تبیان، دستیار زندگی

دوستان تشریف بیارید و دلنوشته هاتون رو درمورد این گردهمایی در این بخش قرار بدید

سلام
من که اصلا نمیتونم از فکرشون بیرون بیام
وقتی فکر میکنم که اونها هم زمانی جوون بودن و برو بیایی داشتن وحشت برم میداره که آخر عاقبت ما چی میشه؟
فرض کنید یکی که اصلا نمیتونه حرکت کنه نیاز به یه پرستار تمام وقت داره در صورتی که پرسنل اونجا به نظرم واقعا کم بودن
اونجا خانمی رو دیدم که سال 73 پذیرش شده بود برام جالب بود که چه صبری داره که با این شرایط هنوز دوام اورده بود !
خدا آخر عاقبت هممون رو به خیر کنه انشاالله

با اجازه ی بزرگترا بله!!!!!!!!!!!!!!

با سلام:

نوشته های دوستانو خوندم همه نشان دهنده روحیات لطیف و دلهای پاک شما عزیزانه، محیط اونجا دلگیره ولی یه جورائی آدم احساس می کنه باید بره من قبلاً هم دوبار رفته بودم و همین طور مثل شما احساس اندوه کردم ولی اونجا سالمندایی بودن که با التماس درخواست می کردن دوباره بیاین ها این بود که پس از مدتها که نرفته بودم احساس دین می کردم .

دفعات قبل که رفته بودم فکر می کردم چنین جائی حتما با هزینه دولت اداره می شه و سالمند هزینه ای پرداخت نمی کنه که امکانات به این شکله ولی حالا که دیدم هزینه هم می دهند خیلی ناراحت شدم. عجب دنیایی...  

ولی فکر می کنم از یک نظر دیدن چنین محیطی خوبه اونهم اینه که محبت و احترام به سالمندان خانواده خودمونو فراموش نکنیم.

سلام به همه دوستان، من ازاون موقعی که اومدم خونه تا دیروز همه اش به فکرشون بودم و باز دوباره امروز که این مطالب را خوندم اعصابم خورد شد واقعا هرکس میره اونجا حالش گرفته میشه بچه های اینها چه دلی دارند که پدر و مادرشون را میبرند اونجا. مامان من یه مامانجون داره که حدود 100 سال سن داره بچه هایش با اینکه از دستش خسته شدند به خاطر اینکه دیگه نمیتونه راه بره و چهاردست وپا راه میره ونیز خیلی حرف میزنه بازهم ازش مراقبت میکنند، و یک هفته هست اومده خونه ما باورتون نمیشه من با دیدن خانه سالمندان از چهارشنبه تا حالا اصلا تنهاش نگذاشتم و نشسته بودم پای حرفها و شعرهایش همه اش به من میگه شبها بیا پهلوی من بخواب تا برات ختم بردارم حالا هرکی حاجتی داره بیاد پهلوش تا براتون ختم برداره. ( راستی قضیه اون خانمی که به من گفت عاشقی را به هرکس میگم کلی میخنده و میگند شاید راست گفته از چشمات فهمیده ولی من که خودم قبول ندارم)

سلام به شما دوستان گرامی

راستش من هیچ گونه اطلاع از فعالیت شما دوستان گرامی ندارم خواهش می كنم بنده را راهنمایی كنید تا در فعالیت شما شركت كنم

ممنون

سلام
اللهم عواقب امورنا خیرا

با سلام:

دوست گرامی همین که شما در مباحث و پاسخهای انجمن شرکت کنید عضو انجمن ما به حساب می آیید و ازطریق صفحه اصلی انجمن می توانید از برنامه های حقیقی ما هم مطلع شوید ودر آنها شرکت کنید. البته اگر از منو سمت چپ هم سند معرف انجمن نصف جهان را مطالعه فرمائید بهتر است.

خوشا به سعادت دوستان

من یک بار رفتم اون آسایشگاه که فلکه امام خمینی هست اونجا رفتم

واقعا ناراحت کنننده است

ای دیار علاوه بر زوایای نازیبایی كه شرح دادین حتما زوایای پنهان قشنگی هم داشته. یكیش همین حس همدلی و مهر..صحبتهایی كه با اونا كردین.... شوخی ها و نشستن پای درد دل مادر و پدرایی كه اونجا بودن ...

دوستانی كه تشریف برده بودن بتعریفن لطفا

به نام خدا

قسمت های زیباش به نظر من همین بود که وقتی رفتیم از دیدن ما خیلی خوشحال شدن
می یومدن جلو باهامون دست می دادن می گفتن بیاین اتاقمون بیاین کنارمون بشینین باهامون حرف بزنید
می گفتن برامون چی آوردین :دی
و اینکه انقدر حسشون قوی بود که وقتی یه کی از بچه ها را دیدن فهمیدن عاشقه :پی :دی