یادم امد لحظه ای را که در ان ابی دریایی من غزلی امد و من لرزیدم
روم ان سو پشت اب ها شاید سنگ و کوهی باشد تا نویسم تو همانی که در بیابان قلبم شکوفه های گلخند را رویاندی
روزها در پی تو
شب ها در پی یادت هستم
(خاطره ی خیلی خوبی دارم از این قسمت.هر کلمش معنا میده برام.حتی اون چیزی که باعث شد ابی دریایی رو بیارم رو هنوز نگه داشتم.و نگه میدارم)
این قسمت اخر ، اخرین متن ادبی بود که تا الان نوشته بودم
اولش رو ننوشتم.