تبیان، دستیار زندگی

شب سردی است،ومن افسرده

راه دوری است، وپای خسته

تیرگی هست وچراغی مرده

میکنم،تنها از جاده عبور:

دورماندند زمن ادمها.

غمی افزود مرا برغم ها.

فکر تاریکی واین ویرانی

بی خبر امد تا با دل من

قصه ها ساز کند پنهانی

نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر، سحر نزدیک است

هر دم این بانگ برارم از دل

وای،این شب چقدر تاریک است!

خنده کو که به دل انگیزم ؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان آویزم؟

مثل این است که شب نمناک است .

دیگران را هم غم هست به دل

غم من ،لیک،غمی غمناک است

سلام
چه شعرهای خوکشلی.......آفرین به طبع و ذوق شاعرشون.........
این قلبام که ...........
این میکرو خانم گاهی کارایی میکنن ازشون بعیده ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میکرو خان مثل این که با تغییر فصل شمام تغییر میکنیدا نه؟

آفرین به طبع و ذوق كسی كه اینا رو انتخاب كرده D:

ضمنا من میو میو نیستم كه عوض بشم...میو میو خودتونید

لطفا شما هم اگه میتونید از این مطالب نمناك پاییزی بذارید

یا علی

می پسـندم پاییـز را

که معافـم می کنـد

از پنـهان کردن

دردی که در صـدایم می پیچـد ُ

اشکی که در نگاهـم می چرخـد

آخر همه مـی داننـد

سـرما خورده ام . . . ! :(

و اینک پاییز است

فصل سوم

فصل رویش

نه رویش درختان

نه رویش طبیعت

رویش رنگ های گرم

قهوه ای، نارنجی، زرد

در هوایی سرد

فصل آزمودن پالتوهای زمستانی

برای گذران زمستان

فصل بادهای خنک خوارزم

فصل جوشش عشق های یکرنگ و پاک

و آیا عشق را با دو رنگی کاری هست؟

دل غروبی ابدیست!

و حصاریست که من

تا همیشه پس آن خواهم ماند.

و کسی نیست که حتی قطره ای نور

بر سیاهی دلم بنشاند.

دل من بارانیست.

کاش می شد ساعتی آرام بود

در میان این هیاهو ای مهیب

لحظه ای آرام بود

سلام

هرکییی دلش گرفته به اینا نگا کنه دلش وا میشه نگا کنید چه بی خیال و  شادن!

یا علی

چه هوای زیبایی!
به به...باروووووون
این هوا تكه...با دیدنش آدم احساس تنهایی نمیكنه...چون یه تكی مثل هوای بارونی كنارش میبینه

سلام شعر فوق العاده ای به نظرم

کاش منبعش هم بود..

دلنشین بود

ممنونم

یا علی

سلام

شب آرامی بود
می روم در ایوان، تابپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم :
زندگی، راز بزرگی است که در ما جارست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ!!!
زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را ، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است ، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی ، و نه در فردایی
ظرف امروز ، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز ، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با ، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک ،
به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی ، خاطر دریایی یک قطره ، در آرامش رود
زندگی ، حس شکوفایی یک مزرعه ، در باور بذر
زندگی ، باور دریاست در اندیشه ماهی ، در تنگ
زندگی ، ترجمه روشن خاک است ، در آیینه عشق
زندگی ، فهم نفهمیدن هاست
زندگی ، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است ، جهانی با ماست
آسمان ، نور ، خدا ، عشق ، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور ، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی ، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من ، وزن رضایتمندی ست
زندگی ، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر ، که مرا گرم نمود
نان خواهر ، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست ، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.

یا علی

نزار امشبم با یه بغض سر بشه

بزن زیر گریه چشات تر بشه

بزار چشماتو خیلی آروم رو هم

بزن زیر گریه سبک بشی یه کم

یه امشب غرور رو بزارش کنار

اگر ابری هستی با لذت ببار