• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن عمومی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
عمومی (بازدید: 2167)
شنبه 5/9/1390 - 12:50 -0 تشکر 392847
یه جواب خوشگل بده

 

چرا وقتی وقتش هست حسش نیست، و وقتی حسش هست، وقتش نیست؟؟؟

 

 

سلام.فعلا شرحی نداره.....با برداشت و درک خودتون از این سوال جواب بدید .

 

لطف می کنید...خیلی سپاسگزارم :)

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 12/9/1390 - 22:45 - 0 تشکر 396073

soroosh_dehkadeh_it گفته است :
[quote=soroosh_dehkadeh_it;341704;394394]قانون زندگیه


سلام
اینم یه جور جواب خوشگله دیگه:)
شایدم قانون زندگی ما (بعضا) ایرانی ها!!!

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 12/9/1390 - 22:47 - 0 تشکر 396074

azarkhanom گفته است :
[quote=azarkhanom;705102;394623]ما همیشه فکرمیکنیم که فرصت های زیادی برای جبران داریم
اما حیف که نمیدونیم زمان خیلی زود میگذره و خیلی زود دیر میشه

سلام.....منم همینطوری فکر میکنم.....دوست دارم بدونم چطور میشه اینطوری فکر نکنیم!

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 12/9/1390 - 23:0 - 0 تشکر 396081

چون که زیرا D:
جواب ازین خشگل تر؟

آنچه دلم خواست نه آن می شود هر چه خدا خواست همان می شود

يکشنبه 13/9/1390 - 18:50 - 0 تشکر 396444

yaghot گفته است :
[quote=yaghot;333870;396081]چون که زیرا D:
جواب ازین خشگل تر؟

نه جواب از این فلسفی تر؟!!
:)

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


دوشنبه 14/9/1390 - 2:17 - 0 تشکر 396574

سلام
اولا چون امتحانه دیگه.مگه قراره همه چی بر وفق مراد ما باشه؟! ارزش ما به همینه که این شرایطو به ایده آل تبدیل کنیم، اشرف مخلوقاتیم ناسلامتی، وقتی حسشو خدا داده خوب وقتشم ماجور کنیم، وقتی وقتشو خدا داده، خوب حسشم ما ایجاد کنیم.به عبارتی همون قضیۀ بازی های فکریه، لِول اول لقمه آماده س، کم کم سخت میشه و یه مزیتی ازمون گرفته می شه، یه مانع جدیدی ایجاد می شه، اینجاست که جربزه مونو باید به رخ زندگی بکشیم.
دویما اگه حس و وقت هر دو شون با هم بودن که ما نه ارزش حسو حس می کردیم نه ارزش وقتو.
یا علی

دوشنبه 14/9/1390 - 9:6 - 0 تشکر 396596

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیك یا ابا عبدالله الحسین
السلام علیك یا ابا عبدالله صالح المهدی
سلام
 ایام حزن و عزای حسینی را تسلیت عرض می كنم.
از شما دعوت می كنم به  "تاپیك ٤٠ نفر عاشق بیایند"  تشریف بیاورید.


اللهم عجل لولیك الفرج

 

الهی به حق فاطمه ،عجل لفرج مولانا صاحب الزمان

دوشنبه 14/9/1390 - 14:20 - 0 تشکر 396653

shahinf گفته است :
[quote=shahinf;424382;396574]سلام
اولا چون امتحانه دیگه.مگه قراره همه چی بر وفق مراد ما باشه؟! ارزش ما به همینه که این شرایطو به ایده آل تبدیل کنیم، اشرف مخلوقاتیم ناسلامتی، وقتی حسشو خدا داده خوب وقتشم ماجور کنیم، وقتی وقتشو خدا داده، خوب حسشم ما ایجاد کنیم.به عبارتی همون قضیۀ بازی های فکریه، لِول اول لقمه آماده س، کم کم سخت میشه و یه مزیتی ازمون گرفته می شه، یه مانع جدیدی ایجاد می شه، اینجاست که جربزه مونو باید به رخ زندگی بکشیم.
دویما اگه حس و وقت هر دو شون با هم بودن که ما نه ارزش حسو حس می کردیم نه ارزش وقتو.
یا علی

سلام
به به. منتظر یک چنین تحلیل عمیقی بودم. عالی بود. خدا رو شکر.
جمله ی آخرتون هم که فوق العاده بود.
بسیار ممنونم که حس و وقت جواب دادن به بحث رو جفت و جور کردید!

فقط یه سوالایی بازم تهش برام می مونه:
نمی دونم چطور بعضیا این توانایی که شما فرمودید رو دارن یا درخودشون ایجاد میکنن. و بعضیها ندارن و یا نمیتونن ایجاد کنن. به عبارتی چرا برخی با اراده هستند و برخی سست اراده؟
ریشه ی روحیه ی تلاشگری چیه؟ ریشه ی تنبلی کجاست؟ چرا برخی ها خیلی خوب از قوه ی اراده و اختیارشون استفاده می کنند و بعضی دیگر خیر؟

(این موضوع یکی از پژوهش های روانشناسی-فلسفی ام هست که هنوز به نتیجه نرسیده!)

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


چهارشنبه 16/9/1390 - 20:24 - 0 تشکر 397732

ای روزگار، باز یه دستی خوردم، نگو تهش می رسیده به بحث فلسفی.

خوب ریشه های مختلفی داره که من همشو نیدونم، یکیش برمی گرده به شرایط زندگی و محیطی که توش پرورش یافتیم.مثلا :
"الف" عزیز از وقتی به دنیا می یاد، همه چیز واسش مهیّاس، هر چی رو که روش دست بذاره واسش فراهم می کنن، خلاصه کم و کسری تو زندگیش نداره.
"ب" گرامی تو شرایط نامساعدی (البته از لحاظ رفاهی) به دنیا می یاد، خیلی چیزا رو می بینه ولی خوب فقط می بینه، نمی تونه داشته باشدشون.
وضع این دو همین جوری ادامه پیدا می کنه تا این که وقت مسئولیت قبول کردن می رسه.حالا بار زندگی رو باید به دوش بکشن :
"الف" عزیز یهو نیگا می کنه می بینه ای داد، اینجوری نبود قبلا که، همه چی فراهم بود که؟ اینجا چرا هیچی سرجاس نیست؟ نکنه من باید همه چی رو بذارم سر جاش؟ چی شد یهو؟ من کجا این همه کار کجا؟ بی خیال، پول بابا که از پارو بالا می ره، مامانم که نمی تونه سختی کشیدن منو ببینه، الکی چرا خودمو بندازم تو دردسر؟ (البته راستم می گه ها، نیازی نداره، تا نیاز نباشه هم که انگیزه ای نیست، اراده ای نیست.
"ب" گرامی اما، منتظر رسیدن وقتش هم نمیشه، می بینه نجنبه کلاش پس معرکه اس، قبلا دیده که اگه چیزی می خوای باید تلاش کنی، نه بابا چیزی داره ارث برسه بهم، نه مامان می تونه حمایتم کنه، خودمم و خودم.اگه بخوام فردا نداشته هامو داشته باشم باید سختیشم به جون بخرم، همون جوری که تا الان مجبورا خریدم.چیزی ام ندارم که از دست بدم، پا می شه، یا درس یا کار یا ... خودشو می رسونه اون بالا بالاها.نیاز داشت، انگیزه ایجاد شد، اراده کرد.
حالا نه این که تموم شه همینجا، نه، "الف" عزیز اگه یه روزی ورق برگرده و تنها بمونه و مجبور بشه از صفر شروع کنه، خوب اونم مصمم می شه تا یه حرکتی کنه، زندگیشو بسازه، خلاصه نم نم پخته میشه.

یه موردم هست، من تا نتیجه واسم مهم نباشه که حرکتی نمی کنم، ولی اگه نتیجه رو لازم داشته باشه، واسم مهم باشه، بی قرار نتیجه کار باشم، یَک انرژی می گیرم که هرجور شده انجامش بدم.

چهارشنبه 16/9/1390 - 20:43 - 0 تشکر 397735

من هنوز نرفتم، چونم گرم شده، هی باید چرت و پرت بگم

یه موردشم اینه که تا چیزی رو باور نکنیم، واسه انجامش اراده نمی کنیم، اگه من ببینم چیزی باید انجام بگیره، لازمه و وظیفمه، خوب مصمم می شم انجامش بدم، عین کبری، و این وظیفه دونستن و مسئولیت پذیرفتن به نظرم باید پشتش ارزشها و اعتقادات خوابیده باشه، وگرنه یا نیست یا سسته، خلاصه مقید بودن به چیزی دیگه.

پنج شنبه 17/9/1390 - 11:28 - 0 تشکر 398015

سلام
به نظر منم همش بر میگرده به اراده و انگیزه طرف . همه مثل هم نیستن
من خودم تا تصمیم میگیرم كاری رو كه شروع كردم تا اخر ادامه بدم و به انجامش مصمم هستم گاهی بقیه گیر میدن و میگن ولش كن ولی تا الان كاری رو كه تصمیم گرفتم به اخر برسونم به دیگران توجهی نكردمو اون كار رو تموم كردم

هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.