تبیان، دستیار زندگی

 سلام

بر بالای تپه‌ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعهای قدیمی‌و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است.

اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است:

افسانه حاکی از آن است که در قرن ۱۵، لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره می‌کند.اهالی شهر از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه می‌برند.

فرمانده دشمن به قلعه پیام می‌فرستد که قبل از حمله ویران کننده خود حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شده و پی کار خود روند.

پس از کمی‌مذاکره، فرمانده دشمن به خاطر رعایت آیین جوانمردی و بر اساس قول شرف، موافقت می‌کند که هر یک از زنان در بند، گرانبها ترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشد.

ناگفته پیداست که قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگامی‌که هر یک از زنان شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج می‌شدند بسیار تماشایی بود!!!

یعنی برای شما هرکی کلفتی کنه دوسش دارین؟؟؟؟؟
دوس دارین همسرتون فقط نقش رباط و خونه تمیز کن و بشور و بساب داشته باشه؟؟؟؟
این خیلی بده.بنده ی خدا خانمتون

اقا سبحان دارم از همین الان زن ذلیلتونو میبینم زیاد دور نیست اون موقع
جرات داری اونوقت بیاین ببینم باز همین حرفا رو میزنید

مگه خانوما به درد دیگه ای هم میخورن!!!!!!!!!

من برای شما یه عینک تجویز می کنم!!!!!!!!!!!!!!

این یه کوچولویی که داریم بهتون لطف میکنیم فقط برای اینه که با کاراتون و بی نظمی هاتون خونه رو چرک و کثیفی بر نداره

وگرنه که اقایون از شستن یه جفت جوراب هم عاجزن

شما هروقت تونستین جوراباتون رو خودتون بشورین و نیازمند نباشین اونوقت دم از حرفه و وظیفه بزنین

انسانیت اینه که جوراباتونم یکی دیگه بشوره؟؟؟؟

انسانیت اینه که به زور برین حموم

دیییییییی