همسر سردار شهید یوسف کلاهدوز:
شاید
علاقه اش را به من نمی گفت، ولی در عمل خیلی به من توجه می کرد. با همین
کارهایش غصه دوری از خانواده ام یادم می رفت.
حقوق که می گرفت، می آمد
خانه و تمام پولش را می گذاشت توی کمد من. می گفت: «هر جور خودت دوست
داری خرج کن».
خرید خانه با من بود. اگر خودش پول لازم داشت می آمد و از من
میگرفت. هر وقت هم که دلم برای پدر و مادرم تنگ میشد. آزاد بودم یکی دو
هفته بروم اصفهان. اصلاً سخت نمیگرفت. از اصفهان هم که بر میگشتم، می
دیدم زندگی خیلی مرتب و تمیز است. لباسهایش را خودش می شست و آشپزخانه را
مرتب می کرد.