بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیك یا بقیة الله الاعظم
سلام؛ بندگیتان مبارك
معناى توبه ، تلاطم درونى و پشیمان شدن از ارتكاب به گناه است و گناهكار باید تصمیم بگیرد كه دیگر آن گناه را انجام ندهد، ولو این كه بعد، توبه شكسته شود، زیرا خداوند تواب است و توبه توبه شكن ها را نیز مى پذیرد.
اگر كسى مرتكب گناهى شود (گناهش هر چه باشد) و بعد از گناه ، تلاطم درونى برایش پیدا شود، یعنى ناراحت و پشیمان شود كه چرا گناه كرده است ، و تصمیم بگیرد كه آن گناه را تكرار نكند، پروردگار عالم آن گناه را مى بخشد.
آنچه را از نظر قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام ) استنباط مى شود، این است كه خداوند نه تنها گناه را مى آمرزد، بلكه خیلى زود آشتى مى كند. در دعاى كمیل مى خوانیم كه خداوند ((سریع ارضاء)) است یعنى زود آشتى مى كند. همچنین از قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام ) استفاده مى شود كه خداوند نه تنها زود آشتى مى كند بلكه كسى كه توبه مى كند، پروردگار عالم به او سلام مى كند؛ كسى كه توبه مى كند، خداوند علاوه بر آنكه گناهش را مى آمرزد، حسنه هم به او مى دهد، گناهان او را محو مى كند و به جاى آن گناهان ، براى او حسنه نوشته مى شود، و به واسطه توبه ، پروردگار عالم زندگى مرفهى به توبه كننده عطا مى كند. همانطور كه گناه اثر وضعى دارد و براى گناهكار بدبختى و نكبت به بار مى آورد، توبه و توجه به خدا موفقیت و زندگى خوشى در پى خواهد داشت .
---------------------
یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا
هر كه هستى ، هر چه هستى بیا، اگر بُشر حافى هم هستى بیا. بشر حافى كه بود؟ مرد عیاشى بود كه خانه اش 50 سال میخانه بود، جاى زنهاى هر جایى بود، خانه اش جاى مردان عیاش بود. روزى حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام ) از مقابل خانه اش عبور مى كردند، صداى ساز و آواز از خانه اش مى آمد، از كنیزك او پرسیدند: صاحب این خانه آزاد است یا عبد؟ عرض كرد: نه آقا، آزاد است . فرمود: بلى آزاد است و چون آزاد است ، چنین مى كند!
كنیز نزد بشر حافى آمد، از كنیزش پرسید كه چه كسى با تو حرف مى زد؟ گفت آقایى بود این طور سوال كرد و من این چنین جواب دادم ؛ مثل جرقه اى كه به روى بنزین بیفتد برایش تلاطم درونى پیدا شد. گفت : مى دانم كه بود. با پاى برهنه به دنبال امام موسى بن جعفر (علیه السلام ) رفت ، اسمش بشر حافى شد یعنى پا برهنه ؛ عرض كرد: آقا غلط كردم ، غلط كردم ؛ پنجاه سال گناه كردم ، اما بد كردم . آقا موسى بن جعفر (علیه السلام ) او را پذیرفت ، نه تنها توبه اش قبول شد بلكه درباره او چیزها مى گویند.
عرفا درباره او مى گویند (تا چه اندازه خبر درست باشد) كه دیگر كفش به پایش نكرد، همیشه پابرهنه راه مى رفت . به او مى گفتند: چرا با پاى برهنه راه مى روى ؟ مى گفت : آن وقت كه توبه كردم پابرهنه بودم ، دلم مى خواهد همیشه پا برهنه باشم تا بمیرم ؛ كم كم كارش به اینجا رسید كه حیوانات در جایى كه او رفت و آمد مى كرد فضله نمى كردند! بعید هم نیست .
خوشا به حال آن كسى كه دست عنایت خدا روى سرش باشد، خوشا به حال آن كسى كه در دل شب بلند شود و براى گناهى كه كرده ، خدا خدا كند، نمى دانید به كجا مى رسد؟ فضیل بن ایاز مى شود، بشر حافى مى شود.
حر بن یزید ریاحى را به یاد بیاورید و یقین داشته باشید كه گناه هر چه بزرگ باشد، آمرزیده مى شود.
حر بن یزید ریاحى خودش مى گفت : حسین جان ، اول كسى هستم كه بدین زینب (علیه السلام ) را لرزاندم . او كسى است كه نگذاشت امام حسین (علیه السلام ) به مدینه برود، نگذاشت به كوفه برود، آقا امام حسین (علیه السلام ) را محاصره كرد تا لشكر جمع شدند و امام را شهید كردند. این گناه خیلى بزرگ است اما توبه او بزرگ تر است ، رافت خدا بزرگ تر است ، رافت امام حسین (علیه السلام ) بزرگتر است . مى گوید: روز عاشورا دیدم حر متلاطم است - به این توبه مى گویند، استغفرالله نمى خواهد - دیدم مى لرزد، گفتم : چرا مى لرزى ؟ هنوز جنگى به پا نشده ، چه خبر است ؟ گفت : نه ، خودم را بین بهشت و جهنم مى بینم ، چه كار بدى كردم ، حالا چه كنم ؟ به خدمت امام حسین (علیه السلام ) آمد، امام حسین یعنى مظهر رحمت خدا - قبلا گفته شد كه خداوند خطاب به بنده خود مى گوید: بنده گنهكارم ، بیا، سلام علیكم . ابوالفضل به استقبال حر آمد، او را به نزد امام حسین (علیه السلام ) برد. حر سر را به زیر انداخت ؛ توبه یعنى همین ، آدم در دل شب از این كه در محضر ربوبى گناه كرده خجالت زده مى شود.
این همان جمله اى است كه رهبر عظیم الشان انقلاب (ره ) بارها به ما مى فرمود و در رسانه هاى گروهى هم كرارا مى فرماید: خود را در محضر خدا ببینید، خدا را ناظر و حاضر در كارها بدانید، اگر خود را در محضر خدا دیدى ، همیشه از گناه خود شرمنده خواهى بود، اگر خود را در محضر خدا دیدى و خدا را حاضر و ناظر بر كارهایت دیدى ، دیگر معمولا كارهاى شیطانى نخواهى كرد، كارها رحمانى مى شود.
حر خود را در محضر امام حسین (علیه السلام ) مى بیند، سرافكنده است ؛ كارى كنید كه مانند حر كه نزد امام حسین (علیه السلام ) سرافكنده است ، این طور خود را در پیشگاه خداوند متعال ببینید، خدا همه جا هست . یعلم خائنه الاعین و ما تخفى الصدور همه جا هست ، همه چیز را مى داند، خیانتهاى چشم را مى داند، كارها را چه در خلوت و چه در جلوت مى داند؛ توبه در آدم این حالت را ایجاد مى كند كه خود را در محضر خدا شرمنده مى بیند و آقا فرمودند: حر سرت را بلند كن ، آمرزیده شدى ، اما حر سرش را بلند نمى كند، خجالت مى كشد. اینجا نكته اى است ؛ درست است كه خدا مى آمرزد اما شرمندگى بنده جایى نمى رود. حر شرمنده است ، نمى تواند سرش را بلند كند، بالاخره هم سرش را بالا نكرد، رویش را در روى امام حسین (علیه السلام ) نینداخت .
خدا توبه گنهكار را مى آمرزد، هر چه و هر كه باشد، اما باید ما شرمنده باشیم ، باید خود را اصلاح كنیم ، گذشته ها را ترك كنیم ، براى این كه اگر او بیامرزد ما باید وظیفه خود را بشناسیم ، مثل ((حربن یزید ریاحى )) كه بالاخره نتوانست چشمهایش را در چشمهاى امام حسین (علیه السلام ) بیندازد، وقتى هم كشته شد آقا امام حسین (علیه السلام ) آمد و سرش را به بالین گرفت ، ولى حر مرتبا سرش را بر مى داشت و به روى زمین مى گذاشت ، چشمهایش را باز نمى كرد، خجالت زده بود، با چشمهاى بهم بسته جمله اى گفت : به آقا عرض كرد: حسینم از من راضى شدى ؟ فرمود: آرى حر، خدا از تو راضى باشد؛ همچنان كه مارت نامت را حر گذاشت ، امیدوارم در دنیا و آخرت حر باشى . حسین (علیه السلام ) آن مظهر رحمت خدا حر را بخشید، اما شرمندگى حر همچنان باقى بود.
جهاد با نفس (سلسله درسهاى اخلاقى )