تبیان، دستیار زندگی

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی كَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى

قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن

قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی

قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَكَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ

﴿۲۶۰﴾بقره

و (یاد كن‏) آنگاه كه ابراهیم گفت‏:

(پروردگارا، به من نشان ده‏؛ چگونه مردگان را زنده مى‏كنى‏؟)

فرمود: (مگر ایمان نیاورده‏اى‏؟)

گفت‏: (چرا، ولى تا دلم آرامش یابد.)

فرمود: (پس‏، چهار پرنده برگیر، و آنها را پیش خود، ریز ریز گردان‏؛ سپس بر هر كوهى پاره‏اى از آنها را قرار ده‏؛ آنگاه آنها را فرا خوان‏، شتابان به سوى تو مى‏آیند، و بدان كه خداوند توانا و حكیم است‏.)  

 --------

سلام

منظور ازینکه تا قلبم مطمئن شود چیست؟

بنام خدای عزیزم

سلام

بازم قدردانی میکنم از عزیزان

*حیات گرامی؛ قسمت اول صحبتتون, اگر اشتباه نکنم میخواین بگین که این یه حجتی هم برای مردمان هست, درسته؟

ولی حالا یه سوال, چرا دراین ماجرا یسری از افراد و مومنین حضور نداشتن؟

کسی بخواد حرف پیغمبرو گوش نگیره, این قضیه رو هم داستان میدونه , نه؟

یا حالا بودن و ما خبر نداریم!

ولی بهر حال قضیه طوری عنوان شده که گویی این مسئله فقط برای حضرت مهم بود!

قسمت دوم صحبتتون, من که فکر میکنم این قضیه کمی با قضیه حضرت موسی (ع) متفاوته, نیس؟

* صدارعزیز؛ ممنون از مثالتون

باتوجه به اینکه ایشون دارای مقام امامت هم بودند, پس میشه نتیجه گیری کرد که به حق الیقین هم رسیده بودند؟ این برداشت درسته؟

پس به چشم سر دیدن این موضوع چه لزومتی داشته؟

سلام

ممنون از توضیحاتتون

پس ما , منتظر حدیث ذکر شده هستیم...

به نام خدا
سلام
بحث زیبایی بود
منتظر ادامه هستیم

سلام دوستان
کسی اطلاعات خاص دیگه ای نیافت؟

باتشکر