به پیشگاه حضرت معصومه سلاماللهعلیها
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافهی چادر گلدار تو با مشك ترش
جاده خوشبو شده انگار كه بیرون زده است
عطر دلتنگی گل از چمدان سفرش!
قدمت پشت قدمهای برادر جاری
كوه سرریز شده چشمه به چشمه هنرش!!
در سفرنامه نوشتن چه مهارت دارد
اشك چشمان تو با آن قلم شعلهورش
گرچه دلتنگی تو سبك خراسانی داشت
مانده در دفتر قم، بیت به بیت اثرش
عطر معصوم تو در صبح شبستان پیچید
كرد آیینه در آیینه پرآوازهترش!
پر از آواز كبوتر شده این شهر انگار
كه خراسان به قم افتاده مسیر و گذرش!
بیگمان دور ضریح تو نمیگردانند
هركه چون دانهی اسپند نسوزد جگرش!
عالیه مهرابی
رمضان 1391
منبع:farsi.khamenei.ir