تبیان، دستیار زندگی

سلام سلام سلام بر اهالی مهربان انجمن طنز و سرگرمی

چند روز پیش موضوعی برام اتفاق افتاد، اینجا مینویسم که یک کمی دور هم بخندیم.
بین ساعت کاری و در محدوده مجاز استراحتم ! رفتم بانک. الان فکر نکنید که جاده دوستی از قشر مرفه بی درده و وقتی که میره بانک برای پول گرفتن میره ! اگه اینطوری فکر کردید، جسارتا" سخت در اشتباهید. ما کارمندا اگه نگیم همیشه، ولی اکثر مواقع وقتی میریم بانک ، یا یک دسته قبض از هر نوعش !! همراهمون هست یا یک دفترچه قسط بانکی توی جیبمون داریم !! اصلا" به تازگی کشف شده که یکی از معانی کارمند همین چیزهاست !!
توی مسیر بانک بودم که دیدم درختان رو هرس کردند. ولی گویا مأمور شهرداری محترم یا ناشی بوده و یا دل به کار نداده بود ! یک درختچه ایی در مسیر راه عبوری مردم بود که یکی از شاخه هاش بعد از هرس شدن ، کاملا" مستعد کور کردن چشم یک یا چند بنده خدا بود ! به دلم افتاد که برم شاخه رو خمش کنم که توی چشم کسی نره. رفتم و همین کار رو کردم. ولی تا اومدم به مسیرم ادامه بدم، نفهمیدم که آسمون به زمین اومد یا زمین به آسمان رفت !! که در کمتر از دو دهم ثانیه نقش بر زمین شدم !!

من که از این موضوع هاج و واج مونده بودم سریع از روی زمین بلند شدم که ببینم چی شد که اینجوری شد. من که اصلا" یک قدم هم بر نداشته بودم، پام به چی گیر کرد که اینجوری ولو شدم ؟؟
قضیه از این قرار بود که گویا یکی دیگه از مأموران بخش های دیگه شهرداری که مسئول نصب پلهای سیمانی بر روی جوی آب هستن ، اطلاع نداشتن که یک بلوک سیمانی که حدود 15 سانتیمتر از زمین بالاتره میتونه کسی رو بزنه زمین !! خدا رو شکر این بار به خیر گذشت. کسی هم اون دور و اطراف نبود که سوژه خنده اش بشم هر چند که تا دقایقی سوژه خنده خودم شده بود!! ولی بعدش فکر کردم شاید این زمین خوردن هم مکافات اشتباهاتم باشه ، و شایدم اگه اینجا قسمت نمیشد زمین بخورم ، چند دقیقه جلوتر اتفاق دیگه ایی می افتاد. و شاید حکمت خداست که گاهی زمین بخوریم ...

حالا دو تا خواهش دوستانه هم اینجا مینویسم.
1) هر وقت دیدین درختچه ایی رو بد هرس کردن، لطف کنید و چشم دیگران رو از خطر نابودی! نجات بدین.
2) همیشه حواستون بعد از انجام عمل فوق به این جدول های روی جوی آب هم باشه !!

شما چطور ؟؟ تا به حال زمین نخورده اید ؟؟؟

سلام
خیلی خیلی جالب بود.

سلام ... وای ... واقعا مرسی چه قدر خندیدم ...

سلام
اولا-هر چی فکر کردم منظورتون رو از ثیت این واقعه متوجه تشدم برا همین هم نتونستم مثل خانم رها"چه قدر"بخندم
دوما-وقت مجاز استراحت!در وقت کاری معنی نداره وشما اگه یه ربع هم بخوای بیرون بری باید برگه مرخصی رد کنی..پس...حکمن زمین خوردنت مشخص شد
سوما-آخه شما به اون شاخه چکار داشتی..اون شاخ مدتها اونجا بود وبه چشم هیچکس فرو نرفته بود..اون شاخه یه موجود جاندار بود چرا خمش کردی
چهارما-اینقدر سر بهوا نباش...اگه سر بزمین بودی ..جلو پاتو می دیدی .دیگه زمین نمی خوردی
پنجما-اصلا بمن چه!!

ای بابا ... اومد دیگه

سلام
ههههههههههههههه اومدین صواب کنین کباب شدین(درست نوشتم؟):)

سلام

عجب تجربیات جالبی دارین. ولی اون قسمت که گفتین سوژه خنده خودتون شدید برای من خیلی خنده دار بود چون برای خودمم تا حالا پیش اومده.

ممنون

سلام

باعرض معذرت..درست ننوشتید

برای این معنی که منظور شما بوده...""ثواب"درسته

ای وای.بنده خداها
خیلی بامزه بود.واقعن شکار لحظه هاست
دستتون دردنکنه جناب جاده

سلام به همه و این بار بیشتر به جناب برزخ عزیز

جناب برزخ ، منظور خاصی نداشتم، فقط چون این موضوع باعث شد خودم چند دقیقه ایی بخندم گفتم شاید بتونه باعث لبخند دیگران هم بشه.

در مورد وقت مجاز استراحت هم عرض میکنم که، من توی وقت استراحتم اصلا" نیازی به برگه مرخصی ندارم. چون کلا" مرخصم !! یعنی میتونم هر کاری رو انجام بدم، بجز کار اصلیم !! به عبارت دیگه اگه بخوام هم نمیتونم کار اصلیم رو انجام بدم. ولی چون از تنبلی بدم میاد، از همکاران مافوقم خواهش کرده بودم که کار بیشتری بهم بدن تا احساس مفید بودن بیشتری داشته باشم.

و اما بریم سر قضیه شاخه ... اون شاخه مدتها نبود که اونجوری شده بود، تازه درختارو هرس کرده بودن و به تازگی به این بلا دچار شده بود. بعدشم به جان خودم منم عاطفه دارم، نشکوندمش که ، خمش کردم و به یک شاخه دیگه گیرش دادم. اگه باور ندارید آدرس درخت رو بدم به شما ، خودتون تشریف ببرید چکش کنید !