چند گام به پایان پاییز و آغاز زمستان مانده
هرچه دارید در وصف زمستان بیان کنید.
کل آیتم ها 65
جغرافیای توی سرم گیج می خورددارم دراز میشوم امشب بدون دردیلدای تلخ با تو نبودن رسیده است(ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) ( مریم حقیقت )
زل میزنم به اینهمه یلدای ناتمام حل میشوم تمام تو را توی هیچکس حافظ دوباره گفته نمی آیی بی دلیل بغضی شکسته تر شده حالا نفس ... نفس ... ( مرضیه فرمانی )
یلدا چگونه این همه قدت بلند شد؟طفل حقیر نازک مردادماه من!امشب برات کیک گرفتیم و چند شمعکادو برات آمده یک شال و پیرهن (علیرضا عاشوری )
یلدا سپید سادگی ات را سیاه کن !خوابند و بی دلیل کنارت نشسته اند لابد شبیه شمع تو را فوت می کنند وقتی به جای پسته دلت را شکسته اند (علی اکبر رشیدی )
یلدای گیسوان من آغاز می شود پاییز بی بهار به پایان رسیده استکاری نکن! که شهر خبردار مان شود خواب از سر تمام کلاغان پریده است (مهتاب بازوند )
چه دوبیتی های معرکه ای، آدم سیر نمی شه.متشکرم
دستتون دردنکنه استادخیلی زیبا بود.مرسی
دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
دعا میکنم غرق باران شوی چو بوی خوش یاس و ریحان شویدعا میکنم در زمستان عشق بهاری ترین فصل ایمان شوی
ممنون استاد، ساغ الاسیزخزان امشب چه ساکت رفت و آرامزمستان می نهد بر شهرها گامخزان می ریخت برگ زرد پائینزمستان برف خواهد ریخت بر بام
اقای فرخندی خیلی قشنگ بود شعرتونمرسی.خیلی خوشم اومد