به گزارش جهان، حاج «ذبیحالله بخشی» از دوران کودکی زندگی پرماجرایی داشت. پیوستن به آیتالله کاشانی و گروه نواب صفوی در کودتای آمریکایی 28 مرداد، مبارزه با رژیم طاغوت و حضورش در هشت سال دفاع مقدس و قربانی شدن فرزندانش در راه اسلام روایتی است از پرباری زندگی این پیرجبههها که امروز چهل روز است که از فراقش میگذرد.
«اباصلت بیات» از عکاسان دفاع مقدس است که هزاران عکس از آن روزهای پر خاطره به یادگار گذاشته است، در آلبوم خاطراتش، تصاویری از حاج بخشی دارد که از حضور وی در جبههها به یادگار مانده است که این تصاویر را با بیان روایت هر عکس در اختیار فارس گذاشته است.
قرار بود عملیات «والفجر 2» با رمز «یا الله، یا الله، یا الله» آغاز شود؛ این پلاکارد با نوشته رمز عملیات در سنگر فرماندهان نصب شده و حاجی بخشی در صبح قبل از عملیات در منطقه حاج عمران در خاک عراق بین رزمندهها در حالی که کفن خود را در دست دارد، حضور پیدا کرده است. این عملیات ساعت 2 نیمه شب با بیان رمز عملیات اجرا شد.
رزمندهها در این نقطه دو ساعت باید پیادهروی میکردند تا به خط مقدم برسند؛ همه بچهها آماده اعزام بودند؛ در گوشه و کنار این منطقه بچهها وصیتنامههای خود را مینوشتند؛ حاجی بخشی، کفنپوش در این منطقه حضور پیدا کرده است و روحیه عجیبی به رزمندهها میدهد. پرچم لاالهالاالله و محمدرسولالله(ص) از جمله اقدامات بسیار ارزشمند حاجی بخشی در جبههها بود.
|
حاجی بخشی در شبهای عملیات حنا را در ظرفی میریخت و بعد از اینکه با آب مخلوط میکرد، کف دست بچهها میگذاشت. این جشن حنابندان، با جشن حنابندانهایی که امروز به بهانههایی برگزار میشود، خیلی متفاوت است؛ این دامادها هم دامادهایی که ما همیشه دیدمشان، فرق میکردند؛ آنجا رزمندهها پیش از رفتن به جبهه غسل شهادت میکردند، لباسهایشان بوی عطر شهادت میداد، خاک پاک جبهه بر روی صورتها و محاسنشان نشسته بود. در آنجا تازه دامادها، دستهایشان را به یاد سرخی خون یاران سیدالشهدا (ع) با حنا سرخ میکردند؛ برای آنها عملیات بزمی بود که به دیدار محبوب ختم میشد و شهادت همان سرور جاودانگی است؛ به همین دلیل هم شبهای عملیات، شب حنابندان رزمندگان بود؛ همان طور که یاران امام حسین (ع) در شب عاشورا با سرخی دستانشان آماده شهادت بودند و صدای خنده و شادیشان آسمان کربلا را پر کرده بود. هر یک از آنها بعد از حنا بستن، به دست دوستان دیگر نگاه میکرد؛ گویی میخواست بداند کدام یک گوی سبقت را از دیگری خواهد ربود. عملیات که آغاز میشد، حنای دست خیلی از تازه دامادهای جبهه یا همان سربازهای خمینی (ره) دیگر رنگی نداشت؛ چرا که دستهایشان به رنگ سرخ خونشان خضاب شده بود.
|
این عکس مربوط به اجرای عملیات «والفجر 2» است؛ حاجی بخشی به همراه جمعی از سربازان در سنگری واقع در نزدیکی عراق که نقطه دیدهبانی است، نشسته بود؛ نیروها از این نقطه به فرماندهان پشت خط وضعیت دشمن را گزارش میدادند.
حاجی بخشی بعداز پیروزی در عملیات «والفجر 2» در نقطهای بلند ایستاد و پرچم «لاالهالهالله» را بر دست گرفت تا بر همگان پیروزی نهایی اسلام و برپایی حکومت الهی در جهان را نشان دهد.
این عکس مربوط به منطقه پنجوین عراق در عملیات «والفجر4» به فرماندهی شهید حاج ابراهیم همت است؛ دومین نفر از سمت چپ، حاجی بخشی است؛ پنجمین نفر از سمت راست مربوط به «اباصلت بیات» بوده و تصویر دوم از سمت چپ «محمد» فرزند شهید، حاجی بخشی است که در عملیات «کربلای 10» به شهادت رسید.
این عکس هم مربوط به منطقه پنجوین عراق در عملیات «والفجر4» است که عموحسن، حاجی بخشی و فرزند شهیدش در این تصویر دیده میشود؛ آنها در حال تمرین برای آمادگی عملیات هستند.
ساعت 6 بعداز ظهر مربوط به عملیات «کربلای 10» است که حاجی بخشی بعد از جشن حنابندان، رزمندهها را از زیر قرآن رد میکند تا مرحله دوم این عملیات آغاز شود؛ این تصویر در جلد مجلات خارجی هم منتشر شده بود.
حاجی بخشی یک خودروی تویوتا داشت که گاهی مرا به خط مقدم میبرد. او به قدری رزمندهها را دوست داشت که هرجا میرفت، تمام رزمندهها به استقبالش میرفتند و حاجی نیز با آنها شوخی میکرد و روحیه میداد. در منطقه عملیاتی «کربلای10» در پنجوین عراق، حاجی بخشی در حال شکلات دادن به رزمندگان بود؛ همان لحظه به ایشان خبر شهادت پسرش را دادند؛ حاجی بخشی بدون اینکه دستش بلرزد یا تغییری در رفتار و چهرهاش دیده شود، گفت «عیب ندارد، اینها همه پسران من هستند». بعد از اینکه کار حاجی بخشی تمام شد، با حاجی همراه شدم تا پیکر فرزندش را از خط مقدم برگردانیم.
سال 1364، حاجی بخشی در اعزام نیرو از پایگاه ساوجبلاغ در حالی که کفنپوش است، پرچم توحید و نبوت را در دست گرفته، شعار میدهد و رزمندهها نیز پاسخ میدهند. این نیروها بعداً به سپاه محمدرسولالله(ص) ملحق شدند.
سال 1365 به مکه رفتم؛ در «منا» پرچمی به نظرم خیلی آشنا آمد؛ جلوتر رفتم و دیدم که حاجی بخشی به همراه خانواده به حج مشرف شدند؛ حاجیبخشی پرچم توحید و نبوت را به این نقطه هم آورده است؛ وی با دیدن من خیلی خوشحال شد، مرا در آغوش گرفت و گریه کرد و گفت «معلومه که خیلی آدم خوبی هستی».