تبیان، دستیار زندگی

كتاب بادبادك باز

قیمت : 4900 ت

1-      ایزابل آلنده : «اثری شگفت انگیز... این داستان از جنس آن داستان های فراموش نشدنی است كه تا سال ها با شما خواهد ماند. این رمان استثنایی تمام درون مایه های مهم ادبیات و زندگی را در بر می گیرد: عشق، افتخار،‌گناه،‌ترس، رستگاری ... این كتاب برایم چنان تاثیرگذار بود كه تا مدت ها هرچیزی كه بعد از آن می خواندم بی روح به نظرم می رسید.»

2-      بوك پیج: «بادبادك باز اولین رمان افغانی است كه به زبان انگلیسی نوشته شده و داستانی تمام عیار را از خانواده، عشق و دوستی نقل می كند كه تا قبل از آن در ادبیات داستانی سابقه نداشته است. این رمان به همان اندازه كه عاطفی و جذاب است بی اندازه استثنایی و تاثیرگذار می باشد.»

3-      گیسل تو: «خالد حسینی در اولین رمان خود به نام "بادبادك باز" به دستاوردی نائل آمده است كه فقط تعداد اندكی از نویسندگان معاصر به آن دست یافته اند نویسنده ضمن روایتی آموزنده و روشنگر از نا به سامانی های سیاسی و فرهنگی افغانستان، شخصیت هایی پویا می آفریند كه تلاش های تاثر برانگیز و پیروزی های پرشورشان حتی تا مدت ها بعد از پایان كتاب در ذهن خواننده باقی می ماند و شاید تنها ایراد واقعی این رمان شگقت انگیز این باشد كه خیلی زود تمام می شود.»

بخشی از متن كتاب :

وقتی از مدرسه بر می‌گشتم، حسن چهار زانو می‌نشست و سایه‌ی برگ‌های انار روی صورتش می‌رقصید، بدون این كه حواسش باشد، چمن‌ها را از زمین می‌كند و من برایش قصه‌هایی می‌خواندم كه خودش قادر به خواندن آن‌ها نبود. این كه حسن مانند پدرش، علی، و بیشتر هزاره‌ای‌ها بی‌سواد بار آمده بود، این سرنوشت از همان لحظه‌ای كه به دنیا آمده بود برایش رقم خورده بود. تازه، یك نوكر را چه به خواندن و نوشتن؟ برایش شعر و داستان می‌خواندم، گاهی هم معما. هرچند وقتی دیدم در حل آن‌ها از من بهتر است دیگر برایش معما نخواندم ...
بیشتر، از آن موقعی خوشم می‌آمد كه به كلمه‌ی قلمبه‌ای بر می‌خوردیم كه او بلد نبود. از بلد نبودن او سوء استفاده می‌كردم و دستش می‌انداختم

وااای خدای من ، عجب اشتباهی کردم... نوچ نوچ... بابا همذات پنداری... وااای.... میدونی اصلا تقصیر من نبود این کیبرد مشکل داشت :-)

ممنون از تذکرت گمونم تند نوشتم اینطوری شد...آبروم رفت :)

نهههههههههه
منظورم این نبود كه تو اشتباه نوشتی
نمی دونم كدومش درسته !

خب همذات پنداری گمونم درسته... چون میریم تو نقشش... ذاتی که داره رو خودمون می پذیریم.... نظرت چیه؟

نیدونم
آخه همزادپنداری هم یه توجیهاتی باید داشته باشه
ببین امروز چقدر از خجالت انجمن دراومدم!
خدا این كارآموزی و اینترنت پرسرعت از ما نگیره !

نمدونم والا.. ما که بیشتر به زبون میاریم کسی متوجه نمیشه :دییی

ههه.. آره امیدوارم همیشه کارآموزی داشته باشی که به این بهونه یه سری هم به ما بزنی حال ما رو بپرسی حال انجمن رو خوش کنی :))
دستت درد نکنه :).... کاراموز باشی همیشه و اینترنتت پرسرعت!