بسم الله الرحمن الرحیم
لباسهای مشکی به تن شده است
بیرق ها بر افراشته شده است
دلها به تب و تاب افتاده است
و چشم ها برای محرم حسین گریان است
اما ... کجاست منتقم خون حسین ؟؟
الا که هستی مایی خدا کند که بیایی
دوباره گشته مُحـرم خدا کند که بیایی
***
بجز تو هم که نباشد وکیل و منتقم دم
بیا که منتقمی تــــو خدا کند که بیایی
***
بکاهی چو بیایی غـم جانسوز محرم
بیا که یار حسینی خدا کند که بیایی
***
در این دهر بلا خیز که از پا بنشستیم
دگـــر بی تو نمانیم خدا کند که بیایی
***
ز غیبتت تو درآیی ، ز غفلتم به در آیم
همین است دعایم خدا کند که بیایی
شعر : سعید سخایی
در عاشورا کدام طرف می ایستیم ؟
نمی دونم شعار می دم یا نه ؟
نمی دونم راست می گم یا دروغ ؟
وقتی پاش می افته باد تو سینه میندازم ، سرم رو بالا می گیرم و میگم : اگه من توی کربلا بودم ، اگه من روز عاشورا توی اون میدان بلا بودم ، حتما" می رفتم توی سپاه حسین ابن علی .
ولی ... از کجا معلوم ؟؟؟
شاید اگه توی کربلا بودم مثل خیلیها که شب عاشورا جا زدن، مثل خیلیها که شب عاشورا دین رو به دنیا فروختند، امام رو تنها میذاشتم.
شاید هم بدتر؛ اگه نه در کنار حق ، که درست در نقطه مقابل حق بودم چی ؟
الان هم وضعیت خیلی فرق نمیکنه . الان هم امام زمان ما منتظر یاری ماست. الان هم ممکنه مجبور باشیم بین حق و باطل یکی رو انتخاب کنیم . باید خیلی دقت کنیم ، چون ممکنه همه ما مثل حر نباشیم که به اشتباهاتمون پی ببریم.
خدایا ؛ ما را یک دم و حتی کمتر از یک دم به خودمان وامگذار