((خدا حافظ)) از جمع خـوبـان میروم ، دیگر خدا حافظ از نـزد یـاران میروم ، دیگـــر خـدا حافـظ
جـا مـانـده دل در خاطراتی خوب و رویایی اینک پریشـان میروم ، دیگـر خـدا حافـظ
از کـوچـهای آمیــــزه بـا بـوی شـــقایقها با قلب سوزان میروم ، دیگر خـدا حافـظ
در قـاب چشـمانم نشــیند عکـس یـارانم با چشم گریان میروم ، دیگر خدا حافـظ
اینـک چـو ابـری شــد هـوای آسـمان دل من زیـر بـاران میروم ، دیگـر خـدا حافـظ
با سیـنهای مملو ز یـاد و خاطراتی خوش غمگین و نالان میروم ، دیگر خـدا حافظ
سوزد «رهـا» از آتشی کین فرقت افروزد دردا که اینسان میروم ، دیگر خدا حافظ بهروز ((رها))
|