• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 33640)
جمعه 18/9/1390 - 10:46 -0 تشکر 398389
صندلی داغ shahinf

سلامی به گرمی دل های شما...

همونطور که میدونید طبق اراده شما مهمون این هفته ما هم مشخص شد و امروز ما در خدمت این دوست خوبمون هستیم

همون شاعر خوش ذوق که             پی افکند از نظم کاخی بلند ولی رسد صندلی داغ شود در یوغ و بند 

همون دوستمون که shahinf نوشته میشه و شهین یا شاهین خونده میشه:))

حالا میخواییم بیشتر باهاش آشنا بشیم

امیدواریم با حضورتون گرمای این صندلی و جمع دوستانه رو دو چندان کنید

امیدواریم یه روز شما مهمون صندلی داغ ما باشید :)) 

از همراهیتون بی نهایت ممنونیم 

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

يکشنبه 27/9/1390 - 0:9 - 0 تشکر 403018

[quote=mahyarglobal;677252;403007]خب خب خب .....

*** بله بله بله


میریم سراغ سوالات بعدی:

*** لطف می کنین خوب


1- تا حالا به این فکر کردید اگه تو بزرگترین دوراهی زندگی تون قرار بگیرید...این قدر قدرت تصمیم گیری دارید که بهترین و انتخاب کنی؟

*** راستش گمون نکنم، دوراه های کوچیکتری بوده که یا راه اشتباهو رفتم یا به زحمت راه درستو انتخاب کردم، حالا وقتی قرار باشه بزرگترین دو راهی زندگیم جلو روم سبط شه فقط به خدا توکل می کنم.

2- تا حالا به این فکر کردید که تو دنیا چی کم دارید ؟

*** آره خوب، یه وقتایی که دلم می گیره، شیطون می ره تو جلدمو از این فکرا می کنم، ولی در کل نعمتی نیست که خدا بهم نداده باشه.(نعمت که می گم اون چیزیه که واقعا نعمت باشه نه از نظر من)

در مورد اینم که خودم چی کم دارم، یعنی از یه انسان که باید به کمال برسه، بهتره بپرسین چی داری؟! چون تقریبا کل لوازم کمال و انسانیتو کم دارم. 


3- تو زندگی چی واسه افتخار کردن بهش دارید؟

*** شیعه بودن خیلی قابل افتخاره ولی واسه شیعه ها (نه مثل من شیعه های جغرافیایی)

فکر کنم عشق علی (ع) و در کل عشق اهل بیت (ع) ارزشمندترینشون باشه. 


4- می گن لحظه مرگ شیطون جلو آدم وا میسته درحالی که یه لیوان آب دستشه .میگه اگه بهم سجده کنی بهت آب میدم ..به این فکر کردید "دور از جونتون و سرتون سلامت" چی کار می کنی؟به چه درجه ای معرفت رسیدی که این راه و انتخاب میکنی؟

*** واقعا خدا نیاره واسمون، گفتم که آدم سست عنصری ام، هنوز خیلی مونده تا محکم و ثابت قدم بشم.از خدا می خوام عاقبتمو به خیر کنه.


5- چند بار تا حالا گول خوردی؟ شیطون نه اون که مدام.(منظورم از انسان های اطرافت بخصوص خانوما)..

*** راستش فریب به اون وضوح که گفتین نه، ولی خوب خفیف ترشو خوردم.از تقلب بگیرین برین اون بالا بالاها


6- سوال بالا بدترین نمونه شو بگو؟

*** عه؟! یعنی چی؟! سلطان ببین اینا چی می گن، من روم نمی شه

7- حالا سوال قبل دلت میخواست وقتی میفهمیدی که سرت کلاه رفته چه بلایی سر خودت بیاری؟

*** دیگه به اون شدت که نبوده، شیطون شاید تونسته باشه یه غلطایی بکنه، ولی از بشر جماعت همچین ضایع فریب نخوردم.بلا که نمی خواستم سر خودم بیارم، کمی هم پررو تشریف داشتم، می گفتم کاش می شد برگردم قبلش و انجام نمی دادمش.


8- ترسناک ترین افراد اطرافت (خانوم و اقا )؟

*** آقا : سلطان، خانوم : هللا

مزاح فرمودم، حقیقتش فرد ترسناکی دور و برم نیست، همه مهربون و نهایتش خاکستری ان. 


9- بزرگترین حسابی که تو زندگی بردی از کی بردی؟

*** راستش خیلی آدمِ سرتقی ام، از رو برو نیستم، غیر از خدا و اهل بیت (ع) که عین چی می ترسم ازشون، نشده فرد دیگه ای باعث ترس و حساب بردنم شه، نمی دونم خوبه یا بد، ولی حرف و ارعاب کس دیگه ای واسم مهم نیست.آخه اونایی که دلسوز آدمن و آدمایی هستن که ترسوندنشون از سر انسانیته، خوب ترس ندارن، آدمای مومن باعث ترس آدم نمی شن، اونایی هم که واسه قلدری و این حرفا می خوان آدمو بترسونن، عمرا توجهی کنم بهشون.


10- قشنگ ترین لبخند زندگیت؟(کی بوده)

*** فکر کنم تو صورت یکی از بچه های فامیلمون که از بچگی بدون پدر و مادرش و تو خونۀ پدربزرگش بزرگ شده

يکشنبه 27/9/1390 - 0:9 - 0 تشکر 403019

raha0075 گفته است :

سلام

خیلی قشنگ بود

تو تمام این صندلی داغ یه بار از حرفای ثمره میخوام دفاع کنم ...

چرا خودتون رو این قدر دست کم میگیرین؟؟؟؟

shahinf گفته است :

سلام سلام سلام

خواهش می کنم، قابل حامی توانامو نداشت، خوشحالم که خوشتون اومده، من ممنونم

یا علی 

raha0075 گفته است :
[quote=raha0075;557377;403008]

[quote=shahinf;424382;402830]

[quote=raha0075;557377;402795]سلام شاهین خان
دیالوگتون واقعا عالی بود
خیلی حال کردم باهاش ...
مرسی

سلام به حامی بزرگوارم

باور کنین دست کم نمی گیرم، دست کم هستم.

یا علی 

يکشنبه 27/9/1390 - 0:11 - 0 تشکر 403020

shahinf گفته است :

سلام به حامی بزرگوارم

باور کنین دست کم نمی گیرم، دست کم هستم.

یا علی 

raha0075 گفته است :

سلام

خیلی قشنگ بود

تو تمام این صندلی داغ یه بار از حرفای ثمره میخوام دفاع کنم ...

چرا خودتون رو این قدر دست کم میگیرین؟؟؟؟

shahinf گفته است :

سلام سلام سلام

خواهش می کنم، قابل حامی توانامو نداشت، خوشحالم که خوشتون اومده، من ممنونم

یا علی 

raha0075 گفته است :
[quote=shahinf;424382;403019][quote=raha0075;557377;403008]

[quote=shahinf;424382;402830]

[quote=raha0075;557377;402795]سلام شاهین خان
دیالوگتون واقعا عالی بود
خیلی حال کردم باهاش ...
مرسی

ای بابا

الان داغ میکنم ها ...

همینی که ما میگیم

دست کم میگیرین ...

یاعلی مددی!

 

غرق نعمتیم ؛ حالیمون نیست ...

الهی رضا برضائک!

 
يکشنبه 27/9/1390 - 0:13 - 0 تشکر 403021

sobhan127 گفته است :

هانیه خانوم میخواین یه کتک حسابی بهتون بزنیم تا یه دل سیر گریه کنین!دییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

haniehz گفته است :

به جان خودم من یه ماهی میشه اصلا گریه نکردم!

الان هم خیلی شاد و خوش و سرخوشم!! عه نه خوشحالم:))

shahinf گفته است :
[quote=sobhan127;657359;402816]

[quote=haniehz;454874;402527]

[quote=shahinf;424382;402464]


هانیه: 

 اواااااا؟

گریه کنم که چی بشه مثلا؟ ها؟

ادم خوبه شاد خوشحال ... 

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
يکشنبه 27/9/1390 - 0:24 - 0 تشکر 403023

sobhan127 گفته است :
[quote=sobhan127;657359;402827]

چند بیت از حافظ درباره ی شاهین

مرغ دل باز هوادار کمان ابروییست***ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد

(اشاره به هانیه خانوم!!!)

می بینم که حافظ هم به جمع حامیان جناب شاهین پیوسته بوده و ما خبر نداشتیم!!!

بله دیگه استفاده از این جور ابیات برای شاهین خان تو این موقعت میتونه خیلی کارساز باشه!!

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
يکشنبه 27/9/1390 - 0:45 - 0 تشکر 403024

haniehz گفته است :

می بینم که حافظ هم به جمع حامیان جناب شاهین پیوسته بوده و ما خبر نداشتیم!!!

بله دیگه استفاده از این جور ابیات برای شاهین خان تو این موقعت میتونه خیلی کارساز باشه!!

sobhan127 گفته است :
[quote=haniehz;454874;403023]

[quote=sobhan127;657359;402827]

چند بیت از حافظ درباره ی شاهین

مرغ دل باز هوادار کمان ابروییست***ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد

(اشاره به هانیه خانوم!!!)

سلام

تا دو سه روز دیگه تسلیم نشین، تمام ارکان و عناصر هستی به حمایت از من برمی خیزن، یا تسلیم شین، یا سریعتر سرمو بکنین زیر آب که آشوب بخوابه.

يکشنبه 27/9/1390 - 2:20 - 0 تشکر 403029

[quote=helella16;399461;402008]

سوالات سری2 "تفسیر شعر" هللا:

سلام سلام...اینم یه سینی پر از شعرهای خوشگل و خوشرنگ و خوشمزه!....نوش جان کنید!....و البته هضم کنید و بعدش هم برای ما بگید چه مزه ای بود!
(یعنی تفسیر خودتون و درک خودتون یا احساستون و برداشتتون رو برای ما بگید یه کم ذوق کنیم:))

*** 

سلام سلام

ممنون از این همه پذیرایی، ترکیدم آخه، چه خبره؟! چقدم سنگین و دیرهضمن اینا

(یعنی من بیچاره رو چی فرض کردین؟!)

اولش لازمه بگم اینا تفسیر و معنای شعر نیست، همون طوری که خودتون فرمودین، برداشت شخصی و محدود منه، که به احتمال خیلی زیاد با منظور شاعر مغایر و متفاوته.



یا رب این آینه ی حسن چه جوهر دارد/ که در آن آه مرا قوت تاثیر نبود

*** یعنی این که خدایا این یار زیبا رو از چی آفریدی؟! این آینۀ حسن و جمال، از چی ساخته شده؟! چرا آه من بهش نمی گیره؟! به من کلی ستم کرده، هرچی آه می کشم چرا دامنشو نمی گیره؟! دیدین جلو آینه آه کنین، عرق می کنه!؟ تصویرش مخدوش می شه؟! روش گرفته می شه و حالت آینه بودنشو از دست می ده، حالا این چه جور آینه ایه که من هرچی آه می کنم انگار نه انگار، چیزی سرش نمی یاد.آه هیچ کس هم این آینه رو نمی شکنه.



سنگ در برکه می اندازم و می پندارم/ با همین سنگ زدن ماه به هم می ریزد

*** خوب معنیش روشه دیگه، یعنی اینکه بخوایم عین چیزی رو با از بین بردن اثرش نابود کنیم، مثلا یه سنگی ورداریم بزنیم به تصویر ماه که تو آب برکه افتاده و مخدوشش کنیم، با این قصد که ضربه ای، آسیبی به ماه بزنیم.خوب خود ماه که تو آسمونه، ککشم نمی گزه، ما فقط تونستیم تصویرشو اونم فقط موقتا مخدوش کنیم، یه گریزی بزنیم به روز عاشورا، دشمنان خدا می خواستن با محو کردن تصویر خدا (امام حسین (ع)) خدا رو (از دل و ذهن مردم) پاک کنن، خدا که به کنار، حتی تصویرِ تصویرش رو هم پررنگ تر و ابدی تر کردن.



ز من مخواه کنون با یقین کنم توبه/ من از بهشت مگر میوه با یقین خوردم؟

*** خوب غالبا انسان سمت گناه که می خواد بره، با تردید و دودلی می ره، هی شیطون هولش می ده، هی وجدان به خودش می یاردش، از اون خوردن میوۀ ممنوعه تو بهشت گرفته تا آخر، خلاصه معمولا با اکراه و شک گناه رو انجام می ده، حالا می گه من که گناهم از روی شک و تردید بوده و یقین ندارم گناه بوده باشه (یعنی گناهِ درست و درمون، با یقین)، یقین ندارم تو این ارتکاب حق مطلبو ادا کرده باشم، چه جوری بیام با یقین توبه کنم؟! از چیزی که با تردید انجامش دادم، مطمئن نیستم ازش، چه جوری برگردم؟! مثل این می مونه که ندونی مقتول از ضربه ای که تو بهش زدی مرده یا نه، بعد بخوای بری اعتراف کنی، اعترافت از رو تردید و دودلی می شه دیگه، همچین خالص نمی شه.


به تمنای تو دریا شده ام گرچه یکی ست/ سهم یک کاسه ی آب و دل دریا از ماه

*** خیلی زیباست، یکی رو در نظر بگیرین که عاشق خداست، خیلی هم واسه رسیدن به عشقش تلاش کرده، رسیده به اون درجات بالا و به قول شاعر دریا شده، یکی هم در نظر بگیرین که عاشق خداست ولی هنوز اول راهه، خیلی کار داره تا به اون یکی برسه، حالا تو دل اولی خداست دیگه؟! تو دل دومی چی؟! نعوذ بالله خدا که کم و زیاد نمیشه، تو دل اینم خداست، همون خدا، به همون کمال، حالا درسته اولیه بیشتر خدا رو شناخته و از اون چیزی که تو دلشه درک بهتری داره، ولی سهم دلش یه خداست، نه بیشتر، اون دومی هم همینطور، سهم دلش یه خداست نه کمتر، خدا مهمون دل هر دو شده، حالا یکی بهتر شناختتش، یکی کمتر.مثل ماه و تصویرش تو آب، حالا چه آب، آب دریا باشه چه آب کاسه، نه آب دریا چند تا ماه منعکس می کنه، نه آب کاسه ماهو ناقص نشون می ده، سهم جفتشون از ماه مساویه.




از زلیخای درونت بگریز ای یوسف/ شرم این پیرهن پاره فرو ریختنی ست

*** اینجوری متوجه شدم که شاعر کار حضرت یوسف (در معنای عام) رو مقدمه مانند و کوچیک توصیف کرده و به یوسف ها طعنه زده که کار سخت گریز از دست زلیخای درون و وسوسه های درونیه، وگرنه گریختن از زلیخا و پاره شدن پیراهن که کار کوچیکیه، خیلی کوچیک و خجالت آوره، این پیرهن پاره نتیجۀ نبرد با زلیخای بیرونه، ببین تو نبرد با زلیخای درون چه بلایی سرت می یاد؟! پس این پیراهن پاره، یعنی ضربه خوردن از زلیخای بیرون (که خیلی حقیر و سهل تر از زلیخای درونه)، و این ضربه خوردن شرم آوره، تو جهاد اکبر چی کار می خوای بکنی پس؟!




پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار/ تنها به این بهانه که بارانی ات کنند

*** بله دیگه، می بینی می یان دور آدمو می گیرن، به این بهانه که می خوان کمکت کنن، ی نفعی می خوان بهت برسونن، ظاهرا می خوان لطف کنن ولی باطنا دارن فریبت می دن، این کارا رو می کنن که حواس تو از اصل کاری پرت شه، دارن با محبت چشاتو کور می کنن و از نعمت اصلی محرومت می کننبعضی وقتا اینطوریه، کسایی تو زندگیمون هستن یا چیزایی که ما فکر می کنیم نعمتن، فکر می کنیم خیلی باارزشه داشتنشون، ولی غافلیم که داشتن اونا ما رو از چیزایی باارزشتری محروم کرده، داشتن اینا جلو دیدمونو گرفته و چیزای بهتری رو نمی بینیم.نعمتای دنیوی کورمون کرده، نعمتای اصلی و اخروی رو نمی بینیم.خیلی هم شاد و راضی ایم، مثل موقعی که بارون می یاد و از باریدنش شاد می شیم، حالا بی توجه به این که به قول شاعر صبح روشنمونو ازمون گرفته.

از فال دست خود چه بگویم که ماجرا/از ربنای رکعت دوم شروع شد/در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار/ تا گفتم السلام علیکم...شروع شد

*** اینجوری به نظرم می یاد که می گه هرچی بوده مسببش دست من بوده و شگونش، چون تا من دستمو بالا بردم واسه قنوت، داستان شروع شد، تو قنوت می تونیم هر خواسته ای رو مطرح کنیم دیگه، منم تو قنوتم از خدا مطلبمو خواستم، اشتباهم دعای قنوتم بود، حالا بعد که به خودم اومدم پشیمون شدم از خواسته ام، به سجده که رسیدم، استغفار کردم ، توبه کردم از چیزی که تو قنوت خواسته بودم.بعد دیگه خبری نبود تا اینکه به سلام اخر رسیدم، سلام آخر که خطاب به شخص خاصی نیست، می گیم :"السلام علیکم و رحمة الله و برکاته"، یه حالت کلی داره، من دوباره اینجا که رسیدم، سلاممو خطاب به شخص خاصی دادم، باز همون چیزی که تو قنوت گفته بودم، تکرار شد، سلامم منظوردار شد، دوباره اشتباهم آغاز شد (البته این که می گم اشتباه، منظور عشقه که آدمو به کار یا فکر خاصی وا می داره)


در معبد افسوس چه رازیست خدایا/ در ما که به محراب دعایی نرسیدیم

*** اینم این جوری به نظرم می یاد که شاعر وجود خودشو با معبد افسوس مقایسه می کنه، می گه خدایا معبد افسوس معبد بود دیگه، محل عبادت بود، چه دلیلی داشت که سیل ویرانش کنه، محل عبادت چرا باید خراب بشه؟! چه رازی تو این معبد بوده؟! همین طور تو وجود من، تو دل من، مگه دل کعبۀ تو نیست، مگه دل محل پرستش و بندگی تو نیست؟! چه دلیلی داره که دل ویران شه؟! مایۀ رسیدن به تو نشه؟! اون حس و حال بندگی و راز و نیاز دست نده؟! دعاهایی که درونش می کنم شنیده نشه؟! 



دوست دارد یار این آشفتگی/ کوشش بیهوده به از خفتگی

*** خوب اینم که زیبا و واضحه، می گه من در راه معشوق خودمو به آب و آتیش می زنم، عین مجنون کارای عجیب و غریب می کنم، از خودم و توجه به خودم گذشتم و شب و روزم شده یار، اینا همش واسه اینه که معشوق دوست داره عاشقشو اینجوری ببینه، از خود بی خود، غرق اظهار عشق، حالا درسته عشق من منتج به وصال نمی شه، درسته یار توجهی به من نمی کنه، ولی خوب این از بی عشقی که بهتره، عاشق باشم و بسوزم در فراق (به قول شما عاشق صرف بودن)، بهتره تا دلم خالی از عشق باشه و به قول شاعر خفته (غافل) باشم.




به جای شکر گاهی صخره ها در گریه میگویند/ چرا سیلی خور امواج دریا ساختی ما را

*** بله، چه زیبا، می گه باید چشامونو بیشتر وا کنیم، خدا نعمت داده بهمون، ما شاکی ایم از دستش، موج که می زنه صخره خیس می شه، با عبور موج آب از سر و روی صخره جاری سرازیر می شه که شاعر به زیبایی تشبیهش کرده به گریه، می گه صخره به جای شکر بابت تو دریا بودن و شسته شدن با موج، دو قورت و نیمشم باقیه، شاکی میشه که خدایا چرا ما رو سیلی خور موج کردی؟! آدم هم همینه دیگه، خدا از روی رحمت یه موج مشکلی، غمی، چیزی می فرسته که آدمو پاک کنه، بشوره از گناه، بعد آدم جای شکر، شاکی می شه که خدا بلا نازل کرد و منو انداخت تو سختی، حالا غافل از اینکه تو دریای رحمت الهیه و موج مصیبت داره می شوردش از گناه.




دیدار ما تصور یک بی نهایت است/ با یکدگر دو آینه را رو به رو مکن

*** به به، وقتی دو تا آینه رو رو به روی هم قرار بدیم، چه اتفاقی می افته؟! این تصویر اونو نشون می ده، اون تصویر اینو، این انعکاس تا بی نهایت ادامه پیدا می کنه، حالامی گه رو به رو شدن من و تو (عاشق و معشوق) عین رو به رو کردن دو تا آینه اس، بی نهایت ایجاد می شه، معشوق تصویر عاشقو نشون می ده، عاشق تصویر معشوقو، چرا؟! چون وقتی معشوق به روبروش نگاه می کنه، طبیعتا باید عاشقو ببینه دیگه، عاشق هم که به واسطۀ عشق خودشو کرده عین معشوق، تا می تونسته خودشو شبیه معشوق کرده، نتیجتا عاشق روبرو رو که نگاه می کنه چیزی جز خودش نمی بینه، عاشق شده آینۀ معشوق.از اون ورم، معشوق که نگاه می کنه روبروشو، باید عاشقو ببینه، در صورتی که عاشق با خودش مو نمی زنه، عین خودشه، اینقدر خودشو شبیه عاشق کرده که الان خودشو روبروی خودش می بینه.دقیقا مثل دو تا آینه روبروی هم.

چه خواهد کرد با ما عشق، پرسیدیم و خندیدی/ فقط با پاسخت پیچیده تر کردی معما را

*** بله، ما از آخر عاقبت عاشقی پرسیدیم، خواستیم واسمون شفاف کنی آخر این راهو، تنها جوابی که بهمون دادی، خندیدن بود، ما اومدیم آگاه تر شیم نسبت به موضوع، تو بدترش کردی، کمی هم بیشتر ذهنمون مشغول شد، مثلا دیدین طرف سربازی که می خواد بره، از اونایی که رفتن می پرسه سربازی چه جوریه؟! اونام تو جوابش می خندن، آخه چی بگن؟! یکی دو تا نیست که، راه به این پرماجرایی و پرفراز و نشیبی ایه، باید بری تا درکش کنی، حسش کنی، حالا چه برسه به راه عشق، مگه تو کلام می گنجه؟! سختی هاشو فقط با دل می شه چشید، نمیشه تعریفش کرد؟! یه لذتای سخت و سختی های لذیذی داره که فقط چشیده می شه، تعریف کردنی نیست.حالا واسه کسی که خبر از این راه نداره و در موردش سوال می کنه، خندیدن ما که تنها جواب ممکنمونه، نتیجه ای جز گیج تر شدن و بیشتر به فکر فرو رفتن در مورد عشق نداره.

يکشنبه 27/9/1390 - 6:11 - 0 تشکر 403034

shahinf گفته است :
[quote=shahinf;424382;402812]

سلام
اینم قسط سومتون :
***

نتابید اینجا چرا آفتاب؟!

مسلم نشانی است از لطف او

چو دانسته مهمان تنش سوخته

ندانسته تشدید آن را نِکو

***

سلام....خسته ی صندلی داغ یک طرف،خسته ی شعر گفتن هم نباشید...

راستش من سر میزنم به اینجا،دیدم کلی سوال هست که باید جواب بدین منصرف شدم دیگه طرح کنم براتون...

شعرتونم قشنگ بود و البته نزدیک به حقیقت...

ممنون :)

 

  قال رسول لله (ص)

طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

يکشنبه 27/9/1390 - 8:4 - 0 تشکر 403040

azarkhanom گفته است :
[quote=azarkhanom;705102;402756]اقای فرخندی یه سوال:
اگه بفمی یکی تو خیالش توهماتی پوچ زده که شما دوسش دارین بفهمین چی کار میکنین؟؟؟؟

نمیدونم چرا این استاد بنده فکرمیکنه من دوسش دارم.بخاطر اطلاعاتشه که فقط تحملش میکنم.اصلا ازش خوشم نمیاد .انقدر هم مغرور و از خود راضی هست
نمیدونم با خودش چی فکر کرده که فکر میکنه من دوسش دارم.یبار حالشو گرفتم
اما درست نشد.باید فکر اساسی بیندیشم براش تا بفهمه
بقیه هم نظر بدن ممنون میشم
بیاریمش تو صندلی داغ بشونیمش رو صندلی تا اخر هم شعله رو زیاد کنیم؟؟؟

سلام اذر خانم....به نظر من تنها راه حل مقابله با این جور افراد وارد شدن از طریق معنویته...به نظر من ایشون به خاطر سست بودن اعتقاداتشون همچنین خیالاتی به ذهنشون میزنه....شما اگه یک کاری کنید که ایشون متنبه بشن و حتی یک جورایی به یاد خدا هم بیفتن همه چی حل میشه...حالا من نمیدونم فضای کلاس چه جوریه....وگرنه صریح تر میگفتم که چه طوری رفتار کنین...

با بی اعتنایی کردن یا بالاخره یک جوری حال طرف و گرفتن مشکل حل نمیشه

 

  قال رسول لله (ص)

طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

يکشنبه 27/9/1390 - 11:29 - 0 تشکر 403086

haniehz گفته است :

 اواااااا؟

گریه کنم که چی بشه مثلا؟ ها؟

ادم خوبه شاد خوشحال ... 

sobhan127 گفته است :

هانیه خانوم میخواین یه کتک حسابی بهتون بزنیم تا یه دل سیر گریه کنین!دییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

haniehz گفته است :

به جان خودم من یه ماهی میشه اصلا گریه نکردم!

الان هم خیلی شاد و خوش و سرخوشم!! عه نه خوشحالم:))

shahinf گفته است :
[quote=haniehz;454874;403021]

[quote=sobhan127;657359;402816]

[quote=haniehz;454874;402527]

[quote=shahinf;424382;402464]


هانیه: 

من برای خودتون میگم هانیه خانوم. برای این که سبک بشین. 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.