• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 2551)
دوشنبه 21/6/1390 - 18:12 -0 تشکر 364988
نه!نمی خواهم شهید شوم

سلام و سلام و سلام و سلام و.....

خلاصه بگم...شاید به عنوان یک مهمون ناخونده در اینجا.

من واقعا نمی خوام شهید بشم...

به صورت کلی مذهبیم. محجبه...ولایتی...حتی سه بار هم با کاروان راهیان نور به مناطق جنگی جنوب رفته ام. جزو بهترین خاطرات زندگی ام بود... و به خیلی از شهیدان هم عشق می ورزم.

اما ...

نمی خوام شهید شوم...هفتاد سال!!!...چون کار دارم...خیلی خیلی کار دارم تو دنیا...

واقعا تمایل دارم عمری خیلی طولانی به من عطا بشه و آرزو دارم سراسرش رو خدمت کنم...

چرا شهادت؟ تا وقتی زندگی موثری می تونم داشته باشم و تمام عمر به اسلام و شیعه و انسانیت خدمت کنم چرا شهادت؟ می خوام یک عالم بزرگ...یک دانشمند بشم...یک متفکر که میلیونها نفر رو هدایت کنه...و انقدر برکت داشته باشه عمرم که بعد مرگ دنیا به گریه بشینه...

من واقعا راجع به شهید و شهادت  اطلاعات و مطالعات زیادی دارم خیلی هم عمیق...ولی نمی خوام دشمن منو شهید کنه...با اینکه والاترین مقامه...نمی خوام حذف فیزیکی بشم...

با اینکه شهید به وجه الله می رسه و همیشه زنده ست و در آغوش خدا...و خیلی با اینکه های دیگه...ولی

حالا حالاها ایکاش نه جنگی بشه و نه دروازه شهادتی باز! 

انشاءالله اگه توفیقش رو هم کسب کنم بعد هفتاد سال خدمت و زندگی گهربار...

تا وقتی توی این دنیا میشه هزاران بندگی کرد و برای خدا تمام زندگی رو وقف کرد...

من آرزو دارم زنده بمانم...

حالا حالاها................

--------------------------------------------

پ.ن: شاید نظرم بعدها عوض بشه. ولی خیلی راجع به این قضیه فکر کردم. فعلا همینه.

ویرایش1-سیر تحول فکری و روحی ام رو می نویسم تا دریابید از کجا به چنین تفکری رسیدم:

یادمه بار اول در 16 سالگی(دوم دبیرستان) همراه راهیان نور و مدرسه رفتیم مناطق. این اولین بار شد سراسر شور و حال و شیدایی. واقعا از خود
بیخود شدم.(اگه رفته باشید می فهمید چی میگم) خلاصه تب شهید و شهادت ما رو گرفت. گمون میگنم این سال شور بر شعورم غلبه داشت. برگشتیم و از

برکات این سفر محجبه شدنم، نماز اول وقت و ترک بزرگترین گناه شخصیم بود.و البته شیفتگی به همه ی شهدا و خصوصا چند فرمانده خاص. که تا حالا

هم باقی مونده خدارو شکر.

دومین بار درست یک سال بعد بود(سوم دبرستان) با همان کاروان و دوستان. این بار هم عاشقانه بود نه در همان شدت. اما حسابی تنور فکری ام داغ

شده بود و با  دوستان  مباحثه می کردیم. سعی کردم خیلی عقلانی تر به دفاع مقدس و مباحث جهاد و شهادت نگاه کنم و به فکر برداشت هایی عملی تر

باشم.، کمتر گریه کنم و هنگام بازگشت به جای خیلی ها که ماتم زده بودند ازاینکه این سفر هم به اتمام رسیده، شادی عمیقی حس می کردم. می خواستم

دیگر جوگیر نباشم و در تهران رویه معقولی در پیش بگیرم که منطبق با آرمان های شهدا باشه...
برکات این سفر شد وقتی دو سه  ماه بعد در بهار 88 کلید فتنه زده شد با هشیاری تمام مسائل رو تحلیل می کردیم و خداروشکر هر چه پیش آمد از قبل

پیشبینی کرده بودم. این بود که به لطف خدا راه رو در مسائل سیاسی گم نکردم.

و اما بار سوم بهمن89(سال اول دانشگاه) اینبار هم با راهیان نور...نمی دانم چه برسرم آمده بود که خیلی درگیر شور و احساسات نشدم هیچ، نتیجه ی

تفکراتم به غم خاصی مبدل شد، بخاطر آن همه شهید جوان پرپر شده و بزرگمردانی که خون داده بودند و امروز جامعه ما چقدر خوب(!) جواب خونهایشان را ... میداد...

خلاصه جای خالی همه ی آن مردان خدا بدجور در قلبم سنگینی می کرد.
 دیگر داشتم به این نتیجه می رسیدم که بس است هرچقدر خون داده ایم و زجر کشیده ایم و بس است همه ی مظلومیت های جامعه و مکتب ما
گفتم دیگر مسئولیتمان شهیدپرستی نیست. رهبر عزیزمان چقدر به نیاز علمی و فنی کشور تاکید دارد؟ امروز جهاد ما چیست؟
در همان بهمن با اتوبوس می رفتیم تشییع جنازه دانشجوی شهید ژاله صانع...به دوستانم گفتم:
نه، من تا کارخیلی خیلی بزرگی در این دنیا انجام ندهم، نمی خواهم حتی(!) شهید شوم.شاید بعد هفتاد سال اگر خدا توفیق دهد اما فعلا کارهای زیادی در پیش است. دوستانم حرفم را عجیب یافتند!
---------
گفتم دیگر آرمان من این باشد: انتقام از خون همه ی شهدایی که داده ایم. انتقام از هرچه ضربه که مستکبران و طاغوتیان دنیا برپیکر میهن و مکتب ما زده اند...

امام مهدی(عج) زنده است تا منتقم خون حسین ...تا برپاکننده ی همه ی آرمان های محقق نشده ی ایدئولوژی اسلام باشد
رهبر ما به خواست خدا هنوز زنده است. ما واقعا در نمازهایمان شهادت ایشان را خواستاریم یا عمر طولانی و سلامتی؟
آری امام ما، حضرت خامنه ای بوی شهادت می دهد، سینه اش را برای شهادت آمده فرموده و شوق وصال دارد...اما همه می دانیم که چقدر حضور

فیزیکی ایشان بین ما لازم و حیاتی است...که اگر بروند...خدا به داد انقلابمان رسد! که اگر رفته بودند در6 شهریور60...:(

خود ایشان به یقین اینها را بهتر درک می کنند...که اگر صبر و ایثارشان نبود...فداییان و بسیجیان نبودند...شک نکنید تا حالا از جام شهادت سرمست شده بودند.

این مثالی بود تا بهتر درکم کنید.

 

 

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 26/6/1390 - 10:18 - 0 تشکر 366702

به نام خدا
راستی یک نکته ای هم لای حرفاتون بود وگفتید اگر بیشتر عمر کنید میتونید انسانهای زیادی رو هدایت کنید؟؟
این حرف درست نیست گاهی وقتها یک نفر چنان درسی به یکی میده که ان نفر هم اگر خوب عمل کنه میتونه هزاران نفر دیگه رو تربیت کنه یا برعکسش بزار یک ایه براتون بیارم
ایه 32 مائده
...هرکس دیگری را جز به انتقام قتل یا فساد در روی زمین بکشد چنان است که همه مردم را کشته است وهر کس شخصی را از مرگ نجات دهد گویی همه مردم را زنده کرده است .
شما اگر بتونید یکی رو فقط یکی رو خوب تربیت کنید مثل اینکه همه مردم رو تربیت کرده باشید راه شهدا هم همینه
اگر انسان بتونه یکی مثل امام خمینی رو تربیت کنه براش کافیه یا اگر برعکسش عمل کنه اگر یکی مثل صدام تربیت کنه ممکنه مملکتی رو به کشتن بده

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

شنبه 26/6/1390 - 11:48 - 0 تشکر 366727

سلام دوستان
خیلی بحث زیبایی است. من فکر میکنم دعای شهادت با خدمت طولانی به خلق منافاتی نداره. اولا شهادت زیباترین شیوه مرگ در راه خداست و همونطور که گلهای عزیز گفتن نشوندهنده پایان سعادتمندانه بر زندگی کسی است که یک عمر میخواسته خدای خودش رو راضی کنه. فقط مرگ در مقابل دشمن هم شهادت نیست. چه بسا بر طبق روایات کسی در بستر بمیره ولی شهید محسوب میشه. پس معنای شهادت و شهید خیلی وسیع میشه.

ثانیا شهید بعد از شهادت دستش برای خدمت بازتره. همین الان ما چقدر از اخلاق و فداکاریهای شهدا درس میگیریم و اونها رو برای خودمون الگو قرار میدیم.

این رو هم مطمئن باشیم که خدای سبحان جان ما رو در بهترین زمان ممکن میگیره. خود خدا میخواد که ما بهترین رشد ممکن رو بکنیم و به کمال خودمون برسیم پس در این صورت وقتی اینقدر برای مقام شهادت ارزش قائل شده حتما یکی از بهترین و کاملترین شیوه ها برای رسیدن به کمال و لقا خدا ست.

تشکر و سپاس فراوان

خدا در همین نزدیکی است
شنبه 26/6/1390 - 16:2 - 0 تشکر 366823


سلام

اول بگم که کاش sadra2554 بود چون ایشونم فلسفه خوندن.. منتها الان نیستن تا چند ماه دیگه ما هم هرچی در توانمونه در خدمتتیم:)

_سلام. شما خیلیییییی لطف دارید. سپاسگزارم. خیلی استفاده کرده ام و می کنم. سعادت مباحثه و مشاوره با ایشون هم خدابخواد داشته باشم.

اما بحثمون

خب گمونم متوجه منظورت شدم... اینکه چرا باید آرزوی شهادت کنن؟.. می فهمم چی میگی؟

اما خب شما بگو چرا نباید بکنن؟ ببین، به هرحال که همه ی ما باید از این دنیا بریم، دیر یا زود، خب، این عزیزان هم مرگ خودشون رو ، نوعش رو، خودشون انتخاب کردن، اونیکه رفتش جبهه میدونست هر لحظه امکان مردنش هست...

راستی یه چیزی، هیچ وقت اینو فکر نکن که اونا نمی خواستن تو این دنیا باشن، نه، اتفاقا اونا می خواستن اینجا باشن تا هم خدمت خلق کنن و هم توشه جمع کنن برا آخرت(که امیدوارم از این حرفم برداشت نکنی خودخواهن!!).. منظورم اینه که اونا، در عین تلاش برای این دنیا و خدمت به مردم، از خدا شهادت و مرگ رو می خواستن، اما سخنت اینه که چرا؟ خب همون دیگه باید عاشق باشی تا بفهمی :دییی

_بله. حق با شماست...باید حقیقتا عاشق بشم تا حقیقتا دریابم این چه عشقی و چه شوری و چه شوقی بوده به وصال...

شهید چمران دل نوشته های سوزناکی باقی گذاشته...اونا رو که می خوندم حس می کردم واقعا روحم نمیکشه این همه نغمه ی دلبرانه پر معرفت و پر رمز و راز رو...پروانه ی در شمع  نیستم...چه دم از عشق زنم؟!

والا چی بگم.... الان با خودم گفتم کاش یه شهیدی اینجا بود.. گاهی دوست دارم یه شهیدی بیاد و برام صحبت کنه :)... البته شهید زنده دارم که برام می حرفه... ولی اون شهید هم میخوام:-). واسه اینکه من با فهم ناچیز خودم میگم و می ترسم چیزی بگم که درست نباشه... خودشون بهمون کمک کنن.

_پس وای به حال من! دل حقیر بنده هم خیلی براشون تنگ شده...راستش ترجیح میدادم که اون شهیدها، اون شهیدها نبودن(!)...الان اینجا بودند بین ما. فیض رسانی شان وکراماتشان به جای خود...خیلی جاشون خالی تر از این حرفهاست. به هر حال خوشا به سعادتشان.(نگو خودخواهی منه، دنیاخواهی هم نیست،فقط می دونم این دنیای ما مسلمین می تونست خیلی آبادتر از این حرفها باشه)

من احساس می کنم ، این شهدای ما، این تنکنا و زندان بودن دنیا رو احساس می کردن، خب حدیث هم داریم "الدنیا سجن المومن" واقعا هم اینطوره برای مومنین که در عذابن در این دنیا.. الهی بمیرم براشون... برا همین گمونم شهادت رو می طلبیدن... هم ملاقات خدا بود هم بهترین نوع ملاقات.. البته اینطور هم نبوده که تا قبل شهادت بشینن و متظر باشن نه، تا آخرین لحظه همون زندگی و یا همون بندگی رو داشتند

_. درسته.اصلا نهج البلاغه امام علی(ع) رو آدم می خونه...کاملا حق میده که حضرت از دنیا بریده باشه...یا دعای روز عرفه امام حسین(ع)...گاهی فکر میکنم اصلا فلسفه ی شهادت ایشون همه در این دعا نهفته...

شهدای خودمونم که شیعه ی این حضرات بودند...طبعا معرفت عمیق تری داشتند...

(اما اگه نمیگی گیر دادم!) واقعا ایکاش نه حضرت علی نه امام حسین و نه هیچ شهیدی این قدر مظلومانه دنیا رو نمی گذاشتند و پرواز کنند...کاش امامانمون حکومت رو میگرفتند دست و کاش بیشتر به اهدافشون میرسیدند...کاش الان رزمنده ها زنده بودند تو پست های خودشون برای اسلام حماسه ی پیشرفت و اقتدار می آفریدند...

اما بااجازه در مورد پاسخهات به خانم mother

-(«ان شاء الله حتی توانستی دانشمند شوی دلیل نمیشود که آرزوی شهادت نکنی»)_درسته. اما آرزوی شهادت را نمیکنم نه چون شهادت است. به خاطر اینکه نمی خواهم دشمن مرا حذف فیزیکی کند و مطمئنا در این دنیا این به سود دشمن است و اگر من واقعا بنده مخلص باشم خداوند خود بهترین راه وصالش را برایم فراهم خواهد کرد.

خب دختر خوب، بهترین راه وصال از نظر دین مگه شهادت نیست؟... مرگ ملاقات با خداست، پس چه بهتر که به بهترین نحو باشه.. چرا فکر میکنی کشته شدن در راه خدا توسط دشمن بده؟ خب ما آیه قرآن داریم : ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا عند ربهم یرزقون  (خدا منو ببخشه گمونم دو تا آیه روقاتی کردم :دیی. ولی همینه کلش)

_راست میگی. باید بیشتر رو این آیه شریف تامل کنم. منم آرزوم بهترین مرگه...اصلا اگه با تصادف جاده ای،یا سکته قلبی یا مقتول شدن بیهوده یا درحوادث طبیعی یا هرطور دیگه برم...خیلی افسوس خواهم خورد. من واقعا از مرگ بیهوده بیزارم...خیلی هم به جاودانگی و حیات طیبه می اندیشم...ولی لااقل انقدر زنده بمونم تا بهترین خدمتی که از دستم برمیاد انجام بدم؟ شاید بگی هم خدا رو می خوای هم خرما؟؟!! متاسفانه بله! منتها خرماش رو تنهایی نمی خورم!

-(«آیا خود شهادت دانشمند می پروراند .من بسیار کسان را میشناسم که به خاطر شهدا وفرهنگ آنها سطح معلومات خود را بالا برده اند»)_ همان که گفتم. مداد العلماء افضل من دماء الشهدا" و اصولا عالم شهیدپرور است. اگر امام خمینی(ره) ای نبود انقلاب و دفاع و شهیدان هم به این صورت رقم نمی خورد.

کلامت صحیح، ولی با این نمیتونی شهادت رو رد کنی.. اینا دو مقوله ی جدا از هم هستند. شهادت شهادته ، و تربیتش توسط علما هم یه چیز دیگه است، دست علما درد نکنه ولی خیلی از همین علما هم دست رزمندگان اماده ی شهادت رو می بوسیدن بخاطر ارزش بالاشون.. خیلی از همین علما از شهدا خط میگیرن.

_ من مخلص و کوچک همه ی شهدا هستم. فقط به نظرم یه شهیدپرور اگه بالاتر از شهید نباشه، کمتر نیست...اما کاملا درست میگی...رابطه دو طرفه است...

یه نکته: اگر ایران فقر علمی نداشت هرگز در جنگ با عراق(مثلا) این تعداد شهید نمیداد! اصولا مکتب شیعه بیشتر شهید دادنهاش ابتدائا بخاطر ضعف علمی و فنی و فرهنگی بوده...به قول خودت مقوله اش جداست...بگذریم فعلا...

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 26/6/1390 - 16:29 - 0 تشکر 366841

حالا یه مثال می زنم تو خوشت بیاد:)،  حاج عبدالله والی رو می شناسی؟... ایشون تو زمان جنگ تو اون جو و حال، به دستور امام میرن یه منطقه ای به اسم بشاگرد جاییکه مردمش کمترین امکاناتی نداشتن حتی مرغ هم بلد نبودن چجور میشه باهاش غذا خورد یا چیزای دیگه... تو گوگل سرچ کنی می تونی ازش مطلب پیدا کنی.. حالا این شخص کی فوت می کنن، سال 85 اینا گمونم..یه سال بالا پایین نمیدونم ،خب ایشون جبهه رو ول میکنه میره اونجا رو اباد میکنه... الانم اونجا واسه خودش دانشگاه داره و الی آخر... نه من نه شما نمی تونیم بگیم ارزش ایشون بالاتره یا شهید همت، اصلا نمیتونیم بگیم... بازم به نظر من شهید ارزش خودشو داره

_تو یک کتاب راجع به اردوی جهادی درموردش خوندم. باشه بازم میرم تحقیق می کنم سر فرصت.

آره منم نمی تونم بگم. اما مگه من ارزش شهید رو زیر سوال بردم؟ 

هر کی شهید میشه به نظرم امتحان انسانیت رو با نمره ی 100 قبول میشه...بازی زندگی دنیا رو می بره...برنده است.به جام طلایی انسانیت میرسه...

اما فعلا فکر میکنم که بعضیا دیرتر برنده بشن و دیرتر به امتیاز100 برسند بد نباشه. مثل امام خامنه ای. مثل امام زمان...مثل امام خمینی...مثل شهید صیاد شیرازی که دیرتر از همسفرانش به خداوند پیوست.

من دوست دارم در دسته ی دوم باشم...(خیلی پررویی نه؟ بلندپروازی شاید)

-(شهید فقط برای این دنیا نیست شهید 70 نفر را میتواند شفاعت کند .پس بدرد افراد جامعه و برای عاقبت به خیر شدن ایشان می خورد)_ اگر بماند و 70 نفر بل بیشتر را هدایت کند که مستقیما بروند بهشت چه؟

بالاخره که باید بره.. همون قبلیا:)

_اینو خیلی خوب اومدی!

الان متوجه شدم که یک نکته اساسی رو از یاد بردم. اونم قانون "برکت" هست. شما حواسم رو جمع کردی.

یعنی مثلا یکی مثل شهید حسین فهمیده با 13 سال سن، کاری میکنه که یه شهید70 ساله نکرده، یکی از باشکوه ترین تصمیمات انسانی رو میگیره. یعنی همیشه هم به کمیت نیست. کیفیت اصله...شاید من 70 سال دیگه عمر کنم به گرد پای ایشون و امثالشون هم نرسم. گاهی یکی یک شبه ره صد ساله میره.

آفرین!

از قضا نوع مردن خیلی بیشتر از انچه فکر میکنید برایم مهم است. و نکته آخر عرایضم نسبت به سخنان اخیر شما:
آیا پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) که بی شک از محبوب ترین بندگان خدا هستند مستقیما از راه شهادت واصل شده اند؟ آیا امام خمینی با آن عمر طولانی سراسر عزت و برکت _ما ایشان را راحل می خوانیم_جایگاهی کمتر از شهدا دارند؟
آیا نباید از ظاهر شهادت گذر کرد و به عمق فلسفه آن رسید؟
گفتم:انشاءالله اگه توفیقش رو هم کسب کنم بعد هفتاد سال خدمت و زندگی گهربار...
جای خالی این است: به بهترین نحوی که خدا می پسندد از دنیا بروم. همان طور که مثلا خداوند برای حضرت ابراهیم یا محمد یا امام خمینی(سلام و درود و رحمت بر ایشان باد) آن گونه خواست.
و اگر شهادت بهترین است اگر لایق باشم اینطور میمیرم.

بابا زودتر میگفتی من دق کردم.

ببین، این وسواس فکریه به نظرم... بله صددرصد شهادت بیشتر از ظاهرش بالاتر از اون اینه که به خاطر خدا میگذری از همه چی..... ببین داریم در دینمون که هرکس در حین کار یا درس خوانذن بمیره عین شهیده، خب؟ چرا؟ بخاطر اون جهاد و تلاشش بخاطر خدا، پس مرگ امام خمینی یا خیلیا دیگه رو میشه شهادت دونست.. اصلا شهادت چی هست مگه؟ به نظرم شهادت زیباترین مرگ طبیعیه... مرگیه که خودت اختیار میکنی... فرقی هم نداره...

 _ شاید این مهمترین حرفت باشه دهکده عزیزم.

بله...به نظرم باید یکم در مقوله اش بیشتر عمیق بشم. مفهوم شهادت و چگونگی شوق شهادت...

و اینکه جمع بزنم بین شوق خدمت به حق در دنیا و شوق پرواز بسوی خدا...

بالاخره من بهترین نوع از هر چی رو میخوام! چه زندگی چه مرگ...

چه کمیت چه کیفیت...

پس فکر کنم صد در صد باید شهادت رو بخوام. در بهترین زمانی که خداوند مصلحت بدونه.

--------------

هزاران بار ازت ممنووووووووووونم.

اجرت با خداوند....با شهدا

-----------

خیلی ازت یاد گرفتم...

بازم به حرفات فکر میکنم دهکده عزیزم.

-----------

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 26/6/1390 - 16:34 - 0 تشکر 366845

سلام به همه ی دوستان عزیزم که زحمت کشیدند و پاسخ نوشتند...
چقدر خوشحالم که در تبیان دوستان فهمیده و اهل درکی مثل شما هست که هرگز سطحی قضاوت نمی کنند...
نقد هایتان عالی بود...از خود بحث سطح بالاتر و عمیق تر و فراتر از انتظار من...خیلیییییییییی لذت بردم...و خیلی نکات ظریفی را دریافتم...
همه را خوانده ام...
منتها فعلا برای پاسخ دادن خسته ام
باز هم رویشان تامل می کنم...
به زودی می نویسم حاصل بحثمان را...

دست تک تکتان را می بوسم...
حق هماره یاورتان

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


يکشنبه 27/6/1390 - 18:33 - 0 تشکر 367285

سلام رفیق

خوشحال میشم وقتی می بینم به نتیجه ی مطلوبت نزدیک میشی... حافظه یاری نمی کنه... ولی میدونیم یک ساعت تفکر خیلی خیلی باارزشه.. از اینکه اهل فکری خیلی کیف می کنم:)

کاش منم فکور شم:D

مواظب خودت باش

تابعد
درپناه حق

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

يکشنبه 27/6/1390 - 19:42 - 0 تشکر 367312

سلام

إذا کان یوم القیامه جمع الله عزّ و جلّ الناس فى صعید واحد و وضعت الموارین فتوزن دماء الشهدا مع مداد العلماء فیرحجّ مداد العلماء على دماء‌الشهداء



چون روز قیامت فرا رسد، خداوند اولین و آخرین مخلوقات را در یک سرزمین گرد مى آورد و ترازوها بر قرار مى گردد،

سپس خون شهیدان با مرکب قلم عالمان سنجیده مى شود و این نتیجه به دست مى آید که مداد عالمان از خون

شهیدان سنگین تر است

منبع:بحارالانوار، ج 2، ص 14، حدیث 26.

 

 

يه سري به خدا بزنيم

خيلي زود

بي بهانه...

يکشنبه 27/6/1390 - 19:45 - 0 تشکر 367313

حدیث از امام صادق ع بود

 

 

يه سري به خدا بزنيم

خيلي زود

بي بهانه...

يکشنبه 27/6/1390 - 21:7 - 0 تشکر 367339

سلام
از حرفاتون اینو می‌فهمم كه 2 چیز خوب نیست: 1. جنگ. چون خیلی‌ها كشته می‌شن. 2.نیت شهادت برای جنگیدن.
خوب اگه نظر منو بخواهین میگم كه هیشكی نیست كه بگه من از جنگ خوشم میاد. به همون دلایلی كه خودتون گفتین.
اگه سریال مختار رو نگاه می‌كردین حتما یادتون هست كه چرا توابین پیروز نشدن. چون رفتن بجنگن كه شهید بشن حالا اگه پیروز بشن، بهتر! اما نتیجه چی شد؟
اگه جهاد میكنیم باید به نیت پیروزی باشه. اما با این انگیزه كه حتی اگه لازم باشه حاضریم جونمون رو هم بدیم. تاكید می كنم اگه لازم باشه.
شهید چمران رو مثال می‌زنم. دید جای دیگه مفیدتره. نرفت كه شهید بشه. چون به نظر من اون میشه خودكشی. شهید چمران با اون همه سابقه علمی، رفت كمك به همنوع كنه و ... . نرفت كه شهید بشه ولی حاضر بود حتی جونشم بده اگه لازم شد... .
نمیدونم واضح و مفید گفتم؟

حرمت نگه دار دلم! كاين اشك، خون بهاي عمر رفته من است. "حسين پناهي"

دوشنبه 28/6/1390 - 7:42 - 0 تشکر 367403

سلام
شهدا مراتب و درجات متفاوتی دارند...مثلا شهید همت با شهید چمران درجشون فرق میکنه...مثلا من و تو اگه بریم جنگ و شهید بشیم صد در صد جایگاهمون یکی نیست...پس به این نتیجه میرسیم زندگی قبل شهادت خیلی مهمه و ما باید طوری زندگی کنیم که به قول شما بیشترین نفع رو به انسان ها برسونیم
و بعدشم شهادت هدف نیست...و هیچ یک از شهدا با هدف مردن زندگی نکردند...شهادت یک وسیله و امتحان است که نشون میده آدمی چقدر توان گذشت و ایثار رو داره...یعنی یه ازمایش و قدم مهم در راستای رسیدن به کمال...
و کسی که توان گذشت از خود را ندارد نمیشه گفت به کمال رسیده
ما از خدا میخواهیم شهادت را نصیبمون کنه...یعنی به اون حد از کمال برسیم که بتونیم معنی ایثار رو درک و در صورت نیاز و زمان مقتضی به عمل برسونیم و از آزمایش رد نشیم
فقط خوبها میتونند به این درک و درجه برسند و همیشه شهادت برای آدمهای گلچین روزگاره...بخاطر همین همیشه ما حسرت جای خالی این شهدا رو میخوریم و کاملا طبیعیه

یا علی

پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.