• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 3390)
سه شنبه 29/6/1390 - 8:53 -0 تشکر 367967
طنز در جبهه !!

سلام سلام سلام

در این مبحث قصد داریم طنزهای مربوط به دفاع مقدس را ثبت کنیم. لطفا" مطالب مرتبط را در اینجا ثبت نمایید.

 

 

جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی

 

http://img.tebyan.net/Big/1391/09/fbc019f9a0b44c799f5f3ee58ba495e3.jpg 

 

چهارشنبه 30/6/1390 - 11:46 - 0 تشکر 368326


فضای جبهه اینجور که توغالب فیلمها نشون میدن نیست، واقعا نیست، یا اینطور که غلیظ تلفظ می کنند هم نیست، شوخی‌ و خنده از ارکان حضور در جبهه ها بود،تلاش‌ می‌کنم تا اونجا که بتونم بخشی از این شوخیها و اتفاقات طنزآمیز رو براتون بگم،شاید بتوانم به سهم خودم برای نسل سومیها که علاقمند به دونستن شرایط اون موقع هستند ،کاری انجام داده باشم.
عکس بالا مربوط به قبل از عملیات خیبر است (سال 62). دوکوهه دیگر جا نداشت ، ما رو فرستادند به حاشیه!، به قول بچه ها برای جمع کردن پوکه یا ترکش!، نفر وسط منم (شرارت از سر و روم میباره طوریکه شهید نادری هنوز نتونسته جلوی خنده اش رو بگیره تا یه عکس جدی داشته باشیم!). درست حدس زدید،سمت راستم شهید نادری است با دو عصا که مدتی است نقاشی اش از رو ی دیوار خیابون قرنی ، کمی بالاتر از میدون فردوسی پاک شده!( بالاخره هر چیزی ظاهرا یه تاریخ مصرفی داره!)، نفر سمت چپی هم پای راستش از زانو به پایین با یه والمری دود شد ( به قول بچه ها قدم اولو تو بهشت گذاشت !) ، تو عکس معلوم نیست ولی اگه خوب دقت کنید بعد از خدا، اتکا به پای چپش داره ، اسم این عزیزو یادم رفته ، از تاریخ این عکس 25 سال می گذره، کمی به حافظه من هم حق بدین!

هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
چهارشنبه 30/6/1390 - 11:50 - 0 تشکر 368327

شب عملیات بود .حاج اسماعیل حق گو به علی مسگری گفت:ببین تیربارچی چه ذکری میگه که اینطور استوار جلوی تیرو ترکش ایستاده و اصلا ترسی به دلش راه نمیده .

نزدیک تیر باچی شد و دید داره با خودش زمزمه میکنه :دِرِن ، دِرِن ، دِرِن ،...(آهنگ

پلنگ صورتی!)

معلوم بود این آدم قبلا ذکرشو گفته که در مقابل دشمن این گونه ،شادمانه مرگ رو به بازی گرفته

هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
چهارشنبه 30/6/1390 - 16:52 - 0 تشکر 368441

اقایی که ماشالله جبهه رفتین و اینقد هم مارو خندودین با خاطره های خوبتون. میگم چرا زهرا مطلبی؟ دلیل خاصی داره؟

پنج شنبه 31/6/1390 - 8:38 - 0 تشکر 368698

norapatty گفته است :
[quote=norapatty;662203;368441]اقایی که ماشالله جبهه رفتین و اینقد هم مارو خندودین با خاطره های خوبتون. میگم چرا زهرا مطلبی؟ دلیل خاصی داره؟

سلام

ایشون خاطرات رو از جای دیگه اینجا می نویسن نه اینکه برا خودشونه!!

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

پنج شنبه 31/6/1390 - 13:43 - 0 تشکر 368805

سلام
كلا متنایی كه توطنز گزاشتم شاید بر ضد خانوما بوده باشه ولی منظوری نداشتم
فقط برای طنزه و اینجا هم زهرا مطلبی بله دلیل خاصی داره ولی مربوط به خودم نیست
در ضمن خانم هستم
خاطراتی كه به نظرم جالب باش رو اینجا ثبت میكنم

هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
جمعه 1/7/1390 - 18:27 - 0 تشکر 369403

به هر حال خیلی ممنون.

يکشنبه 3/7/1390 - 13:16 - 0 تشکر 369932

 سلام

اصطلاحات جبهه:

زره پوش:
پوتین

در مقابل کفش و دمپایی می گویند که برای راحتی به پا می کنند و به کار زمان صلح می آیند نه جنگ.
یعنی کفش مسلح و آماده مقابله با هر شرایطی، پست و بلند راه و آب و گل و آهن و آتش و ناملایمات دیگر مقتضی منطقه.

ذوالفقار:

قایقهای دو موتوره....
نوع پیشرفته قایق موتوریهایی که در جنگ مورد استفاده قرار گرفت – قایق های عاشورا – و از حیث عقب بودن موتورهایشان، «ری جندر» خوانده می شوند در اصطلاح نظامی انگلیسی. اینکه در نگاه به این قایق از پشت سر، دو موتور آن مثل دو شمشیر تیز به نظر می آید وجه تسمیه ای بوده است تا در کنار عشق و ارادت بچه ها به اهل بیت خصوصاً صاحب ذوالفقار، این نوع قایقها را ذوالفقار بنامد.

زوروی دسته:

نیرویی که دور از چشم دیگران و بچه های دسته ظروف غذا را می شوید، ظروف آب را آب می کند و سنگر و چادر را نظافت می کند ؛ به نحوی که هیچ وقت هیچ کس نمی داند که این کارها به وسیله چه کسی انجام شده است. کنایه از اینکه مثل زورو سر بزنگاه حاضر می شود، کارش را می کند و بعد دوباره غیبش می زند.

زیر شلواری آستین کوتاه:

شورت پاچه بلند تا سر زانو. شورت خشت مالی، شورت با ایدئولوژی و ... همه به همین معنی بودند.

زیر پاسپورتتان را آقا امضا نکرده:

نمی توانید داخل خاک عراق شوید.
وقتی برای عملیات یا گشت و شناسایی بچه ها ناگزیر بودند به داخل خاک عراق بروند و بعضی از سر مزاح یا بنا به عللی نمی آمدند به آنها می گفتند: زیر پاسپورتتان....

ضریب زاویه صفر شده:

شهید شده است.
وقتی زاویه توپ صفر شود، لوله آن افقی و موازی افق و سطح زمین قرار می گیرد. این حالت، چون قبلاً «افقی برگشتن» به معنی شهادت، و شهید برگشتن فرد را داشته اند، وجه شبه یا تسمیه ای شده تا در مورد برادری که شهید شده بگویند: ضریب زاویه...

آب بیاور نَفَس تازه کن:

خسته شدی. از پا افتادی از بس با عجله خوردی. بلند شو آب بیاور بخور، نفسی تازه کن بقیه اش را بعداً بخور.
نظیر: بلند شو دست و رویت را بشور، من را هم بخور، در پشت جبهه. به این معنی که تو سیر بشو نیستی.

آبگرمکن نفتی:

موشک ساخت ایران. کنایه از موشکهای 9 متری و 12 متری است که در جنگ شهرها و برای زدن تأسیسات نظامی و اقتصادی دشمن استفاده می شد. و اشاره دارد به خوش هیکلی! آن؛ درست مثل آبگرمکن نفتی در مقایسه با نوع گازی و کم حجم آن، این موشکها را بچه ها با راکتهای گرد و جمع و کوچولوی دشمن می سنجیدند و نتیجتاً به چنین تعبیر طنز آمیزی می رسیدند.

آب شنگولی:

نوشیدنی خوش طعم. کمپوت سیب و گلابی و گیلاس و آلبالو. نوشابه. ساندیس. مایعات خنک و مطبوعی که در هوای گرم، وقتی از آسمان گویی آتش می بارد، حال بچه ها را حسابی جا می آورد، شنگولشان می کند، خصوصاً در گیرودار عملیات و آن راهپیمایی های بعضاً هفت هشت ساعته و بعد، وقتی که روز بالا و جز خاکریز و چاله چوله های ناشی از انفجار و احیاناً چیفه ای که می شد به سر کشید پناهی نبود، مستقیم آفتاب می خورد تو ملاج بچه ها.

آب و روغن را چک کردن:

دستشویی رفتن و سر و سامان دادن به وضع خود. و مثلاً پیش بینی لازم را کردن برای در بین راه نماندن، جایی که امکان تعویض و تخلیه نیست! درست مثل مسافری که قبل از حرکت وسایلی مثل اتوبوس باید هر کاری دارد انجام بدهد، و الاّ می شود عین بچه هایی که وقت و بی وقت نمی شناسند، هر کجا.... داشتند می گویند: مامان .... اصطلاح اشاره دارد به دائم براه و سفر بودن برادران و اینکه در بعضی شرایط نمی توانند یک وضع عادی داشته باشند و هر موقع دلشان خواست بخورند و بیاشامند، بخوابند و استراحت کنند و به دستشویی بروند.

آب زیر کار:

غواص و نیروی عملیاتی که در زیر آب کار می کند و باید از تیز هوشی و فراست بالایی برخوردار باشد تا کارش از شامه دشمن مصون بماند و دیگر نیروها بتوانند وارد عمل شوند.

تصرفی است در اصطلاح پشت جبهه ای «آب زیر کاه» که آدم زبر و زرنگ و مخفی کار را افاده می کند.

آدم دودی:

کسی که سیگاری و اهل دود و دم است، و بر وزن «ماهی دودی». برای تنبیه افرادی که به کار می برند که از فرط استعمال دخانیات، گویی مثل ماهی خودشان را از فرق سر تا کف پا دود داده اند. بوی دود می دهند.

عملیات دشمن:

مگس های فراوان و پشه های لجوجی که به هیچ قیمتی دست بردار نبودند؛ خصوصاً در مناطق جنوب و فصل گرما. هر کجا سرو کله شان پیدا می شد، بچه ها بشوخی می گفتند: نیروهای اطلاعات،عملیات دشمن آمدند، مواظب باشید؛ که تشبیهی بود تحقیر آمیز و موجب تخفیف این مزاحمت و تحمل بیشتر و ضمناً انبساط خاطر برادران.

عبدالله:

کسی که زیاد عبادت می کرد. دائم در کار نماز و روزه و نذر و نیاز بود. اهل خلوت و گوشه گیری و بشوخی و جدی، تارک دنیا و ذاکر آخرت.

عباس آقا:

بشوخی و جدی، کسی که در هر کاری دخالت می کند و خودش را قاطی. از همه چیز می خواهد سر در بیاورد. راجع به همه چیز می پرسد. چنین فردی را اگر در اموری که به او مربوط نمی شود زیاد وارد می شد، «سَر عباس» می گفتند و اگر باز هم کنجکاوی به خرج می داد، «عباس مرکز» می گفتند. اما اینکه چه نسبتی بین کلمه عباس و معانی منظور بود، خدا عالم است!

ادا اَطوار

واحد سلاحهای نیمه سنگین، از قبیل خمپاره و سیمینوف و ضدهوایی؛ «واحد ادبات» هم به آن می گفتند که اشاره به ادب کردن دشمن دارد با آتشی که بر سر مواضع آنها می ریزند. «ادااطوار» را بیشتر به خاطر جنب و جوش خاص نیروهای این واحد موقع درگیری به کار می برند. و نوعی هموزن گویی و علاقه به مشابهت است در نامگذاری.

آدم جا کن:

شلوار کردی. شلواری فوق العاده گشاد و راحت و جادار. و بکنایه، شلواری که اگر راستی راستی یک آدم درسته را در آن جا بدهی کم نمی آورد و هنوز دنبال بقیه اش می گردد!

اهل دل:

بطعنه و کنایه یعنی: شکمو و شکم چران.
کسی از هر چه بگذرد و برای هر چه به اصطلاح کوتاه بیاید، از شکمش (=دلش) نمی گذرد. از آنهایی است که وقتی پای سفره زانو می زنند، کارشان در خوردن بجایی می رسد که می گویند: شهردار بیا منو برادر. همانها که همیشه از دست «شهردار» دلشان پر است! یعنی مثل گل و آجر، همینطور لقمه ها را روی هم می چینند و می آیند بالا، همه درز و دوزهایش را هم بند کاری می کنند و راه نفس کشی باقی نمیگذارند. خلاصه یعنی آن که مثل اهل ذکر، اهل علم و اهل کتاب که در کار خودشان اهلند و اهلیت دارند، در کار خودش سرآمد است و صاحب نام.
ایهام در عبارت هم جایی برای دلخوری باقی نمی گذارد، چون بالافاصله گوینده خواهد گفت: مراد اهل دل به معنی حقیقی آن است، مگر بد حرفی است؟

احمد جاسم ده بالا عروسی دارد:

توپخانه دشمن مزدور دوباره کار می کند.
فراوانی نسبت جاسم به دنبال اسامی نیروهای بعثی باعث شده بود تا رزمندگان ما، همه اسرایی را که عملیات و مواقع پیشروی می گرفتند، به همین نام بخوانند، که فی الواقع جسیم و هیکل مند هم بودند. تشبیه گلوله باران دشمن به عروسی در ده، از یک طرف کنایه از رغبت تمام دشمن به تجاوز بود که در حال وجد و از خود بیخودی بروز می داد. و از طرف دیگر تحقیر و ناچیز شمردن این پایکوبی و تنزل آن در محدودیت یک ده را به همراه داشت.

عملیات دشمن:

مگسهای فراوان و پشه های لجوجی که به هیچ قیمتی دست بردار نبودند؛ خصوصاً در مناطق جنوب و فصل گرما. هر کجا سرو کله شان پیدا می شد، بچه ها بشوخی می گفتند: نیروهای اطلاعات عملیات دشمن آمدند، مواظب باشید؛ که تشبیهی بود تحقیر آمیز و موجب تخفیف این مزاحمت و تحمل بیشتر و ضمناً انبساط خاطر برادران

امانتی را رد کن برود:

با دست بزن به پشت (یا) روی پای بغل دستی خودت.
وقتی نیروی جدیدی به جمع برادران وارد می شد و طبعاً تا مدتها می خواست احساس غریبی کند، بچه ها برایش نقشه می کشیدند. به این ترتیب که صبر می کردند تا به بهانه ای مثل غذا خوردن یا جلسه قرآن و امثال آن دور هم جمع بشوند، آنوقت یکی از برادران شروع میکرد و با دست روی پا یا کمر کسی که کنارش نشسته بود می زد و می گفت: امانتی را رد کن برود. و او روی پای نفر بعد از خودش می زد و همین طور ادامه پیدا می کرد تابه نفر مورد نظر برسد؛ آنجا بود که با لبخندی او هم به مجموعه دوستان می پیوست.

آمپر جبهه:

چیزی که با آن اخلاص و اتصال با خدا را در جبهه اندازه گیری می کنند. وقتی توجه و توسل به ائمه علیهم به اوج خود – نقطه جوش و خروش – می رسید، می گفتند: آمپر جبهه به 100 رسیده است. «آمپر چسبید به صد» هم می گفتند، خصوصاً بعد از زیارت عاشورا که در حال برگشتن به چادرهای اجتماعی خود بودند.

آمپول معنویت:

فرد بسیار مخلص و متقی. کسی که تزریق چند سی سی از اخلاص او کافی است تا به اصطلاح یک «مریض قلبی» را از مرگ حتمی نجات دهد. همه سعی می کنند با واسطه و بی واسطه از او برخوردار باشند، با او غذا بخورند، راه بروند، مصاحبت داشته باشند، در صف نماز کنار او بایستند، بسترشان را کنار او بیندازند و خلاصه مریض او باشند.

از کتاب فرهنگ جبهه جلد چهارم (اصطلاحات و تعبیرات) نوشته سید مهدی فهیمی

                          این نیز بگذرد.....
دوشنبه 4/7/1390 - 8:55 - 0 تشکر 370179

کی میدونه ؟
شاید امسال واسه ارباب بمیری !
اگر آروزی شهادت خواب از چشمانتان ربوده است
اگر از لجن زار دنیا بریده اید
اگر بوی سیب مجنونتان کرده است
اگر فرت فرت دلتان قنج می رود
در کلاسهای آموزش گام به گام شهادت
ثبت نام کنید
(جلسه اول رایگان)
گروه آموزشی معرفت وابسته به موسسه مالی و اعتباری مرام العارفین

هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
دوشنبه 4/7/1390 - 22:43 - 0 تشکر 370365

رفته بودند شناسایی،شب قبل ابرها کنار رفته بود و ماه همه جا را روشن کرده بود،مجبور شده بودند

بمانند.وقتی برگشتند خیلی گرسنه بودند.افتاده بودند توی سفره و می خوردند.

یکی از بچه ها که قد کوچکی داشت و همیشه کتاب های درسی اش دستش بود،جلو آمد و خیلی عادی گفت:

دوستان اگر ترکیدید،ما را هم شفاعت کنید.

بقیه هم می خندیدند،هم به حرف او،هم به خوردن بچه های اطلاعات.

          کربلای جبهه ها یادش به خیر       سرزمین نینوا یادش به خیر               

 

       "شادی روح امام و شهدا صلوات"          

 

                                               

 
 
دوشنبه 4/7/1390 - 23:31 - 0 تشکر 370378

یک روز صبح دور هم نشسته بودیم و صبحانه می خوردیم.یکی از برادران شروع کرد که:

بله در همین چادر خودمان،افرادی هستند که نماز شبشان ترک نمی شود.

-البته منظورش برادر"منوچهر نکویی" بود که بعدا شهید شد.

همه شروع کردند به همدیگر نگاه کردن تا ببینند منظور گوینده چه کسی بوده.من از فرصت

استفاده کردم و با حالات و حرکاتم توجه همه را به خودم جلب نمودم.در نتیجه بعضی ها باورشان شد که

نماز شبها کار من است!از آن به بعد جالب بود.

چون هرکس مقسم می شد،غذا و کمپوت بیشتری به من می داد.

          کربلای جبهه ها یادش به خیر       سرزمین نینوا یادش به خیر               

 

       "شادی روح امام و شهدا صلوات"          

 

                                               

 
 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.