سلام دوستان انجمن ادبیات.
این اولین تاپیکی هستش که دارم تو انجمن قرار میدم.
البته امیدوارم تکراری نباشه.
شاعر مورد علاقه شما کیه؟
تو شعرای معصر و تو شعرای قدیمی.
کدوم شعرش شما رو جذب کرده بیشتر از همه؟
. امام علي (ع) مي فرمايند بهره خرد پند گرفتن واحتياط است و دستاورد ناداني غفلت و فريب خوردگي. و باپاکدامنان و فرزانگان بنشين وباانان زياد گفتگو کن زيرا اگر نادان باشي تورا دانش اموزند و اگر دانا باشي بردانش تو افزوده شود. خداوند به ماتوفيق بندگي بي چون وچرابده. اللهم عجل لوليک الفرج والعافيه والنصر.
منتظر شما در انجمن زن ريحانه آفرينش . کليک کن دوست عزيز
کل آیتم ها 31
سلاممن اشعار حافظ و سعدی و فردوسی رو دوست دارمالبته از جدیدیاش هم شهریار و سهراب سپهریدر کل همه شاعرا خوبن ولی اینا رو بیشتر می خونم...
من طرفدار شعر خوبم - حالا مهم نیست شاعرش کی باشه3 فاکتور هم برام خیلی مهمه : 1) معنا و مفهوم -2) وزن و آهنگ -3) بکار بردن آرایه در شعرالبته حافظ شعراش از بقیه کمی بهتره ♥ هر کی ازم بپرسه کدوم شاعر بهتره میگم:همه خـوبـنـد ، ولیکـــن حافظهمه شعرش به دلم شد نافذ
[ هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من ]
تشکر می کنم از حضور قشنگ عالیه جان و ایجاد این مبحثخوشحالم که افتخار اولین تاپیک نصیب انجمن ادبیات و ما کاربرانش شد.
همه شعرا عزیزند و گرامیولی برای پاسخ به عالیه عزیزاز شعرای قدیم حضرت حافظ ، حضرت مولانا، حضرت سعدی، و شاعر حماسه سرا فردوسیاز شعرای معاصر و حالملک الشعرای بهار، مهدی سهیلی، پروین اعتصامی، سلمان هراتی، قیصر امین پور، دکتر مهدی حمیدی شیرازی
انشالله به زودی زیباترین شعری که از هر شاعر دوست دارم را عرض می کنم خدمتتون
سلام سلام سلامباز من 24 ساعت نبودم اینجا انقلاب شد، عالیه خانوم افتخاریه واسه انجمن ادبیات حضور گرم و موثر شمامن از شعرای قدیم حافظ و نظامی و فردوسی رو خیلیییییییییی دوست دارم.از شعرای معاصر هم شهریار و سهراب.راستی حمیدرضا برقعی هم شعری داره که منو بدرقم تحت تاثیر قرار داده، با اجازتون چون متناسب با این ایام هم هست می ذارم اینجا :با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کردشاعر بساط سینه زدن را که جور کرد احساس کرد از همه عالم جدا شده است در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند دارد غروب فرشچیان گریه می کند با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید او را چنان فنای خدا بی ریا کشید حتی براش جای کفن بوریا کشید در خون کشید قافیه ها را ، حروف را از بس که گریه کرد تمام لهوف را اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت این بند را جدای همه روی نیزه ساخت"خورشید سر بریده غروبی نمی شناختبر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود" اوکهکشان روشن هفده ستاره بودخون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچکس شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...یا علی
استاد رها دیگه یه مرتبه بگین همه ی شعرا!!!!!!!!!!!!!!!
[quote=behroozraha;558041;392988]همه شعرا عزیزند و گرامیولی برای پاسخ به عالیه عزیزاز شعرای قدیم حضرت حافظ ، حضرت مولانا، حضرت سعدی، و شاعر حماسه سرا فردوسیاز شعرای معاصر و حالملک الشعرای بهار، مهدی سهیلی، پروین اعتصامی، سلمان هراتی، قیصر امین پور، دکتر مهدی حمیدی شیرازی
زیباترین غزلی که از حافظ با دید خودم خواندمبلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کردباد غیرت به صدش خار پریشان دل کردطوطی ای را به خیال شکری دل خوش بودناگهش سیل فنا نقش امل باطل کردقره العین من آن میوه دل یادش بادکه چه آسان بشد و کار مرا مشکل کردساروان بار من افتاد خدا را مددیکه امید کرمم همره این محمل کردروی خاکی و نم چشم مرا خوار مدارچرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کردآه و فریاد که از چشم حسود مه چرخدر لحد ماه کمان ابروی من منزل کردنزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظچه کنم بازی ایام مرا غافل کرد