سلااااااااااااااااام
یلدا جووووووووووونم من دارم میخندم عزیز...............
من همیشه گفتم که به هم بخندیم...با هم نخندید...ای بابا هول نکنید دونه دونه بخندید..الان این روح دوباره میره برمودا و پیداش نمیشه ها....
به به روح عزیز...کی برگشتین به سلامتی؟!؟!؟!
..................
اندر احوالات روح آمدستندی که روزی...
روزی که جناب روح برای استخدام تشریف برده بودن برای مصاحبه....
اقای محترمی که مسئول بوده خیلی متشخص میگیه:
عذر میخوام جناب روح شما با کامپیوتر اشنایی دارید؟؟؟
جناب روح اولش اینجوری میشهو میگه:
تا حدودی....
-خب پس بفرمایید این کامپیوتر رو روشن کنید(در حالیکه به کامپیوتر کنار دستش اشاره میکنه...اونم یه دونه از همین کامپیوتر های معمولی خونگی....)
-چیزه...خب من گفتم تا حدودی...اما نه تا این حد!!!!
..............
همچنین در خاطرات روحی امده است که....
روزیکه جناب روح کامپیوتر خریده بودن...ده روز بعدش کیس رو میزنن زیر بغل و می برن پیش همون نمایندگی که خریده بودند و با عصبانیت میگن:
اقای محترم!!!
این کیس که هنوز هیچی نشده خراب شد!!
-شما نگران نباشید...مشمول گارانتی هست...بفرمایید مشکل از کجاست تا ما رایــــــــــگان تعمیرش کنیم....
روح که از خوشحالی این که نباید پولی بده در روح خود نمی گنجید گفت:
راستش از دیروز تا حالا این جا لیوالنیش بیرون نمیاد!!!
دوستان عزیز.....هیچ جاش خنده دار نبود...اینا بخشی از دفتر خاطرات روح هست...حالا ادامه داره....
اااااااااا
فرشته ی مهربون همش تقصیر یلداست.....من دیگه دروغ نمیگم!!!
فرشته ی مهربووووووون....یلدا منو اغفال کرد!!!!