سلام
من یه پیشنهاد دارم که اونو قبلاً تو انجمن ورزش هم مطرح کردم، البته اون موقع هنوز این مطلبو نخونده بودم، و اونم اینه که تیمهای ورزشی متشکل از اعضای تبیان تشکیل بشه و مسابقاتی هم برگزار بشه . یک سری مسابقات دوستانه و به اصطلاح فِر پلی.
مسابقاتی مثل فوتبال، گل کوچک، والیبال ، پینگ پنگ، بدمینتون، تیراندازی باکمان ، دارت و.... که لوازم و تجهیزات کمتری نیاز دارند . و فضای مورد نیاز آنها هم تقریباً سهل الوصول تر از بقیه رشته هاست.
برای تیراندازی من پایه ام. البته رشته تخصصی خودم تفنگ بادیه ولی بدم نمیاد دارت و تیروکمان روهم امتحان کنم. کمکی هم اگر از دستم بربیاد دریغ نمیکنم.
حتی میشه شب شعر برگزار کرد . البته از نوع رسمیش نه، بلکه شب شعر طنز، حالا اگه شب ممکن نیست، روز شعر برگزار بشه.
حالا که شهرداری این همه تبلیغ میکنه واسه سالنهای ورزشی خودش و همه جای شهرهم سالن ورزشی و یا سوله ورزشی برپاکرده، حتماً این امکان هستش که بایک سری ارتباطات و نامه نگاری تخفیف های خوبی از این سالنها گرفته بشه و هرچند وقت یکبار اعضا برای تفریح به اونجا برن.
حتی مسابقه کبدی (همون زوی قدیم) که دیگه غیر از یک تیکه زمین هیچی لازم نداره میتونه خیلی مفرح و شاد باشه .
بازی های قدیمی مثل وسطی و هفت سنگ و .... که اونها هم جز یک توپ و یک تیکه زمین ، تجهیزات دیگه ای لازم ندارن و چون خیلی اکتیو هستن خیلی بیشتر از بعضی ورزشهای پرهزینه موجب تفریح و شادی میشن .
یا اینکه میشه یه مسابقه بادبادک بازی برگزار کرد . زمین خدا که فراوونه و هزینه بادبادک هم که به عهده سازنده اونه. پس زیاد خرج نداره اونوقت میشه به قشنگترین و بهترین بادبادک جایزه داد.
این برنامه ها رو میشه تو اردوگاه هایی مثل شهید باهنر و... نیز پیاده کرد البته درصورتیکه موسسه تبیان بتونه اون اردوگاههارو اجاره کنه (البته مجاناً)
حتی میشه مثل اوایل انقلاب که جهاد سازندگی میرفت و زمینهای کشاورزا رو درو میکرد ویا بیل میزد، بچه ها گروه گروه بشن و به کمک کشاورزا و باغدارهایی برن که قبلاً باهاشون هماهنگ شده من فکر میکنم اون روز خیلی پرنشاط و خاطره انگیزبشه.
میشه بچه هارو تقسیم کرد و اونها رو فرستاد تا مساجد یک منطقه رو تمیز و خاکروبی کنن.
وخیلی کارهای دیگه که اگه بازم به فکرم رسید حتماً براتون می نویسم. چون الان تقریباً ساعت 2 نصفه شبه و مخم دیگه کشش نداره !!
شب همتون بخیر و خوشی
بقول مامانم که از بچگی یادم داد هرشب موقع خواب این شعرو بخونم:
بسم الله الرحمن الرحیم. سرنهادم برزمین . امید رب العالمین. هیچ کس نیاد بالاسرم. غیر از امیرالمومنین.