تبیان، دستیار زندگی

سلام دوستان تبیانی!

شاید من رو نشناسید! چون یکم جست و گریخته مبحث(تاپیک) میزنم ...

خیلی وقته عضو هستم ولی زیاد انجمن های تخصصی نمیام...

اما کم کم میخوام شروع کنم..(استقبال نمیکنین؟!)

خب... تو این مبحث همونجوری که از اسمش معلومه باید داستان بسازیم!! 

بازیش اینجوریه که مثلا من یک جمله میگم که ناتمام باشه... و نفر بعد باید کاملش کنه..

و همینطور نفر بعد هم یک جمله ناتمام برای نفر بعد میذاره تا کامل بشه..

میتونید چند تا جمله بسازید ولی حتما (لطفا!!) اخرین جملتون رو ناتمام بذارید تا ببینیم بقیه چی میسازن..

تا حالا خیلی جاها من این مبحث رو زدم و استقبال شده

امیدوارم شما هم استقبال کنین...

-------------

اول از خودم:

یک روز یک پسره ای بود که... 

نباید به هر کسی اطمینان کنه و باید از قبل مطمئن شه بفهمه اون خانوم نامزد داره یا نه

خلاصه . . .

خلاصه چون عاشق خوشگلیش شده بود خدا هم زد پس گردنش اما کوتاه نیومد که یه دختر خوشگل دیگه دید اومد بره طرفش بابایه دختره اومد پیشش خیلی بدشانس بود البته حقش بودا چون که دوست داشتنش برای هوس بود ناراحت وعصبانی رفت بره خونه که ....

هی دل غافل

با این دل شکسته و عاشق کجا برم چیکار کنم

القصه . . .

اومد خونه و افتاد رو مبل و به مامانش گفت مامان من زن می خوام یه دختر خوب برام پیدا کن مادرشم گفت باشه یه دخرت خوب سراغ دارم گفت کیه ، گفت دوست خواهرت هست عکسشم هست
خواهره عکس دوستش و اورد اینقد رزشت بود به خواهرش گفت ای بابا این کیه اینقدر زشته:)) گفت همینم از سرت زیاده خلاصه خواهر و برادر با هم جدلشون شد......

القصه بعد از این ماجرا سر به راه شد و تصمیم گرفت که . . .

تصمیم گرفت که خوشگلی خوشبختی نمیاره و گفت اشکال نداره میرم خواستگاری دسوت خواهرم رفتن براش خواستگاری آخه خود پسرم قشنگ نبود برای همینم مجبور شد راضی بشه:))....

بله پسر قصه ی ما سر به راه شد و تصمیم گرفت که دوباره از روی عقل تصمیم بگیره و عاشق بشه نه یهویی و یه دل نه بلکه صد دل

خلاصه روز بعد تو دانشگاه . . .

خلاصه روز بعد توی دانشگاه چون پسر عاقلی شده بود تصمیم گرفت که بچسبه به درس و مشقش ،دوستاش که این وضعیتو دیدن داشتن شاخ درمیاردن که یهو تصمیم گرفتن که....

سلام به همه نویسندگان عزیز

منم بیام ؟؟

یهو تصمیم گرفتن که اون ها هم بچسبن به درس و دانشگاهشون تا شاید برای خودشون کسی بشن و ...

سلام جاده خان خوش اومدی خونه خودتونه:))

تا شاید برای خودشون کسی بشن و دور عشق و عاشقی و در کل ازدواج رو خط بکشن ولی . . .