• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 3199)
يکشنبه 15/2/1387 - 9:44 -0 تشکر 39089
>>گلی جوگیر نمیشه!<<

 

در روزی از روزهای گرم بهاری در کلبه ی دانشجویی* خود، با دوتن از نوگلان بوستان علم و معرفت* نشسته و در حال تبادل اطلاعات بودیم که یکی از دوستان گرما را بهانه کرده و دست آویزی قرار داد برای پیاده روی بر اعصاب ما. ندای گرم است،پختم....پختم،گرم استِ او که لاینقطع تکرار میشد چون متّه ای پولادین بر جمجمه ی ما اثر میگذاشت .

دوست دیگر که از گرما و صدای نه چندان موزون دوست اول کلافه شده بود و از شدت کلافگی پلکش به صورت هیستریک می پرید رو به من کرد و با حالت عاجزانه ای گفت: "گلی* جان،فکری به حال ما بکن"...سپس برای اثر بخشی بیشتر شروع کرد به تعریف و تمجید از ما و هوش لبریزمان که: اخر تو مغز متفکر تیم مائی، تو باهوش ترینی،تو خلاق ترینی،تو خوبی، تو ماهی، فدات بشم الهی الهی الهی...

مانیز که با شنیدن تعاریفی اینچنین قلمبه آن هم به صورت ریتمیک از ذوق زدگی در پوست خود گنجانده نمیشدیم،سرفه ای کرده و سینه مان را صاف نمودیم و خطاب به دوست خود فرمودیم:احسنت...احسنت...خوشمان آمد....سپس با لحنی فردینی افاضه فرمودیم:ریفیق نونی که خوردی حلالت باشه که خوب مارو شناختی...باکت نباشی قناری...تا مارو داری غم نداری...صفاتو....بمیرم نبینم جفاتو

دوست دوم که می دید تعریفاتش به ثمر نشسته ادامه داد:پس پاشو یه حرکتی بکن و این کلر رو راه بنداز و تا اخر عمر ما رو کشته ی مرام و معرفتت کن 

رکبی خوردم بس نا جوانمردانه...دوراهی بدی بود خدا نصیب گرگ بیابان هم نکند ،از یک طرف جو گیر شده بودم و جفت شیش با دوستمان در امر نون قرض دادن بالا آمده بودیم و از طرفی از کولر و مباحث فندی(بخوانید فنّی) ذره ای بارمان نبود...به دنبال بهانه ای زمین و زمان را زیر و رو کردیم تا از زیر کار شانه خالی کنیم...پس از کلی کش و قوس و کشمش درون خود به چند راه بیشتر نرسیدیم

:1-طرح این پرسش به عنوان بهانه که "چرا آب تو تلبمه اس؟چرا گوشکوب قلمبه اس؟"

2-توضیح این مسئله که گرما نه تنها بد نیست بلکه باعث لاغری و تناسب اندام میشود

3-طرح این پیشنهاد که شیوه ی ریاضت را در پیش گرفته و تزکیه نفس پیشه کنیم

4-سخنرانی درباره ی صرفه جوئی در مصرف برق 

و البته از آنجایی که میدانستم هیچ کدام از روش های فوق پاسخگوی دوستان من که از گرما به هلاکت افتاده بودند نخواهد بود لذا عزت نفس خود را حفظ نموده و با پاهای خسته به سوی پشت بام راه افتادم.دوست اول قبل از اینکه قدوم مبارک را از آستانه در بیرون بگذارم رو به من کرده و گفت:من نیز برای قدردانی و دادن روحیه از همینجا و هم اینک تو را تشویق خواهم کرد...نگاهی خشمناک به دوستم که مسبب اصلی این بدبیاری بوده انداختم و گفتم:روح همکاری و ایثار جنابعالی بنده را له فرموده حقیقتا...بنده را قرین رحمت فرمودید ...و سپس در حالیکه سیاهترین نفرینهایی که به خاطر داشتم را در دل نثار روح دوستم میکردم راه پشت بام را در پیش گرفتم...صدای دوست اول را میشنیدم که به خیال خود مرا تشویق می کرد و پیاپی میگفت: بازم مثل همیشه گلی برنده میشه....

 

--------------------------------------------------------------------------------------------

به مهربانی خدا ایمان دارم...خدا دروغ نمی گوید

--------------------------------------------------------------------------------------------

سه شنبه 31/2/1387 - 14:28 - 0 تشکر 40499

به نام خدا .. سلام

خانم گلم روی كارگاه فكر كنید تا تابستون راه بیفته چون بهترین فرصته

طنزنویس خوب زیاد داریم كه واقعا دارن توی ز..ز... حیف میشن ! نمونش خودم ! دارم حیف شدنمو با تمام وجود حس می كنم !!!

شوخی كردم .. بچه ها در همه جا نشون دادن كه استعداد طنزنویسی رو دارن .

به امید اونروز

موفق باشید

-:- می خواهم آب شوم در گستره افق ، آنجا كه دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می گردد -:-  
سه شنبه 31/2/1387 - 17:38 - 0 تشکر 40509

سلام

خیلی جالب بود ، دست به قلمتون خیلی عالیه

(باشد که به راه راست هدایت شویم  ...بلند بگوئید آمین....دومیشو جلی تر ختم کن)

آمین ....آمین ....آمین .....آمین ....آمین     خوب شد .

خاطر مان هم حسابی منبسط شد دیگه جا ندارد.

««« تبیان »»»

 

پنج شنبه 9/3/1387 - 16:48 - 0 تشکر 41395

از قدیم هم گفتن از ماست که بر ماست

اگر شما خواهر عفیفه نجیبه ومحترمه گرامی ذره ای دو با زویه خود را محل قرار گرفتن هندوانه قرار نمیدادید هیچ وقت به چنین حال زاری گرفتار نمی امدید

انشالله که این داستان ضربه مهکمی بر پشت گردن جناب عالی باشد تا خیلی سریع دست به دامان ابوی گرامی شده تعمیرات و سر ویس کولر را در کارگاه سرویس کولر ایشان پاس نمایید که به نظر بنده حقیر مهم تر از کارگاه داستان نویسی دراوقات بیکاری فصل تابستان میباشد

با شد که مورد رحمت یک شوهر بی دست و پا تر قرار بگیرید تا هر دو در گرما گرم تابستان به تمثال مرغ هایه بخت برگشته بریان در ایید که انها هم طریق خنک شدن در تابستان را نمیدانستند

من الله التوفیق

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.