمایش گذارده بود، پیش بینی شده بود که از جمله آنها ایجاد مکاتب انحرافی و تخدیری بود.عوام زدگی و خرافات را وارد ماجرای کربلا کرده بودند و منجیان دروغینی چون باب و بهاء را نیز ساخته بودند تا به ترتیب، قیام حسینی و انتظار مهدوی را در شیعه مخدوش کنند.در این میان، عده ای دلسوز دین، به میان آمدند تا به مقابله فکری با بهائیت که با حمایت رژیم، هر روز قدرت بیشتری می گرفت، بپردازند.آنان خود را پیروان حقیقی حضرت حجت(عج)می دانستند و با این مکتب دروغین و مهدویت قلابی، سرمبارزه برداشته بودند.آیا این کار خطا بود یا برعکس، امری مقدس و مبارزه ای الهی و تکلیفی که هر مسلمان مؤمنی بر دوش دارد؟!


از قدیم کینه وهابیت هم در دل اینها وجود داشته و هم اکنون که وهابیت، تکاپوی بیشتری می کند، وجهه همت این برادران ، وهابیت ستیزی است که بعید است در این مورد، مخالفی وجود داشته باشد! بعد از انقلاب هم که غوغای مارکسیست ها بالا گرفته بود و دانشگاهها به قضیه گروهک های آنان در آمده بود، نقد مارکسیسم در دستور کار انجمنی ها قرار گرفت! تا اینجای اقدامات روشنگرانه ایشان ضد جریانات انحرافی مذکور به نظر مشکلی نداشته است؟!



ویژگی های منتظران حقیقی را هم که از ایشان بپرسی و تکالیف او را که بخواهی خواهند گفت:«برای تعجیل در فرج آقا دعا کن!برای سلامتی آقا صدقه بده!دعای ندبه و عهدت ترک نشود و ...»راستی مگر جز این است که اینها نیز جزیی از توصیه های دینی ما به مؤمنان عصر غیبت می باشند؟!



اگر کسی بخواهد آنان را به عقب ماندگی هم متهم کند کاملاً در اشتباه است چرا که انجمنی ها اتفاقاً سعی می کردند دانش آموزان و دانشجویان تیزهوش و درسخوان را جذب کنند و به تعلیم علوم جدید هم تأکید داشتند و در میان شان کم نبود از دکتر و مهندس!؟ پس اتفاقا مدرن بودند ونه عقب مانده!پس مشکل کجا بود؟!چرا انقلابی ها و امام(ره)وشهید داده ها با این جریان طوری برخورد می کردند که گویی خاری در چشم اند و استخوانی در گلو!؟ کدام طرف اشتباه می کرد؟!


به چه باور داشتند؟


اقدامات فوق الذکر که خروجی اصلی این جریان محسوب می شد مبتنی بر باورهایی بود که بعضی از آنها از این قرارند:حجتیه ای ها معتقدند که قبل از آنکه حضرت حجت(عج)بیایند کسی حق ندارد حکومت اسلامی تشکیل دهد و اگر هم بدهد فایده ای نخواهد داشت!از همین رو بود که با شاه هم مشکل خاصی نداشتند؛ یعنی به عبارتی حاکم که باشد و حکومت چه، برای شان خیلی فرق ندارد.مهم این است که دینمان را حفظ کنیم و خودمان را آماده کنیم تا وقتی حضرت ظهور کردند به ایشان بپیوندیم و برای برقراری حکومت عدل جهانی تلاش نماییم.از همین رو بود که به سیاست هم کاری نداشتند و در آن دخالت نمی کردند. بر همین اساس، در مسائل فقهی دارای ابعاد اجتماعی، به رجوع به عامه فقها به عنوان نواب عام حضرت معتقد بودند و تبعیت از ولی فقیه را واجب ندانسته و به علمای خود رجوع می کردند و می کنند!


ویژگی های منتظران حقیقی را هم که از ایشان بپرسی و تکالیف او را که بخواهی خواهند گفت:«برای تعجیل در فرج آقا دعا کن!برای سلامتی آقا صدقه بده!دعای ندبه و عهدت ترک نشود و ...»راستی مگر جز این است که اینها نیز جزیی از توصیه های دینی ما به مؤمنان عصر غیبت می باشند؟!


در شماره بعد به علت اصلی انحراف این گروه خواهیم پرداخت.

what`s life?life is love.
شنبه 28/5/1391 - 5:31 - 0 تشکر 517319

حجتیه‌ای کیست، چه می‌گوید، و چه می‌کند؟!(2)


حجتیه

در شماره قبل به طور مختصر با چگونگی تشکیل انجمل حجتیه و هدف از تشکیل آن و نیز فعالیت های این انجمن در دوران قبل از انقلاب آشنا شدیم، همچنین اشاره شد به اینکه حجتیه ای ها معتقدند که قبل از آنکه حضرت حجت(عج) بیایند کسی حق ندارد حکومت اسلامی تشکیل دهد و اگر هم بدهد فایده ای نخواهد داشت! از همین رو بود که با شاه هم مشکل خاصی نداشتند؛ یعنی به عبارتی حاکم که باشد و حکومت چه، برای شان خیلی فرق ندارد. مهم این است که دینمان را حفظ کنیم و خودمان را آماده کنیم تا وقتی حضرت ظهور کردند به ایشان بپیوندیم و برای برقراری حکومت عدل جهانی تلاش نماییم و ...


ویژگی های منتظران حقیقی را هم که از ایشان بپرسی و تکالیف او را که بخواهی خواهند گفت: «برای تعجیل در فرج آقا دعا کن! برای سلامتی آقا صدقه بده!دعای ندبه و عهدت ترک نشود و ...» راستی مگر جز این است که اینها نیز جزیی از توصیه های دینی ما به مؤمنان عصر غیبت می باشند؟!



مشکل کجاست؟


راستش همه ماجرا این نیست. اگر کسی واقعاً بخواهد یک جریان فکری اصیل داشته باشد و در کارهایش نقد جریانات انحرافی را هم قرار دهد هیچ اشکالی ندارد اما به شرطی که شیعه گی اش را مخدوش نکند! یعنی چه!؟ یعنی مصداق کسانی که در تپه های اطراف کربلا برای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دعا می کردند و او را یاری نمی دادند چون حاکم وقت را نماینده خدا می دانستند یا ترسو و عافیت طلب بودند، نباشد آن شیعه، شیعه قلابی است!


اینکه این جماعت را - مسامحتاً - دلسوزان دین خواندیم بیراه نبود چرا که کم نبودند کسانی از آنان که حداقل پس از انقلاب به جریان مردم پیوستند و شهید دادند و انقلابی شدند. انصاف این است که باید حساب اقلیت فرصت طلب و مقدس مآب و خائنین آگاه را از غافلان و توابین و فریب خوردگان این جریان جدا دانست.


نباید این نکته مهم را هم فراموش کرد که نقد چنین جریاناتی بسیار سخت و ظریف است چرا که خودشان مذهبی و دین دار و مقید به شریعت اند و دغدغه شان نیز حفظ دین از انحراف است. راستی مشکل اینان کجاست و چرا حتی یک خطر محسوب می شوند؟! در یک جمله می توان پاسخ داد: «اولویت نشناسی!»



در ماجرای تحریم چراغانی نیمه شعبان توسط امام(ره) برای اعتراض به حکومت، اینان به شدت در مقابل آن فعال شدند و جشن های مفصل و چراغانی های دوچندان کردند!و استدلال شان هم این بود که «شاه، شیعه است!»البته منکر این نمی شود شد که این استدلال از ذهن یک انسان مقدس مآب دین نشناس نیز ممکن است تراوش کند


چقدر درد دارد وقتی جریان انقلابی به رهبری امام(ره) که در حال جذب جوانان برای مبارزه با منشأ فساد، یعنی حکومت شاهنشاهی است می بیند که جریانی شبیه خودشان - حداقل در ظاهر - جوانان مستعدی که هر کدامشان می توانند یک گام، فروپاشی ام المسائل را جلو بیندازند، به سوی خود کشانده و به مسائل فرعی و دست چندم مشغول می سازد و استعداد سوزی می کنند!


گناه

شاید در میان انجمنی های عاقل، کسی معتقد نباشد که ما باید فساد بیشتری بکنیم تا آقا بیایند ولی آیا اینکه معتقد باشی خود آقا باید بیاید تا امور را اصلاح کند و به جای اینکه مشغول شوی و در سطح کلان و نه فردی، راهی که قرار است ایشان بپویند را بپویی و به رفع فساد و علل آن از جهان بپردازی، سکوت کنی و به قول خودت منتظر آقا شوی! خود، نوعی کمک به گسترش ظلم و فساد نیست؟! آیا جز این است که تفکری که ظالمان و فاسدان از آن استقبال می کنند همین اندیشه انحرافی عدم جواز ورود به سیاسیات و اجتماعیات درزمان غیبت حضرت می باشد؟ انجمنی ها از آنجا که سکولار بودند ناگزیر بودند از جزیی اندیشی و اقدامات محدود فردی، لذا حاضر بودند علیه پپسی کولا که صاحبش بهائی بود اقدامات متعدد و متنوعی صورت دهند و هزینه ها کنند اما یک کلمه نپرسند که چرا حکومت چنین امتیازاتی را به این حضرات می دهد؟! ماجرا به طنز شبیه است، نیست؟ اما چرا؟!


این تقریر، نگرشی خوشبینانه بود ولی کدهای بسیاری وجود دارد که نشان می دهد حداقل بخشی از سران این جریان یا از حلقه فرصت طلبان دو رو بوده اند و یا عافیت طلبان ترسو! چرا که بر اساس اسناد ساواک، به اندک تشر حکومت، دست ها را بالا برده و حرف گوش کن می شدند! مثلاً در ماجرای تحریم چراغانی نیمه شعبان توسط امام(ره) برای اعتراض به حکومت، اینان به شدت در مقابل آن فعال شدند و جشن های مفصل و چراغانی های دوچندان کردند! و استدلال شان هم این بود که «شاه، شیعه است!» البته منکر این نمی شود شد که این استدلال از ذهن یک انسان مقدس مآب دین نشناس نیز ممکن است تراوش کند.


قرآن سر نیزه هم گرچه توسط آگاهان بلند شد اما امثال همین ظاهربینان نادان را فریب داد! به راستی چه کسی می توانست گسترش مطربخانه ها و کاباره ها را ببیند و آن را هم به پای حکومت ننویسد و شاهش را شیعه مولا بداند؟! این حد از تجاهل طبیعی است؟!



انجمن حجتیه، یک فکر و یک نوع نگرش غلط به دین است؛ دین خنثی و عافیت طلب ومقدس مآبی که گرچه برای مولایش قمه می زند اما پای هزینه دادن برای حفظ دین او و حقیقت و روح آموزه های شیعی نیست!



بسیار بجاست تا مروری داشته باشیم بر موضع حضرت امام خیمنی(ره) در مقابل انحراف برخی از روحانیون منتسب و یا نزدیك به انجمن حجتیه که در "منشور روحانیت" منعكس شده است:

 "دسته ای دیگر از روحانی نماهایی كه قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا می دانستند و سر به آستانه‌ی دربار می ساییدند، یك مرتبه متدین شده و بر روحانیون عزیز و شریفی كه برای اسلام آن همه زجر و آوارگی و زندان و تبعید كشیدند، تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بی شعور می گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می گویند مسئولین نظام كمونیست شده اند. تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان برای ظهور امام زمان(ارواحنا فداه) را مفید و راهگشا می دانستند، امروز از اینكه در گوشه ای خلاف شرعی كه هرگز خواست مسئولین نیست رخ می دهد، فریاد وا اسلاما سر می دهند. دیروز حجتیه ای ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابی تر از انقلابی شده اند. ولایتی های دیروز كه در سكوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شكسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تكسب و تعیش نبوده است امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند.(منشور روحانیت، 67.12.3)


در یک نگاه دقیق تر باید گفت که به نظر می رسد مبارزه انجمنی ها با بهائیت یا مارکسیسم و وهابیت نیز نوعی پاسخ به وجدان بیدار جوانان مؤمن مجذوب ایشان بود، چرا که او پس از آموزش های اعتقادی، با دیدن فسادها و ظلم های اطراف خویش، طبعاً احساس مسئولیت کرده و دغدغه اقدام می یابد و حال، این حس مؤمنانه باید پاسخ داده شود که انجمن آن را در راهی انحرافی می سوزاند! وگرنه در بطن این نظریه مخدوش که ما تا قبل از حکومت حضرت مسئولیتی نداریم، حتی همین نوع احساس مسئولیت نیز قابل توجیه نیست!


آنچه مسلم است آنکه توقف فعالیت های انجمن در سال 62 که ظاهراً به خاطر تبعیت از انتقاد امام(ره) از اینان صورت گرفت، یک تعطیلی صوری و ظاهری بود و بر اساس قرائن، این نوع نگاه، هنوز - حتی به صورت تشکیلاتی و ساماندهی شده - وجود دارد و در حال جذب نیرو و فعالیت است. از جمله جریاناتی که امروز، انجمنی ها به شدت در آن فعال اند دشمن سازی شیعه و سنی به اسم مبارزه با جریان منحرف وهابی است.



مثل انجمنی ها مثل دکتری است که بیماری با قلبی شکافته و بدنی دارای چند زخم را نزدش آورده اند و او به جای رسیدگی به قلب او، زخم های بدنش را مداوا می کند.چنین آدمی در ظاهر در حال مداواست اما در حقیقت کار او ممکن است به مرگ بیمار منجر شود!


اینان چنانچه در اوایل انقلاب، خطر مارکسیسم را بیشتر از آمریکا که امام(ره) آن را شیطان بزرگ نامیدند، می دانستند و باز، جبهه ای فرعی و انحرافی گشوده بودند، اینک نیز دم از خطر برادران اهل سنت می زنند و آن را ازخطر صهیونیسم بین المللی نیز بزرگتر می نمایند! رسوایی اینان در ماجرای غزه و فلسطین بیشتر نمایان شد که می گفتند: کمک به فلسطینیان به خاطر سنی بودن آنها جایز نیست!! اینجا بود که دقیقاً هم کلام سران وهابی و بی دین سعودی و مرتجعین آمریکایی منطقه شدند و برای عاقلان مشخص شد که مجاهدان اسلام آمریکایی که از سر جهل یا خباثت، دشمنان فرعی و دروغین را اصلی و حقیقی می نمایانند، روزی، این چنین روشن، با هم همنوا می شوند!


انجمن حجتیه، یک فکر و یک نوع نگرش غلط به دین است؛ دین خنثی و عافیت طلب و مقدس مآبی که گرچه برای مولایش قمه می زند اما پای هزینه دادن برای حفظ دین او و حقیقت و روح آموزه های شیعی نیست!


مواظب آنها و خودمان باشیم!


نکته:


الویت نشناسی!


مثل انجمنی ها مثل دکتری است که بیماری با قلبی شکافته و بدنی دارای چند زخم را نزدش آورده اند و او به جای رسیدگی به قلب او، زخم های بدنش را مداوا می کند. چنین آدمی در ظاهر در حال مداواست اما در حقیقت کار او ممکن است به مرگ بیمار منجر شود! اینکه بدانی حکومت و غرب، پشت سر بهائیت است و فرصت های متعدد اقتصادی و پست های کلان حکومتی را آگاهانه میان آنان پخش می کند اما به هر دلیل، چه ترس و چه حماقت، با او کاری نداشته باشی و انگشت اتهامت را سوی معلول ها بگیری، مصداق همین دکتری هستی که به فرعیات می پردازد و از اصل باز مانده است!آیا حجتی آشکار تر از این وجود داشت که با رفتن شاه کل بساط بهائیت و متعلقاتش برچیده شد؟!

what`s life?life is love.
شنبه 28/5/1391 - 5:32 - 0 تشکر 517321

فرماندهان آخرالزمانی شیطان(2)


مهدویت




در شماره قبل اشاره شد به اینکه یکی از ابزار‌های کهن و قدیمی شیطان استفاده از ابزار بدل‌سازی و نسخه بدل حقایق است. جریان‌های مدّعیان نبوّت، امامت، مهدویّت و معنویّت در طول قرن‌ها آدمیان بسیاری را به خود مشغول ساخته و آنها را یا از مسیر حق و حقیقت خارج ساخته‌اند یا حتّی در موارد متعدّد به ورطة هلاکت انداخته‌اند.



همچنین به مهمترین زمینه‌هایی که باعث ظهور و بروز جریان‌های مدّعیان می‌شود از قبیل: جهل و نادانی مردم، نا به سامانی‌‌های اجتماعی و اقتصادی و انگیزه های ادعا به طور مبسوط پرداختیم. در این شماره به تأثیرات مدعیان و نیز علل پذیرفته شدن ادعای مدعیان خواهیم پرداخت.



تأثیرات مدّعیان


1. شبهه‌پراکنی در جامعه (قلب و تحریف حقایق)


با توجّه به اینکه مدّعیان برای همراه کردن افراد با خود چاره‌ای جز دگرگونی و تحریف حقایق ندارند و این اتّفاق حالت دیگری از شبهه‌سازی و شبهه‌پراکنی به شمار می‌آید، ساده‌ترین تأثیری که جریان مدّعیان در جامعه می‌توانند داشته باشند شیوع و نشر شبهات در میان مردم است. بدیهی است اگر علما، آگاهان، افراد و نهاد‌های مسئول در این راستا به وظایف خود عمل نکنند به طور طبیعی زمینه‌ساز داغ شدن بازار مکّاره ی مدّعیان خواهند شد و از همین روست که فرموده‌اند:


«إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَی الْعَالِمِ أَنْ یُظْهِرَ عِلْمَهُ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ سُلِبَ مِنْهُ نُورُ الْإِیمَانِ؛(1) وقتی بدعت‌ها ظاهر شد عالم باید علمش را ظاهر كند و الّا نور ایمان از او سلب می‏شود


انذار و تهدید به از دست دادن نور ایمان تهدیدی است جدّی که عجیب است چرا هنوز بسیاری آن را جدّی نگرفته‌اند و می‌گویند همین قدر که به زندگی دنیا و آخرت خویش مشغول باشیم، بهتر است!


2. تضعیف باور بینندگان و اطرافیان سست ایمان


واقعیّت این است که همة مردم از یک سطح ایمان برخوردار نیستند و عدّه‌ای که ایمان سستی دارند با کوچک‌ترین شبهه‌ای ممکن است دچار تزلزل، تردید یا حتّی تغییر مسیر و باور بدهند. مدّعیان، عدّه‌ای را برای نیل به اهدافشان با خود همراه می‌سازند و جمعی دیگر که اقوام، دوستان، آشنایان و اطرافیان فریب خوردگان را با خزعبلات و اراجیف خود دچار شکّ و تردید می‌کنند. تنها راه نجات از آسیب‌های اینان تقویت باورها و اعتقادات است.



پذیرش تمام احکام و قوانین دینی هم‌سو با امیال و هوا‌های نفسانی نیست و در عرصه‌های مختلف شخص متدّین لازم است بخشی از خواسته‌های نفس را چشم‌پوشی کرده و در مسیر کمال قدم بگذارد. اینکه یک مدّعی قائل به آزادی جنسی و نوشیدن مسکرات باشد یا خمس و زکات را از جانب خود می‌بخشد یا حکم وجوب نماز و روزه را برمی‌دارد و از این دست تغییر در احکام الهی هم‌سو با امیال و هوا‌های عدّه‌ایست نه برای پیروی از مدّعیان بلکه برای یافتن راهی برای موجّه نشان دادن هوا‌های نفسانی به آنان می‌گروند


3. تقلیل و تضعیف جبهة حق


نتیجه ی طبیعی جذب عدّه‌ای به سمت مدّعیان، اسیر شبهات شدن عدّه‌ای دیگر، تلاش برای مقابله و خنثی‌سازی جریان مدّعیان، اقدامات و فعّالیت‌های آنان و همراهانشان و كاهش کمّی و کیفی قوای جبهة حق است. هم تعداد نیرو‌های فعّال این جبهه کم می‌شود و هم نیروی باقیماندگان به جای آنکه صرف پرداختن به امور مهم شود، مصروف مقابله و خنثی سازی این جریان‌ها می‌شود.


4. زمینه ساز نفوذ، موفّقیت و سلطة دشمنان جنّی و انسی


همواره و در تمام عرصه‌های نبرد طول تاریخ، خودی‌های ضعیف و ناتوان و نفوذی‌های هم‌دل با دشمنان، زمینه‌ موفّقیت، پیروزی و حتّی سلطة دشمنان را بر جبهة مقابل فراهم ساخته‌اند. سلطة بهائیّان بر جان، مال و ناموس ایرانیان در سال‌های پایانی حکومت پهلوی از جمله مصادیق تلخ این ماجراست که نیازی به توضیح ندارد. آموزش نیرو‌های ساواک برای اقرار گرفتن از نیرو‌های انقلابی در اسرائیل و از انواع راه‌های جانی، روانی و جنسی یکی از ساده‌ترین مصائبی بود که شیعیان امام زمان(عج) در آن ایّام تجربه کرد.



علل پذیرفته شدن مدّعیان


جهل، بی‌اطّلاعی، بی‌سوادی و خرافه گرایی


اوّلین و مهم‌ترین علّت همراهی افراد با مدّعیان جهل و بی‌اطّلاعی آنان است. جهل، زمینه‌ساز تمام انحرافات و فسادهاست و همین افراد جاهل و گاه خرافه پسند هستند که با خرافه گرایی خود همیشه بازار رمّال‌ها، فال‌گیرها، کف‌بین‌ها و.... را داغ نگاه می‌دارند.


هم‌سویی ادّعاها با هوا‌های نفسانی مریدان


پذیرش تمام احکام و قوانین دینی هم‌سو با امیال و هوا‌های نفسانی نیست و در عرصه‌های مختلف شخص متدّین لازم است بخشی از خواسته‌های نفس را چشم‌پوشی کرده و در مسیر کمال قدم بگذارد. اینکه یک مدّعی قائل به آزادی جنسی و نوشیدن مسکرات باشد یا خمس و زکات را از جانب خود می‌بخشد یا حکم وجوب نماز و روزه را برمی‌دارد و از این دست تغییر در احکام الهی هم‌سو با امیال و هوا‌های عدّه‌ایست نه برای پیروی از مدّعیان بلکه برای یافتن راهی برای موجّه نشان دادن هوا‌های نفسانی به آنان می‌گروند.



امتحان



بحران‌های شخصی


آزمون، ابتلا و امتحان الهی برای همة انسان‌ها رخ می‌دهد و این طور نیست که به صرف ایمان آوردن به خدا انسان‌ها از عرصة امتحانات و ابتلائات رها شوند حتّی بنا بر برخی از آیات هر کدام از ما بنا بر مشیّت الهی برای رشد، ارتقا و حرکت در مسیر کمال و ارتقا سالی یکی دوبار دچار فتنه می‌شویم. در این فتنه‌ها و ابتلائات راه‌های مختلفی مانند دعا، صبر و... توصیه شده که الزاماً همة آنها را دنبال نمی‌کنند و به جست‌وجوی راه‌های میان‌بر و متفاوت می‌گردند. بازار مدّعیان را این دسته افراد خیلی خوب داغ می‌کنند.


ضعف محتوایی، شخصیتی و ... در تبلیغ مطالب دینی


ضمن روایتی امام هشتم(علیه السلام) فرمودند: «اگر مردم زیبایی‌های کلام ما را می‌فمیدند، قطعاً از ما تبعیّت می‌کردند.» متأسّفانه باید اعتراف کنیم ما در تبلیغات دینی و در تبیین جایگاه و فرهنگ تشیّع و اسلام اصیل و انقلابی چه از حیث محتوا چه از حیث مجریان حقیقی و حقوقی ماجرا آن‌گونه که باید به انجام وظایف خود نپرداخته‌ایم.




همة مردم از یک سطح ایمان برخوردار نیستند و عدّه‌ای که ایمان سستی دارند با کوچک‌ترین شبهه‌ای ممکن است دچار تزلزل، تردید یا حتّی تغییر مسیر و باور بدهند. مدّعیان، عدّه‌ای را برای نیل به اهدافشان با خود همراه می‌سازند و جمعی دیگر که اقوام، دوستان، آشنایان و اطرافیان فریب خوردگان را با خزعبلات و اراجیف خود دچار شکّ و تردید می‌کنند. تنها راه نجات از آسیب‌های اینان تقویت باورها و اعتقادات است



نحوة همراهی مدّعیان


افرادی که مخاطب مدّعیان قرار می‌گیرند سطح پذیرش متفاوتی نسبت به موضوع و ادّعاها دارند و همه در یک سطح نیستند و باید در تحلیل‌های خود این تفاوت سطوح را حتماً باید در نظر داشت و همه را به یک چوب نراند. در اینجا نگاهی به مراتب مختلف این پذیرش و همراهی‌ها خواهیم داشت:


1. شرکت در جلسات و پیگیری آثار


اوّلین همراهی را می‌توان شرکت مرتّب و مداوم در جلسات و پیگیری آثار اعم از سخنرانی، کتاب و ... دانست که شایع‌ترین حالت است و الزاماً مرید در این مرحله متوجّه نقاط شروع انحراف و آغاز زاویه‌ها نمی‌شود و به او به عنوان صاحب نظری اندیشمند و ارزشمند نگاه می‌کند.


2. قبول ادّعاها و توّهمات


در مرحله ی بعد فرد در پی آشنایی و اطّلاع از ادّعا‌های مدّعی است. اگر وی فرد فهیمی باشد یا با افراد فهیم ارتباط برقرار کرده باشد، می‌تواند به انحراف مدّعی پی ببرد والّا در گمراهی خود همچنان دست و پا زده و ادّعا‌های مدّعی را پذیرفته و آن را به طور محدود یا نامحدود برای دیگران نقل می‌کند.


3. شرکت در مراسم آیینی بدعت‌آمیز


مدّعیان بسته به میزان انحرافاتشان جلساتی آیینی برگزار می‌کنند. نماز جماعت، زیارت، دعا و توسّل دسته جمعی، نماز جماعت همراه با طواف!، طواف دور کعبه‌های نوساخته (مانند حیفا و هشتگرد)، جلسات مدیتیشن و ... از جمله مواردی است که در مجموعه‌های مدّعیان یافت می‌شود. شخص پس از قبول ادّعا‌های کرامات و ارتباطات و نیابت‌ها برای قرب به مدّعی و دست‌یابی به آثار این نزدیکی از دستورات او اطاعت کرده و در جلسات آیینی یاد شده حاضر می‌شود. این رفتار سرآغاز پذیرش مطلق و تعبّد اندیشه‌ای مرید به مدّعی است و می‌تواند تا جایی ادامه پیدا کند که او را شاخص تمام اندیشه‌ها و رفتار‌های خویش نموده و همه چیز و همه کس را در مقایسه با او بسنجد و هر مخالف او را به چوب نفی و اتّهام براند.



جن

4. توسّل به مدّعی



مرحله بعد از مراتب پیش گفته این است که شخص برای به دست آوردن مقامات و کرامات یا حلّ مشکلات خود دست به دامان مدّعی شده تا آنچه را می‌طلبد برای او فراهم آورد. نکته مهم در این مرتبه آن است که در موارد محدود و معدودی در ارتباط با جنّیان می‌تواند بخشی از این خواسته‌ها را فراهم کند؛ امّا در اکثر موارد افراد با تلقین به خود گمان می‌کنند آن آثار و خواسته‌ها به دست آمده یا خود را به نفهمی زده و در عین حال که چیزی نمی‌بینند به دیگران چنین می‌نمایانند که گویا چیزی بوده و او دیده است؛ همانند داستان «لباس جدید پادشاه»که در ادبیات داستانی اروپا از جمله داستان‌های مشهور به شمار می‌آید.


5. ارتکاب معاصی


مدّعی که به جلب اعتماد مریدان خود ضمن مراحل قبل اطمینان حاصل کرده، آرام آرام آنان را به کنار گذاشتن یا تخلّف از دستورات شرعی به طور جزیی یا کلّی تشویق و توصیه می‌کند.



با توجّه به اینکه مدّعیان برای همراه کردن افراد با خود چاره‌ای جز دگرگونی و تحریف حقایق ندارند و این اتّفاق حالت دیگری از شبهه‌سازی و شبهه‌پراکنی به شمار می‌آید، ساده‌ترین تأثیری که جریان مدّعیان در جامعه می‌توانند داشته باشند شیوع و نشر شبهات در میان مردم است. بدیهی است اگر علما، آگاهان، افراد و نهاد‌های مسئول در این راستا به وظایف خود عمل نکنند به طور طبیعی زمینه‌ساز داغ شدن بازار مکّاره مدّعیان خواهند شد


6. خود فروشی


اعتماد مریدان از حدّی که گذشت آرام آرام همه یا بخشی از آنچه را در اختیار دارند به مدّعی که مرادشان شده تقدیم می‌کنند. حداقل این خود فروشی تقدیم اموال منقول و غیرمنقول مانند ملک و زمین است و حداکثر آن برقراری رابطه جنسی با مدّعی است چه از طریق شرعی (ازدواج دائم یا موقّت و صیغه)، چه از راه‌های نامشروع (زنا، زنای محصنه، لواط و همجنس‌گرایی).


7. بی‌ناموسی و بی‌غیرتی


مرحله بعد از خودفروشی عرضه همسر و فرزندان و ناموس خود در اختیار منویّات و هوا‌های مدّعی است. با تأسّف در پرونده‌های مدّعیان برخی موارد را می‌توان مشاهده کرد که یا حتّی بدون طلاق، افراد همسر و حتّی فرزندان خود را برای روابط جنسی فردی و گاه اشتراکی! در اختیار مدّعی یا دیگر پیروان او قرار می‌دهند. توجیهات مفصّل و مستند به آیین باستانی مصری این دست اعتقادات را در کتاب «راز داوینچی» نوشته دن براون را که به بهانه موجه نشان دادن این رفتارها از ناحیه ماسون‌ها نگاشته شده، می‌توانید مطالعه کنید.


8. عبادت دینی: سجده


بالاترین مرحله تعبّد اندیشه‌ای فرد در حالتی خود را نشان می‌دهد که شخص نه تنها آراء و اندیشه‌های مدّعی را پذیرفته که او را نایب امام زمان(عج)، خود امام عصر(عج)، امیرالمۆمنین(علیه السلام)، حضرت زهرا(سلام ا... علیها) و پیامبر اکرم(ص) و گاه در نهایت ناباوری خود خدا!! می‌شمارد. علاوه بر علی محمّد باب، قادیانیّه و برخی فرقه‌های صوفیه که افراد برای اظهار ارادت به قطب و شخص اوّل فرقه باید پای او را ببوسند و بسیاری دیگر در این ایّام می‌توان اخباری را به خاطر آورد که یک مدّعی خدایی در خوزستان و یکی دیگر در قم عدّه‌ای را به دور خود جمع کرده‌اند و پیروان بر او سجده می‌کنند!! آن هم پیروانی که دارای تحصیلات حتّی در سطوح بالا بوده‌اند.



پی‌نوشت‌:


1. بحارالانوار،‌ ج 48، ص 252

what`s life?life is love.
شنبه 28/5/1391 - 5:33 - 0 تشکر 517322

مدعیان دروغین را چگونه می‌توان شناخت؟


مهدویت

شناخت سفیران و افرادی كه نیابت امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف بر عهده آن‌ها نهاده شده است، اهمیت زیادی دارد؛ چرا كه به واسطه ایشان، ارتباط وثیق و مطمئنی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ساماندهی می‌شود و در پاره‌ای از موارد، وكیل و نائب و سفیر امام به مثابه امام معصوم تلقی شده و التزام به دستورات او، التزام به منویات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به شمار آمده است؛ از این رو و به جهت احراز صحت نیابت و اطمینان از رابطه آنها با امامت و ولایت، لازم است که تاریخ سیاسی عصر غیبت و كاركرد سازمان وكالت مورد توجه قرار گیرد و تصویر صحیحی از نیابت و سفارت ترسیم شود.


بررسی روایات نشان می‌دهد افرادی كه منتسب به نیابت و سفارت امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند، همواره با آموزه امامت و به ویژه مهدویت هماهنگ رفتار کرده‌اند و در حفظ حریم امامت و دفاع از مهدویت در مقابل شبهات و سؤالات كوشیده‌اند و در محضر امام زمان به كسب زهد و تقوی و فضیلت پرداخته‌اند. در مقابل این افراد، برخی مدعی ارتباط هستند و گاهی خود را حامل پیام از طرف حضرت می‌دانند؛ به یقین، چنین افرادی:


1. دروغگو هستند و به دنبال کسب شهرت و ثروت و نظایر آن می‌باشند.


2. افرادی که ادعای ارتباط می‌کنند، هیچ دلیل محکم و عقل پسندی ندارند و بیشتر با تحریک احساسات و از راه عواطف، افراد را پیرو و مطیع خود می‌کنند.


3. این افراد، هیچ‌گاه از طرف عالمان دینی مورد حمایت واقع نشده‌اند و این نشان می‌دهد که این افراد، گروهی حقه باز و شیاد هستند؛ زیرا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به شیعیان امر کرده‌اند که در دوران غیبت، برای حل مسائل و مشکلات دینی خود و پیدا کردن راه حق و درست، به علمای دین مراجعه کنند(1) و به یقین، مدعیان ـ که اکثریت قریب به اتفاق آنها یا اصلاً سواد دینی ندارند و یا افرادی هستند که اطلاعات کمی از دین دارند و به دنبال اثبات كردن خود هستند ـ اگر در ادعای خود راستگو بودند، باید علمای دین از آن‌‌ها حمایت می‌کردند که البته چنین نیست.


4. معمولاً استدلال مدعیان به چیزهایی است که ما هیچ‌گاه به صحت یا نادرستی آن نمی‌توانیم دسترسی پیدا کنیم؛ مثلاً ادعای مکاشفه، ادعای این‌که حضرت را در خواب دیده‌اند، ادعای پیام آوردن از طرف حضرت و نظایر آن.



این افراد، هیچ‌گاه از طرف عالمان دینی مورد حمایت واقع نشده‌اند و این نشان می‌دهد که این افراد، گروهی حقه باز و شیاد هستند؛ زیرا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به شیعیان امر کرده‌اند که در دوران غیبت، برای حل مسائل و مشکلات دینی خود و پیدا کردن راه حق و درست، به علمای دین مراجعه کنند


5. این گروه از مدعیان به شدت از افراد پرسشگر و سؤال کننده بیزار و فراری هستند. زیرا در اثر سؤال و جواب، تناقض گویی ایشان آشکار و دروغ‌‌هایشان افشا می‌شود. لذا اگر در این نوع مجالس، کسانی در صدد باشند سؤالاتی بکنند که به نوعی، اصل ادعای آن شخص را زیر سؤال می‌برد، به شدت و با تندی، از آن مجموعه طرد می‌شوند و با او برخورد بسیار خشنی می‌شود؛ چرا که مدعیان، همیشه به دنبال افراد ساکت، خاموش، مطیع و کم اطلاع هستند و فرد آگاه و پرسشگر، مزاحم کار آنها هستند.


6. این افراد به دنبال مرید پروری هستند و برای بقای خود، گاهی در عقاید پیروان خود، شکاف به وجود می‌آوردند و باعث انحراف در عقاید آن‌‌ها می‌شوند.


7. غالباً این افراد، جلسات خصوصی و محرمانه‌ای دارند كه هر كسی اجازه ورود به آن را ندارد؛ اكثر مردم، توسط واسطه‌ها، مدعی را می‌شناسند، بدون این‌كه حتی او را دیده باشند و این ایجادِ مانع در مقابل مدعی، یكی از راه‌های جذب مردم و عدم افشای ماهیت پنهان وی است، چرا كه در اثر ارتباط مستقیم و طرح این نوع مسایل در سطح عموم جامعه، راز‌ها و تناقضات آشكار می‌شود و فرد مدعی به سرعت از آن جایگاه خود ساخته، سقوط می‌كند.(2)



پی نوشت ها:


1-  «اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا»؛ وسائل الشیعه، ج27، ص140.


2-  واحد پرسش و پاسخ مرکز تخصصی مهدویت قم.

what`s life?life is love.
شنبه 28/5/1391 - 5:33 - 0 تشکر 517323

انتظار مهدى(عج) و مدعیان مهدویت


امام زمان

نگاهى به تاریخ اسلام نشان مى دهد که در طول زمان، افرادى جاه طلب و سودجو ادعاى مهدویت کرده اند، یا گروهى از مردم عوام افرادى را مهدى مى پنداشته اند. این امر نشان مى دهد که موضوع مهدویت و اعتقاد به ظهور یک منجى غیبى، در میان مسلمانان امرى مسلّم و مورد قبول بوده است، و چون نام یا برخى از نشانه هاى آن حضرت با مشخصات برخى از مدعیان یاد شده تطبیق مى کرده، آنان از این موضوع سوء استفاده کرده و خود را مهدى قلمداد نموده اند. یا چه بسا خود آنان ادعایى نداشته اند لکن برخى از عوام الناس از روى نادانى یا شدّت ستم و بیدادگرى حکومتها یا عجله اى که در ظهور مهدى داشته اند، یا به علل دیگر، بدون آنکه در مجموع نشانه هاى حضرت دقت کنند، به اشتباه، آنان را مهدى موعود تصور کرده اند.


به عنوان مثال: گروهى از مسلمانان (محمد بن حنفیه) را چون همنام و هم کنیه پیامبر اسلام بوده، مهدى پنداشته و بر این باور بوده اند که او نمرده است و غایب است و بعداً ظاهر مى شود و بر دنیا مسلّط مى گردد.(1)


گروهى از فرقه اسماعیلیه معتقد بودند که اسماعیل فرزند امام صادق - علیه السلام - نمرده، بلکه مرگ او از روى مصلحت اعلام شده است و او نمى میرد و همان (قائم) موعود است و قیام مى کند و بر دنیا مسلّط مى شود.(2)


(محمد) مشهور به (نفس زکیه) پسر عبدالله بن حسن در زمان منصور دوانیقى عباسى قیام کرد و به مناسبت نامش، پدرش ادعا کرد که همان مهدى موعود است و با تکیه روى این موضوع، طرفدارانى براى او فراهم آورد.(3)


در جریان قیام نفس زکیه، (محمد بن عجلان) که از فقیهان و عابدان مدینه بود، به کمک وى برخاست. وقتى که محمد شکست خورد و کشته شد، (جعفر بن سلیمان) - حاکم مدینه - ابن عجلان را احضار کرد و به وى گفت: چرا با آن دروغگو خروج کردى؟ و آنگاه دستور داد دستش را قطع کنند.



موضوع مهدویت واعتقاد به ظهور یک منجى غیبى، در میان مسلمانان امرى مسلّم و مورد قبول بوده است، وچون نام یا برخى از نشانه هاى آن حضرت با مشخصات برخى از مدعیان یاد شده تطبیق مى کرده، آنان از این موضوع سوء استفاده کرده وخود را مهدى قلمداد نموده اند


فقیهان و اشراف مدینه که حضور داشتند از جعفر بن سلیمان، براى ابن عجلان درخواست عفو کردند و گفتند: امیر! محمد بن عجلان فقیه و عابد مدینه است و موضوع براى او مشتبه شده و خیال کرده است که محمد بن عبد الله، همان مهدى موعود است که در روایات آمده است.(4)


عین این گرفتارى براى (عبدالله بن جعفر) نیز که از دانشمندان و محدثان بزرگ مدینه بود، پیش آمد و او هم در پاسخِ بازخواست حاکم مدینه، گفت:


من به این علّت با محمد بن عبدالله همکارى کردم که یقین داشتم او همان مهدى موعود است که در روایات ما یاد شده است. تا او زنده بود هیچ شکى در این موضوع نداشتم و هنگامى که کشته شد فهمیدم که او مهدى نیست، و بعد از این دیگر فریب کسى را نخواهم خورد.(5)


منصور نیز، که نامش (عبدالله) و نام پدرش (محمد) بود، بر پسر خویش لقب مهدى گذارده و ادعا مى کرد که مهدى موعود فرزند من است، نه نفس زکیه!(6)


همچنین مى بینیم که برخى از فرقه ها، به مهدویت بعضى از امامان پیشین اعتقاد داشته اند، مثلاً (ناووسیه) حضرت صادق - علیه السلام - را مهدى و امام زنده و غایب مى پنداشتند.(7) (واقفیه) همین اعتقاد را درباره امام موسى بن جعفر - علیه السلام - داشتند.(8) و بر این باور بودند که آن حضرت نمى میرد تا بر شرق و غرب جهان مسلّط شود.(9) و بالأخره گروهى نیز پس از رحلت امام حسن عسکرى - علیه السلام - فوت آن حضرت را انکار کردند و گفتند: او زنده و غایب است و همان امام (قائم) مى باشد.(10)



بدیهى است که سؤ استفاده برخى مدعیان از موضوع مهدویت در بعضى از ادوار، هرگز نمى تواند مجوّزى براى انکار اصل مسئله مهدویت باشد، زیرا در طول تاریخ، حقایق بسیارى از سوى عناصر بازیگر و فرصت طلب مورد سؤ استفاده قرار گرفته است. مدعیان الوهیت، یا نبوت وسایر مقامات معنوى، در دنیا کم نبوده اند. ادیان ساختگى نیز در دنیا کم نبوده است. ولى اینها هزگز دلیل این نمى شود که کسى منکر اصل وجود خدا ونبوت انبیأ گردد


اینها نمونه هایى است که نشان مى دهد موضوع مهدویت در زمان پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) و بعد از آن، موضوع مسلّمى بوده است و امت اسلام همواره در انتظار شخصى بوده اند که قیام کند و با ظلم و ستم بستیزد و پرچم حاکمیت عدل و داد را در جهان به اهتزاز در آورد.


بدیهى است که سوء استفاده برخى مدعیان از موضوع مهدویت در بعضى از ادوار، هرگز نمى تواند مجوّزى براى انکار اصل مسئله مهدویت باشد، زیرا در طول تاریخ، حقایق بسیارى از سوى عناصر بازیگر و فرصت طلب مورد سوء استفاده قرار گرفته است. مدعیان الوهیت، یا نبوت و سایر مقامات معنوى، در دنیا کم نبوده اند. ادیان ساختگى نیز در دنیا کم نبوده است. ولى اینها هزگز دلیل این نمى شود که کسى منکر اصل وجود خدا و نبوت انبیاء گردد.



پی نوشت ها:


1- نوبختى، فرق الشیعة، نجف، المطبعة الحیدریة، 1355 ه. ق، ص 27 - شهرستانى، الملل والنحل، قم، منشورات الرضى، ج 1، ص132.


2- نوبختى، همان کتاب، ص 67 -68.


3-  ابن طقطقا، الفخرى، بیروت، دار صادر، 1386 ه. ق، ص 165 -166.


4- ابو الفرج الاصفهانى، مقاتل الطالبیین، نجف، المکتبة الحیدریة، 1385 - ق، ص193.


5-  ابو الفرج الاصفهانى، همان کتاب، ص195.


6-  ابو الفرج، همان کتاب، ص162.


7- شهرستانى، همان کتاب، ج 1، ص148.


8- شهرستانى، همان کتاب، ص150.


9-  نوبختى، همان کتاب، ص 80 و.83.


10- نوبختى، همان کتاب، ص96.

what`s life?life is love.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.