[quote=samare93;707283;404362]سلام خسته نباشید
اینم از ادامه سوالات بنده
سوالات سری نهم
1.اگه خدایی نکرده ببرنت جهنم ترجیح میدی کجاش بری؟؟؟؟
توی صندوق پر از مار افعی
توی کوه آتشین که هی بسوزیجایی که همه سرشون رو باید بذارن توی بووووووووووووق
*** ببینم مگه کسی هم به ترجیح من اهمیت می ده؟! اگه آره باید عرض کنم :
مار افعی که خوب دوستان می دونن رابطۀ خوبی ندارم باهاش، کوه آتش هم که این مدت تجربۀ مشابهشو داشتم، بوق هم که ای بابا، کی ترجیح می ده سر مبارکشو این جاها قرار بده، ببینم جای دیگه ای نیست؟!
از ترس این که نگین پیچوند در رفت، انتخاب می کنم خوب، گزینۀ دوم، ترجیح می دم تو کوه آتشین بسوزم و یاد دعای کمیل بیفتم، بعد هی با خودم زمزمه کنم :
"گیرم که بسازم با سوز غم رنجوری، اما چه توان کردن با فاجعۀ دوری؟!
گهگاه می اندیشم با خود که عجب عشقی، نه در تن من تابی، نه در دل تو شوری ..."
2.وقتی به بهشت فکر می کنی اولین چیزی که از نعمت هاش به ذهنت میاد چیه؟؟؟؟
*** قدم زدن تو بهشت با خیال راحت و لبخند از اینکه خدا ازم راضیه.
3.دوست داشتی از این چشم برزخی ها داشته باشی و مردم رو تو کالبد واقعی شون ببینی؟؟؟
*** آره خوب، البته نه واسه اینکه بفهمم کی چه گناهی داره، واسه اینکه حقیقت دنیا و زندگی رو ببینم.بالاخره هر کسی دوست داره واقعیتو بفهمه دیگه.خدا بیامرزه اون بزرگواری رو که می گن گناها و چهرۀ واقعی مردمو می دید و زیرلب هِی یا ستّار می گفت، چون دلش نمی خواست ببینه.
4.به فال حافظ چقدر اعتقاد داری؟؟شب یلدا فالتو برامون میخونی؟؟؟
*** اعتقاد دارم، به نظرم اگه با نیت پاک و درست حسابی بشینی پاش جوابتو می ده.چشم اگه زنده باشم می خونم، یعنی می نویسم.
5.به فال قهوه و رنگ و ماه تولد چی؟؟؟؟
*** رمل و طالع بینی و ... وجود داره و حقیقته، قبول هم دارم، ولی توجهی بهشون ندارم، یعنی علاقه ای ندارم بهشون.
6.اگه بهت بگن آزادی یکی رو بکشی کی رو می کشی؟؟؟؟به جز دوستای تبیانی هااااااااا
*** چه حیف، ای کاش استثناء رو قائل نمی شدین.هرچند من به یه نفرتون قانع نیستم.
راستش هیچ کسو، از آزادیم صرف نظر می کنم، یا هم خوب می گردم تا یکی رو پیدا کنم که مطمئن باشم دشمن اهل بیته (ع)، اونو می کشم.
7.تو این همه غذا بلدی درست کنی بعد میگی بلد نیستم؟؟؟چرا؟؟؟
*** آخه اونا که غذا نیست، یعنی غذا هست ولی درست کردنشون غذا درست کردن حساب نمی شه.یعنی تو هر کاری یه موردایی هست که دیگه عمومی شده و انجامشون، انجام اون کار حساب نمی شه.
8.تا بحال چند بار ظرف ها رو شکوندی؟؟؟
*** انگشت شمار بوده، خیلی وقته ظرفی رو هوا لمس نکردم، هرچی بوده تو سفره بوده که اونم امکان شکستنش نیست (هستا وای خیلی خیلی کمه، مگه چیزی از سقف کنده شه بیفته روش یا ...)، آخرین بارشو اصلا یادم نمی یاد.
9.ظرف خونه هم می شوری؟؟؟؟
*** ببخشید ثمره خانوم، بنده کدبانو نیستم که این همه انتظار دارین ازم.
پاسخ این سوال نیاز به تقسیم بندی زمان داره، 1. زمان خونه دانشجویی 2. بقیه زمانها
در حالت 1 که خوب هر روز یه دفعه رو داشتیم دیگه.
در حالت 2 نیاز به جمع بودن شرایطی داره که به ندرت میشه شاهدش بود، باید یه وقتی باشه که من خونه باشم، کسی هم جز مادرم خونه نباشه، من مشغول کاری نباشم، اون موقع ها ترجیح می دم یه کمکی بکنم، که اینم مثل بارش شهابی به ندرت دیده می شه.(پس چی؟! دختر تو خونه باشه من کار کنم؟! دِهع)
.10جارو برقی چی؟؟؟ میکشی؟؟؟؟
*** نُچ، بچه که بودم خیلی صدای بلعیده شدن خورده ریزا رو دوست داشتم، واسه همین گاها چند ثانیه ای افتخار می دادم، ولی از 10 سالگی به این ور اون احساس هم در من مُرد.
11.اعتیاد که نداری؟؟؟
*** راستش ... راستش روم به دیوار ... چرا خوب ... یکم دارم ... اشتباه نکنم به تبیان معتادم.
12.قرص هم که مصرف نمی کنی!!!!!
*** قرص؟! همه تو حسرت موندن، من سر درد هلاکم کنه و قرص بخورم، اخلاق بدی دارم، درد می کشم، قرص نمی خورم.البته شربت دوست دارم، سرما بخورم حتما می خورم.
البته جناب شاهین به دل نگیر این سوالا رو!!!!
*** چشم، نمی گیرم