[quote=mahyarglobal;677252;403350]
سلام ..........خب خب بازم سوال:
*** علیک سلام، خدا رو شکر، ممنون
1- اگه یه روز بفهمید یکی مدام داره از تون بد میگه اونم دمش گرم "به قول یه بنده خدایی دروغ تپل" هی ساکت بمونید ولی از رو نره ...حالا خونت به نقطه جوش رسیده و طرف جلوت واسته یه متلکم بهتون می ندازه چی کارش میکنید؟
*** یکی دو قدم دورخیز می کنم، شیرجه می زنم روش خرخره شو می جوئم
راستش این آدمی که شما گفتین بهش نمی خوره از رو اشتباه و ندونسته این کارو کرده باشه، پس ولش می کنم تا خدا انتقاممو ازش بگیره (این راه واسه خودمم ایمن تره)، اما اگه بفهمم از روی اشتباه بوده و خودشم بد فهمیده، خوب می گم که داره استباه می کنه و من اینجوری نیستم.
البته خوب حرف تا عمل مثل زمین می مونه تا آسمون، انشاءالله تو کلاس عملی هم مثل کلاس تئوری باشم.
2- اگه یه روز یکی یه جا بهتوم بگه" وای شما بازیگر سینمایید ...فلانی رو میگم ها ...وای خودتونید " بریزن به عده سرتون که عکس بگیرن ..امضا بدید ...در همچین موقعی واکنشتون چیه؟
*** طبیعی اش می کنم تا کارشونو بکنن، عکس بندازن، امضا بگیرن، بعد که تموم شد، داشتن دور می شدن، صداشون می زنم می گم همتون سرکار بودین و در می رم.
اینم مزاح بود، خوب بهشون می گم من اون بنده خدا نیستم و اشتباه گرفتن.
3- چه چیزی تو اطرافیانت دیدی که دلت میخواد عوض بشه ؟
*** غیبت کردن
4- قشنگ ترین فاصله زندگیت ؟
*** فاصله اتاقم تا W.C
خیلی خوب ببخشید، فاصله ای که با همه نزدیکانم داشتم وقتی تو اردبیل درس می خوندم، سخت بود ولی بی نهایت مفید بود، داشتم می فهمیدم واسه چی آفریده شدم که لیاقتشو نداشتم بمونم همونجا.
5- دلتون میخواست در زمان پیامبر کدوم یارش میبودید؟
*** وای چه سوالی، درسته تصورشم واسم سخته، ولی خیلی دوست داشتم جای سلمان فارسی بودم
6- گاهی ما آدما وقتی می خوایم یه کاری رو بکنیم مدام یه جمله تو ذهنمون تداعی میشه که باعث میشه ادامه بدیم با متوقف بشیم .....میشه لطف کنید و اون هارو بگید ......
*** ببخشید، شما یه نشستی با هللا خانوم داشته باشین، بالاخره ایشون تجربۀ بالایی تو این مورد دارن، می ترسم خدایی نکرده، زبونم لال، شما هم دچار شیزوفرنی شده باشین، چه جمله ای مثلا؟! کسی باهاتون حرف می زنه؟!
اگه مزاح امون بده جواب می دم، خوب راستش این جمله ای که می گم بازم مربوط میشه به اردبیل، از یه دوستی یادگار موند واسم، کار خوب و سخت که بخوام بکنم، وقتی خسته می شم و ممکنه ولش کنم، یاد این جمله می افتم که "ادامه بده، شاید فقط چند قدم تا قله مونده باشه"، اون دوست می گفته خیلی وقتا اینطوریه، خیلی وقتا ما به یه جایی داریم می رسیم اما تو همون قدمای نهایی وا می دیم.
حالا باز تو همین کارای خوب، یه جملۀ بازدارنده هست که سعی می کنه جلومو بگیره و اون اینه :"ولش کن، مگه این همه آدم کاری که تو داری انجام می دی رو انجام دادن؟! مگه تو چه فرقی با اونا داری؟! بذارش واسه یه وقت دیگه، از یه روز دیگه شروعش کن"
یاد جملۀ اسکارلت افتادم که امروز خسته ام و فردا انجامش می دم و فردا روز دیگه ایه و ... (کِی اینجوری بود اون جمله؟!)
در مورد کارای منفی هم که جملۀ مشوق معمولا اینه :"چی می شه مگه؟! انجامش بده، فکرشو نکن، یه باره دیگه"
جملۀ بازدارند تو کارای منفی هم اینه :"اگه الان اینو انجام ندی مطمئنا نتیجه شو می بینی، انجام نده تا ببینی خدا خیلی زود چه پاداشی می ده"
" تذکر: ج اون سوال رو ندادید و در رفتیدا ..همون که انداختین گردن سلطان خان .عه عه عه مسئولیت کاراتو خودت بکش ..."
*** کدونو می گین؟! یادم نمی یاد، حتما ندیدمش (راستش خیلی سخت بود خوب، خدام خوشش نمی یاد آدم راز خودشو برملا کنه، دییییییییییییییییی)