تبیان، دستیار زندگی

سلام

چه وقتایی احساس تنهایی میکنی

و برای رهایی ازش چیکار می کنی که آروم بگیری

وقتی....
اصلا چه فرقی می کنه؟؟!!!مگه مهمه؟؟!!

هرچی فکردم دیدم نمیتونم بنویسم

پس شاید بهتر باشه فقط بگم وقتی به یه آینده نه چندان دور فکر میکنم...

واسه رهایی ازش با یه دوست همیشگی حرف میزنم راستش یه خرده باهاش دعوا میکنم بعد میشینم دلجوییشو میکنم بعد یادم میره که..

سلام
هر وقت که..........
یه پنجره...
که از قلب با ز میشه با تقدیم چند گوهر از عمق وجود

وقتایی که تنها باشم احساس تنهایی میکنم....دییییییی

جدای از شوخی هروقت حس کنم نیاز به هم صحبت دارم و کسی نیست باهاش حرف بزنم و خودم رو سبک کنم احساس تنهایی می کنم...برای رهاییش هم سعی می کنم با خانواده یا دوستم حرف بزنم و این طوری حس میکنم کسی شریک حرفام میشه و تنها نیستم....

هر وقت که با خدا دوست نیستم ....دنبال یک چیزی می گردم که از تنهاییم در بیاره...اما هیچی...هیچکس مثل خودش نیست!