• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن عمومی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
عمومی (بازدید: 2501)
يکشنبه 6/9/1390 - 13:59 -0 تشکر 393203
یا لثارات الحسین

آنقدر نرفتیـم ، که مـــرداب شـدیم

همرنگ سکوت، محو مهتاب شدیم

هر بار نشســتیم و مرورت کــردیم

از شرم لبان تشــنه ات ، آب شــدیم


سال گذشته با فرارسیدن ماه محرم فریاد بر آوردیم سلام بر حسین و با دوستان خود در انجمن های تخصصی تبیان هم پیمان شدیم که رهرو حقیقی و خالص راهت باشیم و پرچم انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم الی یوم القیامة را در شاهراه زندگی خود بر افرازیم. اما با آمدن محرم امسال حزن و اندوهم دو چندان است که چگونه صدایت کنم و برایت نوحه سرایی کنم؟

مگر من به عهد خود وفا کرده ام؟ و شرمسارم که آیا توانسته ام به گوشه ای از تعهد خود عمل نمایم ؟

خجلم که آنطور که باید و شاید حرمت خون سرور و سالار شهیدان و یاران با وفایش را در هر لحظه پاس داشته ام؟


خوانده ام که امام حسین(ع) در وصیت نامه ی خود پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، هدف خود را از این سفر این چنین بیان نمود:
و من نه از روى خودخواهى و یا براى خوشگذرانى و نه براى فساد و ستمگرى از مدینه خارج مى گردم بلكه هدف من از این سفر امر به معروف و نهى از منكر و خواسته ام از این حركت ، اصلاح مفاسد امت و احیا و زنده كردن سنت و قانون جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و راه و رسم پدرم على بن ابى طالب علیه السلام است . پس هركس این حقیقت را از من بپذیرد (و از من پیروى كند) راه خدا را پذیرفته است و هركس رد كند (و از من پیروى نكند) من با صبر و استقامت (راه خود را) در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و این افراد حكم كند كه او بهترین حاكم است . و برادر! این است وصیت من بر تو و توفیق از طرف خداست ، بر او توكل مى كنم و برگشتم به سوى اوست .

 

حال نمی دانم بنالم بخاطر مظلومیت آقایم در دشت کربلا و با بند بند وجودم عزاداری کنم؟ یا که بنالم به حال خود که درمانده و ناتوانم از آنچه که باید باشم؟ اما باز به شفاعتت پناه آورده ام و ایمان دارم که بس بزرگواری که به من و شیعیانت نظر می کنی هرچند که خطاکار باشیم . پس عاجزانه می خوانیم.

اَللّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَكَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ

و بانگ بر می آوریم:

 اَلسَّلامُ عَلَیْكَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَیْكُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ

 

دریا به طلب از برهـوت تو گذشـــت

یک قافله نعره در سکوت تو گذشت

آن روز، اگــــر چه تشـــنه بودی اما

صد رشته قنات در قنوت تو گذشــت

 

 

سه شنبه 15/9/1390 - 0:58 - 0 تشکر 396830

حرفه اش عکاسی بود و سوگواری های روز عاشورا رو به تصویر می کشید. از مدل دوربین به دست گرفتنش و از صحنه هایی که برای تصویر برداری پیدا میکرد به راحتی میشد فهمید که توی کارش مهارت خاصی داره و اجازه نمیده هیچ سوژه بکری از دید دوربینش مخفی بمونه. دو یا سه ساعت بود که توی همهمه جمعیت حواسم بهش بود. حدود ظهر با تعجب دیدم دوربینش رو جمع کرد و توی کیفش گذاشت و به سمت مسجد دوید !!

برام خیلی جالب بود که بدونم چرا این کار رو کرد .برای همین دنبالش رفتم و ازش دلیل کارش رو پرسیدم. ایشون هم با لبخندی جواب من رو اینطوری داد :

دوست دارم در تصویری که خدا از نمازگزاران اول وقت روز عاشورا میگیره ، به عنوان سوژه حاضر باشم ، نه به عنوان عکاس ...

نماز ظهر عاشورا

دست نوشته ایی از جاده دوستی

 

جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی

 

http://img.tebyan.net/Big/1391/09/fbc019f9a0b44c799f5f3ee58ba495e3.jpg 

 

سه شنبه 15/9/1390 - 13:29 - 0 تشکر 396868

جاده دوستی گفته است :
[quote=جاده دوستی;70338;396830]

حرفه اش عکاسی بود و سوگواری های روز عاشورا رو به تصویر می کشید. از مدل دوربین به دست گرفتنش و از صحنه هایی که برای تصویر برداری پیدا میکرد به راحتی میشد فهمید که توی کارش مهارت خاصی داره و اجازه نمیده هیچ سوژه بکری از دید دوربینش مخفی بمونه. دو یا سه ساعت بود که توی همهمه جمعیت حواسم بهش بود. حدود ظهر با تعجب دیدم دوربینش رو جمع کرد و توی کیفش گذاشت و به سمت مسجد دوید !!

برام خیلی جالب بود که بدونم چرا این کار رو کرد .برای همین دنبالش رفتم و ازش دلیل کارش رو پرسیدم. ایشون هم با لبخندی جواب من رو اینطوری داد :

دوست دارم در تصویری که خدا از نمازگزاران اول وقت روز عاشورا میگیره ، به عنوان سوژه حاضر باشم ، نه به عنوان عکاس ...

نماز ظهر عاشورا

دست نوشته ایی از جاده دوستی


سلام
زیبا و جالب بود.
تشکر

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


سه شنبه 15/9/1390 - 13:31 - 0 تشکر 396869

هر کسی از ظن خود شد یار او
از درون او نجست اسرار او

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.