• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن عمومی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
عمومی (بازدید: 8984)
سه شنبه 13/2/1390 - 10:50 -0 تشکر 314196
پیشگویی های کامل نوستراداموس

نوستر دامس كیست؟

 

نوستر دامس(مایكل دى نوستر دامس)در استان‏[پروانس Provance]در جنوب فرانسه به دنیا آمد.روز تولد او 14 دسامبر 1503،و خودش یك مسیحى‏ كاتولیك بود.مى‏گویند پدران و نیاكانش یهودى بوده‏اند،ولى اثبات این ادعا كار آسانى نیست.جدّ پدرى او،كه بازرگان غلاّت بود،با یك دختر مسیحى ازدواج كرد.

 

پسرش پدر نوستر دامس نیز با یك دختر مسیحى كاتولیك ازدواج كرد.آنان مدعى‏ هستند كه این مرد،هنگامى كه نخستین پسرش مایكل دى نوستر دامس به نه سالگى‏ رسید،مسیحى شد.نوستر دامس چهار برادر دیگر نیز داشت،كه از او بزرگتر بودند، پدر بزرگش به تربیت و تعلیم او پرداخت،تا اندازه‏اى ریاضیات و نجوم،و نیز زبانهاى لاتین و یونانى را به او آموخت.هنگامى كه پدر بزرگ،در گذشت،نوستر دامس جوان،به خانه پدرى خود بازگشت و به تحصیل،ادامه داد.

 

در سال 1522،پدر و مادرش او را به دانشكده‏[مون پلیه Mont pellier] فرستادند تا پزشكى بخواند،در این هنگام 19 سال داشت،سه سال بعد،لیسانس‏ خود را گرفت و به كار پزشكى پرداخت.در این هنگام،وباى طاعون به فرانسه به‏ ویژه جنوب آن یورش آورده بود،نوستر دامس پزشك مشهورى شد،زیرا از رویارویى با بیماران وبایى ترسى به خود راه نمى‏داد،در حالى كه دیگران،از ترس‏ واگیر بیمارى از آنان فرار مى‏كردند،او نسخه ویژه‏اى براى بیماران وبایى اختراع كرده‏ بود كه او را به توانایى در معالجه آن مشهور ساخت(در سال 1552 كتابى در طبّ‏ نوشت و تعدادى از روشهاى خود را براى معالجه طاعون در آن آورد).در چهار سال‏ بعد،میان شهرهاى مختلف فرانسه و ایتالیا رفت و آمد مى‏كرد و كتابهایى درباره جادو و ستاره شناسى،به دست آورد،سپس به دانشكده پزشكى در«مون پلیه»بازگشت تا اینكه در سال 1529 دكتراى خود را گرفت،در این دوره مشهور بود كه او گرایشهاى‏ ویژه‏اى در درمان بیماران دارد كه بر خلاف روش رایج است،به ویژه كه او حجامت‏ و خون‏گیرى را به عنوان درمان به كار مى‏برد.

 

پس از گرفتن مدرك دكترا در سال 1529،در شهر[أجین Agen]در فرانسه‏ ماندگار شد،و با دخترى ازدواج كرد و از او دارى یك پسر و یك دختر شد،دوباره‏ موج جدیدى از طاعون به منطقه زندگى او هجوم آورد،و دو فرزند و همسرش‏ درگذشتند.و از آنجا كه نتوانست آنها را نجات دهد،این فاجعه‏اى براى او و كار او در آنجا بود،گرفتارى او زمانى بیشتر شد كه پدر و مادر همسرش یك شكایت رسمى بر علیه او به دادگاه بردند،و از او خواستند كه مهریه دخترشان را به آنان بپردازد، مشكلات او به همین جا ختم نشد،بلكه دادگاههاى تفتیش عقاید كه زیر نفوذ كلیساى كاتولیك آن زمان بودند،با فرمانى از او خواستند كه در شهر[تولو Toulouse]در فرانسه،به اتهام كفر،در برابر آنان حاضر شود،این تهمت در آن زمان‏ بسیار خطرناك بود،و علّت آن این بود كه در برابر یكى از كسانى كه مجسّمه مریم‏ باكره را مى‏ساختند؛ایستاده بود،و به او گفته بود:«تو فقط شیطانهایى چند درست‏ مى‏كنى!»گزارش سخن او را به مقامات كلیسا دادند،و آنان دستور دارند،كه او به این‏ اتهام در دادگاه حاضر شود،او از این فرمان خوددارى كرده زیرا مى‏ترسید به‏ محكومیتش بیانجامد،و او را زندانى و سپس اعدام كنند،پس از شهر خود گریخت، و پنهانى به سیر و سفر پرداخت و در سال 1544 به شهر[سالون Salon]در فرانسه‏ رسید.در آنجا با یك بیوه ثروتمند ازدواج كرد و از او صاحب چند فرزند شد،و باز مانده عمر خود را در این شهر و در خانه‏اى به سر برد كه تا به امروز وجود دارد.اتاق‏ فوقانى خانه را براى مطالعه و كار نجوم و جادوگرى و سیر و سلوك انتخاب كرد.او بعدها این كتابها را سوزاند؛و داستان آن خواهد آمد.برخى بر این باورند كه مهمترین‏ الهام بخش او كتابى به نام رازهاى مصر[de Mysteries Agyotorum]بوده است او در این اتاق از سال 1547 پیشگویهاى خود را آغاز كرد و براى نخستین بار آن را در سال‏ 1555 منتشر ساخت،هنوز این پیشگوییهاى كامل نشده بود،و شامل سه قرن(فصل)و نیمى از قرن چهارم مى‏شد.چنانكه پیش از این گفته شد.آوازه او همه جا پیچید و به‏ گوش همسر پادشاه فرانسه(كاترین دى مدیسى)رسید،او فرستاد تا او را در دربار آورند و اسبابى نیز براى سفر او تهیه كرد،این سفر یك ماه طول كشید(با اینكه بدون‏ این وسایل باید دو ماه به طول مى‏كشید).وقتى آمد،او و پادشاه به دیدارش شتافتند و پاداش كوچكى نیز به وى دارند.او دو هفته نزد آنها ماند و سپس به شهر سالون‏ بازگشت.دیدار دیگرى نیز از دربار پادشاه فرانسه داشت كه در آن مدّت بیشترى‏ ماند.كلیسا تحقیقات خود را درباره اینكه آیا او جادوگرى مى‏كند یا نه دنبال مى‏كرد، و همین سبب شد كه او براى بار دوّم مخفى شود،و در خانه بنشیند و از جامعه‏ كناره‏گیرى نماید.از این پس او دچار بیمارى مفاصل شد كه به«نقرس»شهرت‏ یافت.او در این دوره به طالع بینى دوستانى كه به دیدارش مى‏آمدند،پرداخت،به‏ ویژه این كار را براى ثروتمندان انجام مى‏داد.گفتنى است كه علم«نجوم»در این‏ دوره به اوج خود،رسیده بود.

 

در سال 1564 همسر پادشاه،كاترین تصمیم گرفت كه با خانواده‏اش به دیدار رسمى از سراسر كشور فرانسه بپردازد.این دیدار دو سال طول كشید و از جمله‏ ایستگاههاى او،یكى هم،خانه نوستر دامس در شهر سالون بود.او در اینجا با پسرانش به دیدار وى شتافت و با هم سر یك سفره غذا خوردند.

 

در روز 1566/7/2،نوستر دامس درگذشت و جنازه او را بیرون بردند،ولى یكبار دیگر استخوانهاى باقیمانده او را در كلیساى‏[سن لورن St.Laurent]در شهر سالون دفن كردند،و تاكنون نیز قبر او در آنجاست و علامتى بر روى آن نهاده‏اند.

بازنده نیستم ، که عشق باخته ام ، همین نام تو که برده ام ، فردا برگ برنده من است .

 

 

ایران جوان

.

فوری دانلود

سه شنبه 13/2/1390 - 12:18 - 0 تشکر 314254

3-حمله كشورهاى متّحد به صدام‏

«پادشاه اروپا مانند كركس مى‏آید و شمالیها را نیز با خود مى‏آورد و سپاهى گران از سرخ و سفید را فرماندهى مى‏كند و همه با هم به جنگ پادشاه‏[بابل Babylon]مى‏روند».

(دهم-86) (بابل)شهرى باستانى در عراق و نزدیك حلّه كنونى است و در حدود 90 كیلومتر با بغداد پایتخت عراق فاصله دارد.این شهر در هزاره سوّم پیش از میلاد ساخته شده و چندین دولت در تاریخ بسیار دور در آن پدید آمده است،یكى از مشهورترین‏ پادشاهان بابل(بخت النّصر) نبوخذ نصر است كه در زمان فرعونیان با مصریها جنگید و در سال 605 ق.م.آنها را شكست داد و یك امپراتورى پدى آورد كه از عراق تا سوریه و فلسطین گسترده بود،و در این دوره به سال 586 ق.م به اورشلیم‏ (بیت المقدس كنونى)حمله برد و هیكل(یعنى معبد اصلى یهود)را ویران و با خاك‏ یكسان و بزرگان یهود و شخصیتهاى آنان را اسیر كرد و به بال پایتخت خود برد، همچنین در دوره او باغهاى آویخته(باغهاى آسمانخراش)ساخته شد كه از عجائب‏ هفتگانه دنیا در آن زمان بود.

بخت نصر همان كسى است كه صدام حسین طاغوت كنونى عراق مى‏كوشد خود را به او شبیه سازد و لقبهاى«بابلى»بر خود مى‏نهد،پس او بخت نصر جدید عراق و از نوادگان بخت نصر باستانى و فرزند مخلص او یا بخت نصر دوّم و سوّم...است.با این لقبها مى‏خواهد خود را بزرگ نشان دهد،و از حد یك طاغوتچه بالاتر آید و بت‏ شدن خود را از راه این روشهاى تبلیغاتى تضمین كند.

پس مى‏توان گرفت كه صدام حسین،دقیقا معناى عبارت(پادشاه بابل)است كه‏ در سطر آخر آمده و این جاى تردید ندارد.

از آنجا كه اروپا پادشاه معینى ندارد،و ایالات متحده آمریكا،بزرگترین نیروى‏ نظامى در جهان امروز است(هر چند خدا بر همه آنها چیره است)،و نفوذ و حاكمیت‏ ویژه‏اى نیز در اروپا دارد،و همچنین بر دیگر ملّتها متحده یا رئیس جمهور آن تفسیر مى‏شود كه در نتیجه مقصود او دقیقا جرج بوش،است.

مقصود از شمال،بى‏گمان،شمال كره زمین است كه مردم آن همان مردم اروپا و آمریكاى شمالى هستند.دیدیم كه(بوش)با سپاهى گران از آمریكا و كانادا و انگلیس‏ و فرانسه و...آمد و پیمان عظیمى با شركت نزدیك به سى دولت براى جنگ با صدام‏ حسین پدید آورد.ما تأكید مى‏كنیم كه جنگ بر ضد صدام بود،زیرا كشمكش‏ شخصى میان قدرتهاى استكبارى كه نقش ژاندارم جهان را بازى مى‏كند و خود را شایسته آن مى‏داند كه این پادشاه را نصب و آن یكى را بركنار كنند،و همه این كارها را از روى هوسها و منافع خود انجام مى‏دهند.

در یك سو این قدرتها قرار داشتند و در سوى دیگر یكى از مزدوران آنها كه سر به‏ شورش برداشته بود،و از دستورهاى آنان سرپیچى نموده بود،و یا اینكه در بازى‏ دیگرى به سود نیروهاى استكبار بر ضد جهان عرب و مسلمانان وارد شده بود(چند موشك كه در برابر حجم سلاحهاى امروز جهان شبیه اسباب بازى است نباید شما را فریب دهد.امروز جهان در دست اسرائیل است،و شاید این نمایش خیمه شب بازى‏ هم جزئى از طرح صلح در منطقه بوده است).و گرنه صدام ربطى با عراقیها ندارد، تنها بخت بد این ملّت مظلوم چنین بوده كه زیر دست او قرار گیرد و همان كسانى كه‏ امروز به عراق لشكر كشیدند؛دیروز او را سركار آوردند،و مردم عراق در این معامله‏ نه سهمى دارند و نه سودى،بلكه نخستین قربانیان و تنها قربانیان این جنگ خونین و طولانى هستند كه همواره در آن ملّت در یك طرف و دولت در طرف دیگر است و این وضع 24 سال است كه در كشور آنها ادامه دارد.آنچه مرا به شگفتى وا مى‏دارد این‏ است كه نوستر دامس جنگ را به صورت یك امر شخصى معرّفى مى‏كند و آن را میان‏ دو طرف یا دو شخص مى‏داند كه یكى پادشاه اروپاست و دیگرى پادشاه بابل.

نوستر دامس در اینجا یك استثنا را مطرح مى‏سازد و آن را از عناصر آن سپاه جدا مى‏داند زیرا نخستین چیزى كه به نظر مى‏آید این است كه پادشاه اروپا سپاهى از مردم‏ آن قاره را به جنگ او مى‏آورد كه سفید پوست باشند،ولى مى‏بینیم كه مى‏گوید:پادشاه‏ اروپا سپاهى بزرگ از سرخ و سفید با خود مى‏آورد،و عملا هم همین گونه شد،زیرا (جرج بوش)سپاهى مركب از نیم میلیون نفر سپاهى سفید پوست و غیر سفید پوست‏ را به میدان آورد،(سرخ)در اینجا اشاره به غیر سفید پوستان یعنى عربهاى گندمگون‏ و آسیاییها و سیاهان آمریكا و آفریقا است.

واژه(كركس)نیز جایگاه ویژه‏اى دارد،زیرا مى‏بینیم كه نیروى هوایى آمریكا و اروپا نقش اصلى را در این جنگ دارد،و نباید فراموش كنیم كه كركس در سراسر جهان شعار نیروى هوایى ارتشها است.

جالب اینكه در این دو بیتى نوستر دامس من مى‏بینم كه همه آنهایى كه درباره او نوشته‏اند به تفسیرهاى دیگرى روى آورده‏اند،و اصلا به اندیشه آنها نیامد و یا یاراى‏ آن را نیافتند كه بگویند چنین حادثه‏اى كه ما در تاریخ معاصر دیدیم،روى خواهد داد و با این كیفیت خواهد بود،كه دوست ما مى‏گوید،ولى چنانكه دیدیم،اتفاق افتاد و تا اندازه زیادى هم درست بود.و این میزان راستگویى این مرد را پیش ما بالا مى‏برد و ما را وادار مى‏سازد كه به پیشگوییهاى او درباره آخرین سالهاى این قرن بیشتر بها بدهیم.

بازنده نیستم ، که عشق باخته ام ، همین نام تو که برده ام ، فردا برگ برنده من است .

 

 

ایران جوان

.

فوری دانلود

سه شنبه 13/2/1390 - 12:21 - 0 تشکر 314257

صدام حسین‏

«صدّام پس از آن مى‏میرد و نابودى وحشتناكى به مردم و حیوانات روى مى‏آورد ناگهان انتقام فرا مى‏رسد و بر سر آنان فرود مى‏آید صد دست،تشنگى و گرسنگى،به هنگام گذر ستاره دنباله‏دار».

(دوّم-62) در اصل كتاب،به جاى كلمه(صدام)،كلمه‏[Mabus]آمده كه یك اسم خاص‏ است و معناى لغوى یا اشاره به چیزى ندارد،ولى اگر این واژه را وارونه كنیم مى‏شود [Subam]كه همان كلمه صدام است و تنها اختلاف اندكى با آن دارد،و آن قرار گرفتن‏ bبه جاى‏dاست.این شیوه را نوستر دامس در جاهاى بسیارى از كتابش به كار برده‏ كه به گمان قوى،براى مبهم ساختن و ردّ گم كردن بوده است.تا این تلگرامهایى كه از زمانهاى دور براى ما مى‏فرستد؛باقى بماند،و شناخته نشود،تا زمان خودش كه براى‏ مردم آن،روشن شود،آوردن این نام در آن شرایط در این دو بیتى،یكى از شگفتیهاى‏ كار نوستر دامس است كه توانسته چنین رؤیاها و نامه‏هایى از آینده داشته باشد.

صدام حسین را همه مى‏شناسند.او امروز در شرق و غرب بر سر زبانهاى مردم‏ افتاده و عرب و عجم و مسلمان و كافر با او سخن مى‏گویند،بنابراین او هم مانند دیگر آفریده‏هاى خدا،اجلى دارد و روزى پایان كارش فرا مى‏رسد،و این خود یك كشف‏ نیست،ولى آنچه پس از او پیش مى‏آید؛در خور توجه است:ویرانى و ترس و سپس‏ خونخواهى و انتقام.

چه خونخواهى و چه انتقامى!!انتقام ملّت عراق از دژخیمان خود و آنها كه نعمتها و امنیت او را گرفتند و فرزندانش را كشتند و آواره ساختند.این همان انتقام از طاغوتهاى بزرگ است كه عملیّات ویرانى و كشتار دسته جمعى را در این كشور رهبرى كردند و ثروتهاى طبیعى و تمدن و نیروهاى انسانى و استراتژیك آن را به‏ نابودى كشیدند.

صدام به نام ملّت عراق و محرومان و مستضعفان جهان اسلام،با نیروهاى متحد جنگید و این جنگ از راه تلویزیون و رادیوى دو طرف به جهان مخابره شده‏ بلافاصله پس از جنگ،او در برابر توده‏هاى فقیر عراق ایستاد و قهرمانانه ملت مظلوم‏ را به خاك و خون كشید،او همان قهرمان آرمانى آنها بود كه اسرائیل را تهدید كرد و در برابر آمریكا ایستاد،ولى همین كه زمان ضربه موعود به گلوى مستكبران فرا رسید،ناگهان این قهرمان ملى عقب نشینى و كشور را دچار ویرانى فراگیرى كرد و همه شرایط متحدان را پذیرفت و زیر همه در خواستهاى آنها را ذلیلانه و با بیچارگى‏ امضا كرد.

ملّت سركوب شده عراق،با شكست رسواى او دریافتند كه رژیم سركوب و اختناق ضعیف شده و مردم چنین دیدند كه بادها در جهت منافع آنان مى‏وزد،پس سر به شورش برداشتند و خواستند از دژخیمان خود و رژیم صلیبى طاغوتى انتقام‏ بگیرند،زیرا همه گونه خوارى و تلخى و محرومیت از زندگى شرافتمندانه را به آنها چشانده بود،و هنگامى كه دنیا از حمایت او و به رسمیت شناختن او-هر چند ظاهرى-دست كشید و براى مدّتى كوتاه از یارى او دست برداشت و او را تنها در برابر اراده ملّت رها كرد،این مسأله فرزندان این ملّت را وادار كرد كه آرزوى به دست‏ گرفتن امور خود را در سر بپرورانند،ولى ناگهان دیدند ارتش صدام كه هرگز شنیده‏ نشده بود،در جنگ مهمى در برابر آمریكا و نیروهاى متحد با آن درگیر شده باشند،از بند رها شدند و خود را آماده حمله به شهرهاى پر جمعیت عراق نمودند،و با طرح‏ نقشه‏هاى جنگى و ترسیم محورهاى عملیاتى نظامى بر ساكنان این شهرها حمله‏ بردند،و سلاحهاى گوناگون از تانك و توپ و موشكهاى زمین به زمین و هلیكوپتر را براى این منظور به كار گرفتند و چند شهر را به كلى ویران كردند و هزاران تن را اسیر ساختند كه سرنوشت بیشتر آنها اعدام با گلوله یا دار یا آتش زدن آنها با بنزین در یك اتاق در بسته بود،و یا آنها را از هلیكوپتر به پایین مى‏انداختند،و یك جنگ تمام‏ عیار از سوى صدام بر ملت عراق.شهرهاى عراقى تحمیل شد و بحران خلیج از مسأله اشغال كویت به مشكل پناهندگان عراقى تبدیل شد.چه انتقامى و چه‏ خونخواهى!آنگاه كه رژیم با مرگ رهبر آن فرو ریزد؛صد دست و صد ضربه و هر ضربه در برابر یك ضربه،و صد آتشفشان جوشان پدید خواهد آمد! گرسنگى و تشنگى كه نوستر دامس براى مردم این كشور پیشگویى كرده، به راستى امروز دیده مى‏شود و كار به جایى رسیده كه واقعا یك فاجعه است و ممكن‏ است تا وقتى كه خدا مى‏داند به درازا بكشد!! ستاره دنباله‏دار كه اینجا آمده همان ستاره دنباله‏دار[Haley]است كه در سال‏ 1986،از نزدیك كره زمین گذشت،شاید شما هم با من موافق باشید كه نوستر دامس‏ درباره این دوره از زمان با دقتى نسبتا خوب سخن گفته و در زمانى بیش از چهار قرن‏ پیش یعنى در سال 1555،بخش اول كتاب(پیشگوییها)را در فرانسه نوشته است.

بازنده نیستم ، که عشق باخته ام ، همین نام تو که برده ام ، فردا برگ برنده من است .

 

 

ایران جوان

.

فوری دانلود

سه شنبه 13/2/1390 - 12:23 - 0 تشکر 314259

طاغوتى از میان برداشته مى‏شود

طاغوت،در یك بندر اسلامى به مرگ محكوم مى‏شود ولى این كار،آزادى را باز نمى‏آورد جنگى تازه از كینه‏ها و انتقامجوییها پدید مى‏آید جمهورى فرانسه را با قدرت و ترس،بهره خویش را مى‏گیرد».

(اوّل-94) واژه(اسلامى)در سطر اوّل،در عبارت اصلى،به صورت‏[Selin]آمده كه در زبان یونانى به معناى(هلال)است.این واژه در بسیارى از جاهاى كتاب نوستر دامس‏ اشاره به اسلام یا مسلمانان است،هلال نزد همه غربیها،یك شعار شناخته شده است.

به نظر من این پیشگویى با پیشگویى قبلى كه نام صدام در آن آمده ارتباط ویژه‏اى‏ دارد،در این پیشگویى،باز هم به صدام حسین اشاره مى‏كند،گویا نوستر دامس،با واژه بندر اسلامى،به كویت اشاره مى‏كند.پس از آنكه جنگ متحدان به رهبرى‏ آمریكا با صدام به پایان رسید،از هر گوشه جهان،صداهایى بلند شد كه باید این‏ طاغوت دیكتاتور را بر كنار و محاكمه كرد یا او را به دست نیروهاى امنیتى ترور كرد، وضع به گونه‏اى در آمده بود كه گویا حكم اعدام او صادر شده است.شاید مقصود از سطر اول این باشد،ولى چنانكه انتظار مى‏رود،مرگ این دیكتاتور،یا دیكتاتورهاى‏ كوچك دیگر،اعلام آزادى و رهایى مردم عراق یا دیگر ملتهاى مستضعف جهان، نیست،زیرا مسأله به همین دژخیمهاى كوچك محدود نمى‏شود،بلكه مشكل واقعى‏ ما با كسانى است كه پشت سر آنها ایستاده‏اند یعنى آمریكا،فرانسه و انگلیس و امثال‏ آنها،و ما مزه آزادى و امنیت و عزّت را در وطنهاى خویش نخواهیم چشید،مگر آنكه دیكتاتورى و استكبار در جهان فرو ریزد و از میان برود،این جهان پر از زهرها و بدبختیها و محرومیتهاست و رگهاى این جهان(نظامهاى سیاسى و اقتصادى و امنیتى و تبلیغاتى آن...)این زهرها را براى ما مى‏آورند و ساختار این جهان انسانى‏ نیز بر همین امت،و مانند قبلى،این دژخیمهاى كوچك چون صدام حسین را تغذیه‏ مى‏كند و مایه پابرجا ماندن آنها مى‏شود.

اگر این پیشگویى درباره عراق باشد،نوستر دامس،پیشگویى جنگ جدیدى را مى‏كند كه انگیزه آن،همان كینه‏هاى نهفته در جنگ خلیج است كه اصلا یك جنگ‏ معمولى نبود،زیرا جنگ یك جانبه بود،این جنگ میان دو سپاه یا دو نیروى سیاسى‏ نبود.نیروهاى متحد به رهبرى آمریكا بارانى از بمب و موشكهاى رنگارنگ بر عراق‏ فرو ریختند،تا عراق را به توده‏اى از آوارها و ویرانه‏ها و اجساد مردگان تبدیل كنند.

و مردان و كودكان و جوانان و پیران را به خاك و خون بكشند.شگفت آور،اینكه‏ متحدین،مرحله اوّل ویرانى را به پایان بردند،و مرحله دوّم را به عهده رژیم‏ دیكتاتورى عراق گذاشتند،تا مأموریت آنها را به پایان برد،و آنچه را سالم مانده‏ ویران كند،شكست و نابودى این ملّت سركوب شده اسیر را كامل سازد.و این همان‏ انتقام است.چه انتقامى!!آتشى است كه در دلها زبانه مى‏كشد.

فرانسه كه میشل عفلق و افراد باند او را براى ما تربیت كرده،مهمترین نقش را در پشتیبانى از صدام و رژیم دیكتاتورى او به عهده داشت و مزد خود را خواهد گرفت، ولى چیزى جز ترس و هراس نخواهد بود.این دو بیتى چنین مى‏گوید،و ما باید منتظر باشیم تا حكم خدا را ببینیم.

بازنده نیستم ، که عشق باخته ام ، همین نام تو که برده ام ، فردا برگ برنده من است .

 

 

ایران جوان

.

فوری دانلود

سه شنبه 13/2/1390 - 12:26 - 0 تشکر 314261

دجّال یا مسیح دروغین‏[Antichrist]

«دجّال آن سه تن را به سرعت از میان خواهد برد جنگ او 27 سال طول خواهد كشید.

همه كسانى را كه با عقیده او مخالفت كنند مى‏كشد و زندانى و تبعید مى‏كند خون كشتگان،آب را رنگین مى‏كند و زمین از ضربات سوراخ مى‏شود».

(هشتم-77) عبارت مسیح دجال،یا ضدّ مسیح‏[Antichrist]،به معناى كسى است كه با حضرت مسیح(ع)مخالفت یا او را انكار مى‏كند،و به همین معنى در نامه‏هاى یوحنا و در انجیل متّى،آمده است.ولى در كتاب(پیشگوییها)از دیر باز،به معناى‏ [وحشى Beast]به كار مى‏رود.این عبارت براى امپراتور روم نرون به كار مى‏رفت كه بسیار در مبارزه با مسیحیان نخستین تلاش مى‏كرد،سپس اتهامى شد كه‏ برخى از سیاستمداران یا رهبران كلیسا به برخى دیگر وارد مى‏كردند،و در پایان‏ عصر اصلاح یعنى قرن پانزدهم تهمتى بود كه به پاپ،رهبر كلیساى كاتولیك‏ مى‏زدند،تا او را از چشمها بیندازند و از ارزش و اعتبار او بكاهند،و اهداف دیگرى‏ نیز داشتند.در زمان نوستر دامس،معناى آن،كسى بود كه كلیساى كاتولیك را نابود مى‏كند یا مى‏خواهد حاكمیت آن را از میان ببرد.

سه چیزى را كه نابود مى‏كند به گمان بیشتر،سه سرزمین،یا سه كشور است كه با حجم ویرانگرى این شخص تناسب دارد،و عبارت(كسانى كه از عقیده او جدا شوند)در اصل،واژه‏[Heretiyue]بوده كه به معناى(اهل بدعت)است كه از عقیده رسمى جدا شده و با كمى گسترش در معناى آن مى‏تواند،به معناى كسى باشد كه نظرى بر خلاف دجّال دارد.

سوراخهایى كه در زمین پدید مى‏آید،به نظر من تنها مى‏تواند اشاره به بمبها و موشكها باشد كه هر كس آثار اصابت آنها را دیده مى‏باشد؛مى‏داند به ویژه وقتى به‏ مقدار فراوان فرود بیایند،زمین را مانند غربال،سوراخ سوراخ مى‏كنند،این اشاره‏ شما را وادار مى‏كند كه او را چنین تصور كنید كه بر روى یك صندلى در هواپیما نشسته و در هوا پرواز مى‏كند و از آن بالا به پایین مى‏نگرد و آثار ویرانى جنگ را مى‏بیند،و این دوست ما چنان آن را توصیف كرده كه گویا در زمان ما مى‏زیسته است.

این مسیح دروغین جنگهاى پى در پى به راه مى‏اندازد كه بیست و هفت سال به‏ طول مى‏كشد و جز قتل و زندان و تبعید چیزى نمى‏شناسد و هر كس نظرى مخالف با او داشته باشد یا قضاوتى كه ناخوشایند او باشد بكند.با او اینگونه رفتار مى‏كند و تنها از كشته‏ها پشته مى‏سازد،و تاریكى بر تاریك مى‏افزاید و خونهایى به راه مى‏اندازد كه‏ رودها را به رنگ سرخ در مى‏آورد.و بمبها و راكتها و موشكها بر زمین چنان مى‏بارد كه زمین را سوراخ سوراخ مى‏كند به نظر شما،مقصود كیست؟! او یك بار دیگر هم به دجال مى‏پردازد و در دو بیتى دیگرى در قرن یا فصل‏ دیگرى چنین مى‏گوید: «رئیس لندن را نیروى آمریكا پشتیبانى مى‏كند هنگامى كه سرما منطقه اسكاتلند را چون سنگ منجمد سازد رهبر سرخها دجال را نزد خود دارد تا اندازه بسیارى ترس آور است و همه را دچار مشكل مى‏سازد».

(دهم-66) رئیس لندن،به یقین،نخست وزیر انگلستان است.نوستر دامس در اینجا از آمریكا دقیقا نام مى‏برد و تنها به این بسنده نكرده كه او را با آمریكا مقایسه كند،بلكه‏ آن را داراى قدرتى مى‏داند كه نخست وزیر انگلستان هم نیازمند آن است،به نظر من‏ این به راستى شگفت انگیز است كه این مرد،نقش با اهمیت آمریكا در آینده را توانسته به همین صورتى كه امروز مى‏بینیم پیش بینى كند،با اینكه در آن روز آمریكا چیز مهمى نبود،بلكه تنها زمینهاى پهناورى بود كه بسیارى از مردم نام آن را هم‏ نشنیده بودند،بلكه نخستین آبادانى شناخته شده در آمریكا در سال 1606 در ویرجیینا پدید آمده است و بر پاكننده آن نیز یك شركت بازرگانى انگلیسى بوده كه اجازه آن را از پادشاه انگلیس جیمز اوّل گرفته و آنهم سالها پس از مرگ نوستر دامس بوده است.

رهبر سرخها بى تردید،رهبر اتحاد جماهیر شوروى است.ما مى‏بینیم كه او در این دو بیتى دجال را به گونه‏اى با اتحاد شوروى ربط مى‏دهد،و به نظر مى‏رسد كه‏ نوعى وابستگى و همراهى حكومت سرخها را وادار مى‏سازد كه از این مرد پشتیبانى‏ یا با او سازش و به او كمك كنند.

بنابراین،پیشگویى حاضر،درباره یك صحنه تاریخى سخن مى‏گوید كه در آینده‏ پدید خواهد آمد،و محور حوادث و قهرمان آنها همین دجال است كه او را بسیار ترس آور مى‏خواند و مى‏گوید:كه او همه طرحها را به سختى و مشكل مى‏كشاند.این‏ سه طرف كه نقش اصلى در این اوضاع دارند،انگلیس و آمریكا و اتحاد شوروى‏ (روسیه)هستند چنانكه مى‏بینیم،او به نخست وزیر انگلستان نقش ابتكار و پیشقدمى در كار را مى‏دهد و آمریكا را پشتوانه و یار و یاور او مى‏شناسد.

این صحنه تا اندازه‏اى هم وقت گذارى شده و در سطر دوّم مى‏گوید:هنگامى كه‏ موجى از سرماى سخت،شمال مجمع الجزایر بریتانیا را در مى‏نوردد و آنها را به‏ یخهایى چون سنگ تبدیل مى‏كند.

نوستر دامس در دو بیتى دیگرى از قرن نهم،دجال را یاد مى‏كند ولى در اینجا او را ناقص و نارسا مى‏خواند و نام مسیح دجال یا دجال را بر او نمى‏نهد،و مى‏گوید.

«دجال ناقص به سرعت به اوج قدرت مى‏رسد و مایه بدبختى مردم‏[لرن loraine]مى‏گردد سرخها در مرحله انتظار آمدن پادشاهى تازه،ضعیف مى‏شوند این بار مسلمانان هستند كه باید از آنها ترسید».

(نهم-50) [لرن Loraine]نام منطقه‏اى در شمال شرقى فرانسه در مرز آلمان است،و مى‏تواند اشاره به مردم فرانسه باشد.همین نام به دو شهر دیگر یكى در آمریكا(در ایالت كانزاس)و دوّمى در كنیزلند گفته مى‏شود،ولى به دلایلى كه گفته شد،این نام، به همان معناى اوّل است.

سرخها،همان كمونیستها هستند.واژه(مسلمانان)در متن اصلى به صورت‏ [Barbaris]آمده كه ساكنان ساحل بربر در شمال آفریقا هستند،كه احتمال قوى‏ اشاره به مسلمانهاست،همچنین ممكن است اشاره به مردم ساكن همین سواحل‏ باشد،ولى ما بهتر دیدیم كه واژه(مسلمانان)را به جاى آن بگذاریم زیرا دیده‏ایم كه‏ نوستر دامس،همیشه با رمز به مقصود خود اشاره مى‏كند،و مناطق جغرافیایى و قومیتهاى مختلف را اراده مى‏كند.

به همین علّتها،بدبختى یاد شده در اینجا ویژه مردم فرانسه نخواهد بود،بلكه‏ طرف فرانسوى با همه وابستگیهایش و پیمانها و عهدنامه سیاسى و نظامیش مانند پیمان ناتو مراد است كه فرانسه هم یكى از اعضاى آن به شمار مى‏آید.

این دو بیتى با دو بیتى پیشین ارتباط دارد و بعد جدیدى به این وضع تاریخى كه ما در پى آن هستیم،مى‏دهد.این مردى كه او را ناقص و نارسا مى‏خواند و مى‏گوید دجالى است كه به اوج قدرت مى‏رسد و بدبختى بزرگى براى غرب به بار مى‏آورد،و این بدبختى و دامنه آن روشن نیست،ولى هرگز به سود بلوك كمونیستى نخواهد بود،زیرا اینها هم به نوبه خود،دچار ضعف مى‏شوند،و همه اینها در [Interrynum]خواهد بود كه تعبیر او در سطر سوّم از متن اصلى است و ما آن را به‏ (مرحله انتظار پادشاهى تازه)ترجمه كردیم،زیرا معنایش این بود،مرحله‏اى كه پس‏ از مرگ پادشاه یا رهبر دولتى است و هنوز پادشاه جدیدى تعیین نشده یا بر تخت‏ نشسته است،كه در این مرحله،بلا تكلیفى و سرگردانى و ندانم كارى همه را افرا مى‏گیرد،و در اصل همین كلمه به كار رفته بود.این اشاره به آن است كه جهان در این‏ وضع،در انتظار حاكم تازه،رهبر تازه و نظام تازه‏اى به سر مى‏برد،ولى این پادشاه‏ كیست؟و نوع حكومت او كدام است؟به نظر من او در سطر آخر،به آن اشاره مى‏كند و مى‏گوید:یكبار دیگر این مسلمانها هستند كه باید از آنها ترسید و پرهیز كرد.گویا با این تعبیر مى‏گوید:قدرت،پس از این،به دست مسلمانان خواهد افتاد و فرمانروایى‏ موعود،از این گروه خواهد بود،و منازعات بین المللى سرانجام كار را به جایى‏ مى‏رساند كه آنها فرمانرواى جهان شوند.

ولى این دجال نیمه كاره كیست كه محور همه این اختلافات و كشمكشها قرار مى‏گیرد؟! ما از وضع تاریخى موجود مى‏توانیم انگشت روى صدام حسین بگذاریم.دجالى‏ كه نوستر دامس مى‏گوید همین صدام حسین است،ما از بررسى وضع تاریخى كنونى‏ در مى‏یابیم كه او همان كسى است كه هر كس اظهار نظرى بر خلاف وى بكند او را یا مى‏كشد یا زندانى مى‏سازد یا تبعید مى‏كند،و واقعیت در عراق همین را گواهى‏ مى‏دهد،او پیمان دوستى و دفاعى مشترك با اتحاد شوروى سابق دارد،و این همان‏ چیزى است كه به صورت تعهد سرخها به دفاع از او بیان شده و سرخها همان روسها هستند و اوست كه پشته‏اى از كشته بر جا مى‏نهد و وجود نامبارك او هر جا برود همین‏ وضع پیش مى‏آید،چنانكه در عراق و ایران و كویت چنین شد.زمانى كه با بمب و موشك مانند غربال،سوراخ سوراخ مى‏شود،زمین عراق است كه از شمال تا جنوب‏ به وسیله میلیونها تن بمب از هواپیماهاى آمریكایى و انگلیسى و سلاحهاى دیگر مورد حمله قرار مى‏گیرد،و شاید این زمین بیش از آن را شاهد بوده است.او بیش از 24 سال بر سر قدرت بوده و همه را در جنگ بر ضدّ همه ملّت عراق در شمال و جنوب و شرق و غرب آن گذارنده است.هشت سال آن در جنگ با ایران به سر برده و هفت ماه با مردم كویت جنگیده و اگر این پیشگویى درست باشد،بیش از آن را نیز شاهد خواهیم بود.

سه تایى را كه به دست خود نابود مى‏كند،كویت و عراق و شاید هم ایران باشد، زیرا برخى از انسانهاى ایران در غرب و جنوب به دست او ویران شدند این در صورتى است كه سه تا را اشاره به سه كشور بدانیم و اگر سه شهر در نظر باشد، مى‏توانیم شهرهاى خرمشهر در ایران،و بندر كویت و شهر بصره را نمونه بیاوریم.و شاید آینده تفسیر دیگرى براى آن به دست دهد.

نسبت به كمونیستها،ما به روشنى ضعف و فروپاشى و از میان رفتن دولت آنها در روسیه را شاهد بودیم،و شاید بیش از آن را هم ببینیم.مژده آنكه ما شاهد بدبختى‏ بلوك غرب نیز خواهیم بود،و یا بیچارگى آن،همه مستضعفان جهان آزاد و رها خواهند شد.یعنى ما امروز در مرحله انتظار به سر مى‏بریم و شاهد خواهیم بود كه‏ قوانین و رژیمهایى كه دورانى طولانى حاكمیت داشتند،ضعیف مى‏شوند و فرو مى‏ریزند و خورشید جهان دیگرى سر مى‏زند كه چه بسا در میان مسلمانان هم طلوع‏ كند از اینجا بر مى‏آید كه نوستر دامس از این وضع خشنود نیست و نگران است،و او خود در اینجا و دو بیتیهاى بعدى،این را بازگو مى‏كند،ولى آنچه باید،بر خلاف‏ خواسته همه رخ مى‏دهد.

بنابراین ما مى‏توانیم بگوییم كه این پیشگوییها ویژه دجال است،و درباره وضع‏ تاریخى امروز ما سخن مى‏گوید و دنباله‏اى نیز دارد كه در همین زمان شاهد آن‏ خواهیم بود.

بازنده نیستم ، که عشق باخته ام ، همین نام تو که برده ام ، فردا برگ برنده من است .

 

 

ایران جوان

.

فوری دانلود

سه شنبه 13/2/1390 - 12:27 - 0 تشکر 314262

ما در این بخش از كتاب دو بیتیهایى را از او مى‏آوریم كه درباره زمان ما و اندكى‏ پس از آن است.

بازنده نیستم ، که عشق باخته ام ، همین نام تو که برده ام ، فردا برگ برنده من است .

 

 

ایران جوان

.

فوری دانلود

سه شنبه 13/2/1390 - 12:30 - 0 تشکر 314264

چیرگى غرب‏

«میزان،در غرب قضاوت خواهد كرد و پادشاهى آن در آسمان و زمین فرمانروایى خواهد كرد ولى نیروهاى آسیا هرگز نابودى را به خود نخواهند دید تا زمانى كه هفت تن بر فراز هرم قدرت باشند».

(چهارم-50) میزان،یا برج میزان،نشانه عدالت است.و او مى‏گوید كه عدالت به زودى در غرب حكم فرما خواهد شد،و این غرب،به زودى بر آسمان و زمین فرمانروایى‏ مى‏كند،و به نظر من،مقصود،قدرت و برترى نظامى است(هوایى و زمینى و دریایى)و برترى سیاسى نیز در آن نهفته است.و این دو واقعیت دارند،چنانكه‏ مى‏بینیم،در غرب،آزادى و احترام به حقوق بشر نیست به دیگر بخشهاى جهان، بیشتر است،و این را همه باور دارند.و به ویژه در مقایسه با جهان سوسیالیستى،این‏ مسأله روشن است.از این گذشته،حاكمیت قانون و نهادهاى قانونى و قضایى و قانونگذارى در آنجا رواج دارد،و از سوى دیگر،غرب بر بیشتر كشورهاى جهان‏ حاكمیت دارد و قدرت خود را،مانند پلیس جهانى بر آنها تحمیل مى‏كند،گویا جهان‏ با زمین و آسمان و مردم و جانوران و معادن و درختان خود،ارثى است كه غربیان از پدران خود گرفته‏اند،و كاملا براى آنها حلال است.

هفت نفر پادشاه نیز روشن است كه هفت كشور یا هفت دولت هستند كه‏ به گونه‏اى با هم ارتباط دارند،و به گونه‏اى نیز با«نیروهاى آسیا»در ارتباطند.و این‏ اشاره‏اى آشكار به دولتهاى پیمان ورشواست كه از هفت كشور اتحاد شوروى سابق، آلمان شرقى(سابق)،لهستان،رومانى،مجارستان،چكسلواكى و بلغارستان تشكیل‏ شده است.پیمان ورشو،چنانكه معروف است،موافقتنامه كشورهاى اروپاى شرقى‏ است كه در شهر ورشو در سال 1955 امضا شد،آلبانى و هفت كشور مذكور در آن‏ عضو بودند،ولى آلبانى در سال 1968،بیرون رفت و قدرت در این كشورها به‏ صورت هرم ویژه‏اى است،و یك مشت كاخ نشین بر میلیونها تن مردم این كشورها حكومت مى‏كنند.

نیروهاى آسیا،طبعا اشاره به بلوك كمونیستى شرق است و نوستر دامس‏ پیشگویى مى‏كند كه نیروهاى آسیا تا زمانى كه این هفت كشور باشند،ضعیف‏ نمى‏شوند،به نظر من،مقدار زیادى از این پیشگویى تحقق پذیرفته و ما خود مشاهده‏ كردیم كه چگونه عظمت كمونیسم شكست و پایه‏هاى نظام استبدادى كه آنها به پا داشته بودند،فرو ریخت،و این،اعلام فروپاشى رژیمهاى سركوبگر اروپاى شرقى‏ و اعضاى پیمان ورشو یكى پس از دیگرى است و به این ترتیب شیرازه آنها از هم‏ گسسته خواهد شد.

نوستر دامس،سرنوشت این هفت كشور را پیش بینى كرده و در دو بیتى بعدى‏ مى‏گوید: «اخبار جدید،باراین سنگین و غیر منتظره‏ ناگهان میان دو سپاه حائل مى‏شود از آسمان سنگهاى آتشینى فرود مى‏آید كه دریایى پدید مى‏آورد مرگ این هفت تن،ناگهان در خشكى و دریا فرا مى‏رسد».

(دوّم-18) هرگاه بدانیم كه باران،در نزد نوستر دامس رمز انقلاب و شورش مردم است،و او همواره این معنى را در پیشگوییهاى خود،به كار مى‏برد،در مى‏یابیم كه تا چه اندازه او در این آینده نگرى،درست تشخیص داده است.كلید كشف این پیشگویى را در سطر چهارم مى‏یابیم كه مى‏گوید مرگ این هفت قدرت،ناگهانى خواهد بود،و دیدیم كه‏ ملتهاى این كشورهاى اروپاى شرقى و بسیارى از ملتهاى اتحاد شوروى با تظاهراتى‏ گسترده خواستار تغییرات بنیادى در سیستم و روش این كشورها،بلكه خواستار تحولات ریشه‏اى در برخى از آنها مانند آلمان شرقى شدند،و این كار در ظرف چند ماه،و بلافاصله پس از سست شدن سیطره اتحاد شوروى و دست كشیدن این كشور از حمایت آنها بود،و به گونه‏اى خاصّ متأثر از فشار اقتصادى بود.این اخبار،به‏ قدرى ناگهانى بودند كه هیچ كس نمى‏توانست آنها را پیش بینى كند،و انقلابها و تغییرات باعث شد كه میان نیروهاى عظیم بلوك شرق و غرب فاصله ایجاد شود.

در سطر سوّم،مى‏گوید سنگهاى آتشینى از آسمان فرود مى‏آیند و زمین را زیر باران خود مى‏گیرند و دریایى از سنگ پدید مى‏آورند،مقصود،از آن چیست؟درست‏ نمى‏دانم،ولى این را مى‏دانم كه مقصود او در این دو بیتى آن است كه مرحله تاریخى‏ یاد شده در دو بیتى،شاهد این وضع خواهد بود،و شاید مقصود یك پدیده طبیعى از نوع سقوط شهاب سنگهاى فراوان بر زمین باشد و شاید هم اثر ضربات موشكى‏ سخت و فراوان باشد كه این مناطق شاهد آنها خواهند بود.

دو بیتى دیگرى نیز در فصل دیگرى در كتاب وجود دارد كه گویا دنباله و پایان بخش این موضوع است،و مى‏گوید: «روزى یكى از دو رهبر بزرگ باقى مى‏ماند نیروى آن دو روز به روز بیشتر مى‏شود سرزمین تازه‏اى در اوج قدرت قرار مى‏گیرد در رابطه با مرد خونین،آمار به او مى‏رسد».

(دوّم-89) بدون شك،مقصود از این دو رهبر بزرگ،اتحاد شوروى و ایالات متحده آمریكا یا رئیس جمهور این دو كشور است كه جهان شاهد،عظمت قدرت نظامى آنهاست، و در سالهاى مسابقه تسلیحاتى به درجه‏اى از قدرت ویرانگرى رسیدند كه بالاتر از آن ممكن نبود و نیز آن روزى را كه نوستر دامس گفته یعنى روز باقى ماندن یكى از آن‏ دو قدرت،یا حالتى شبیه به این را نیز شاهد بودیم این یكى همان است كه در سطر سوّم به آن اشاره كرده و مى‏گوید سرزمین جدید،در اوج قدرت خویش قرار مى‏گیرد و سرزمین جدید نیز طبعا آمریكاست،و در زمان نوستر دامس این صفت براى‏ آمریكا معروف بوده است،او این بار نیز آینده را درست پیش‏بینى كرده،زیرا ما امروز آمریكا را مى‏بینیم كه تقریبا بر سراسر جهان بدون هیچ رقیبى حكومت مى‏كند، و اتحاد شوروى چون گدایى در خانه آمریكا به دریوزگى نشسته است.

سطر چهارم در زمینه پیشگوییهاى این مرد به راستى مهم است،كه درباره آینده‏ این قرن با آمار و اطلاعات،از تحولات و نیرنگها و طرحهاى آنان سخن مى‏گوید،و در پایان به مرد خونین مى‏رسد و این همان كسى است كه او را(پادشاه وحشت) مى‏خواند.او مراقب اطراف خویش است و محاسبه مى‏كند و براى آینده و روز خیزش خود،آماده مى‏شود و خود را از چشمها پنهان نگه مى‏دارد.

بازنده نیستم ، که عشق باخته ام ، همین نام تو که برده ام ، فردا برگ برنده من است .

 

 

ایران جوان

.

فوری دانلود

سه شنبه 13/2/1390 - 12:32 - 0 تشکر 314265

ضعف شرق و غرب‏

«دوباره به اوج قدرت مى‏رسد و دوباره به زیر مى‏افتد غرب نیز مانند شرق ضعیف خواهد شد و دشمنش پس از چند جنگ عقب رانده مى‏شود تا دریا،و از روى نیازمندى سقوط خواهد كرد».

(هشتم-59) این دو بیتى پیشگویى مى‏كند كه غرب نیز مانند شرق ضعیف خواهد شد.گویا نوستر دامس،این ضعف،و ناتوانى را به چشم خود مى‏دیده كه دامنگیر هر دو بلوك‏ سوسیالیستى(شرق)و سرمایه‏دارى(غرب)مى‏گردد،و هر كدام چهار مرحله را از سر مى‏گذرانند،دو مرحله سقوط و دو مرحله اوج گیرى.گویا او درباره سران،یعنى‏ شوروى و آمریكا و هم پیمانان آنها سخن مى‏گوید ولى چه بسا به رده‏هاى پایین تر نیز اشاره داشته باشد.

غرب،تنها یك كشور نیست،بلكه هر یك از كشورهاى آن،براى خود تاریخى‏ دارد كه از كشورهاى دیگر در برخى زمینه‏ها جداست،آنچه در یك كشور،سقوط است،در كشور دیگر اوج و شكوفایى به حساب مى‏آید،چنانكه درباره انگلیس‏ دیدیم كه با پس از جنگ جهانى دوّم،امپراتورى بریتانیا،كه خورشید در آن غروب‏ نمى‏كرد؛كوچك شد و مناطق نفوذ آن،اندك اندك به دست آمریكا افتاد.

همراه با فرود آمدن بریتانیا به پست‏ترین درجات ضعف،آمریكا رو به قدرت و یكه تازى نهاد و تا امروز نیز آن یكى در حال فرود است،ولى تاریخ در حال تكرار است،زیرا آمریكا با ركود و سقوط اقتصادى روبرو است،و در زمینه اجتماعى و سیاسى نیز وضع آن بهتر نیست.

به عنوان نمونه،بدهیهاى آمریكا،امروز به قدرى فراوان شده كه آن كشور را بى‏صورت بدهكارترین كشور دنیا آورده است،با آنكه پیشتر،بستانكارترین‏ كشور جهان بود(و دست كم به كشورهاى فقیرتر وام مى‏داد).آمریكا،امروزه بیشتر به كشورهاى ژاپن و آلمان بدهكار است.جنگ اخیر آمریكا با صدام حسین، فرسودگى سخت این كشور را نشان داد،زیرا آمریكاییها نتوانستند چنین جنگى را به راه اندازند،تا آنگاه كه كمكهاى مالى فراوانى از سعودى و كویت و امارات متحده‏ عربى و ژاپن و آلمان و كشورهاى دیگر دریافت كردند،و سیاستمداران آمریكا و انگلیس كاسه گدایى برداشتند و به این كشور و آن كشور رفتند.

ولى با این همه مى‏توانیم بگوییم كه دو اوج و دو فرود در غرب گذشته و پس از جنگهاى جهانى اوّل(1918-1914)و دوّم(1945-1939)سپرى شده است.

در سطر سوّم،در عبارت(دشمنش)اشاره به شرق و غرب دارد،و مى‏خواهد بگوید كه هر دو پس از چند جنگ عقب رانده مى‏شوند و به دلایل اقتصادى سقوط مى‏كنند و فقر و احتیاج آنها را از پا در مى‏آورد.جنگهاى یاد شده،چه بسا اشاره به‏ جنگهاى میان خود دو طرف،از قبیل جنگ ایدئولوژیك میان جهان كمونیستى و سرمایه‏دارى یا جنگ جاسوسان و اطلاعات دو بلوك،یا جنگهایى باشد كه به‏ نمایندگى از این دو قدرت جهانى،میان كشورهاى دیگر،در گرفته است،و هر چه‏ باشد،مقصود از آن علل سقوط و فروپاشى جهان غرب و شرق است كه پس از آن‏ نیازمندى و فقر پدید مى‏آید.و ما این وضع را در بلوك شرق دیدیم و شاهد وضعى‏ همانند آن،در جهان سرمایه‏دارى هم خواهیم بود،پیش از این گفتیم كه فروپاشى‏ اقتصادى در جهان غرب،قریب الوقوع است.

پیشگویى دیگرى نیز از نوستر دامس رسیده كه به همین مسأله مربوط مى‏شود.

در آن مى‏گوید:

«در سرزمینى كه آب و هواى آن برخلاف بابل است‏ خونریزى بزرگى به راه خواهد افتاد گویا سرنوشت در خشكى و دریا و هوا خود را بى رحم نشان خواهد داد كشورها به فرقه گرایى،گرسنگى،و با و اشتباه دچار خواهند شد».

(اوّل-55) بابل شهرى باستانى و كهن است كه در میان عراق قرار دارد و خاستگاه تمدنهاى‏ بشرى به شمار مى‏آید،و آب و هواى آن،آب و هواى سرزمین عربهاست كه بیشتر گرم است،بنابراین اشاره نوستر دامس به سرزمینهاى سردى مانند روسیه، كشورهاى شمال اروپا(كشورهاى اسكاندیناوى)یا كانادا،یا مانند آنهاست،شاید هم آب و هوا در اینجا اشاره به گرما و سرما و اوضاع جوّى نباشد،بلكه جوّ اجتماعى‏ و فكرى و شیوه سیاسى و اقتصادى را در نظر داشته باشد،ما مى‏دانیم كه جوّ حاكم بر عراق،سركوب و زورگویى و بردگى و مصادره آزادیها و نابودى انسانها و زیر پا نهادن همه ارزشهاى انسانى شرافتمندانه است كه با یك طرح و برنامه به دست رژیم‏ حاكم،انجام مى‏گیرد،و این به جاى خدمت به منافع مردم و آسان كردن زندگى بر آنان‏ و برداشتن موانع از برابر آنها و پاسدارى از كرامت و احترام انسانهاست.پس با این‏ ترتیب در مى‏یابیم كه جوّ خلاف آن،همان چیزى است كه در بسیارى از كشورهاى‏ غربى وجود دارد و آزادى فرد در آنجا بسیار محترم است،تا آنجا كه دولتها به حفظ منافع شهروندان مى‏پردازند و بسیارى از كارهاى آنها بر خلاف آب و هواى بابل است.

من شخصا معتقدم كه معنى دوم مراد است،و جهان غرب هدف این پیشگویى‏ است كه سراسر خبر از ویرانى و نابودى و هرج و مرج مى‏دهد.

بازنده نیستم ، که عشق باخته ام ، همین نام تو که برده ام ، فردا برگ برنده من است .

 

 

ایران جوان

.

فوری دانلود

سه شنبه 13/2/1390 - 12:35 - 0 تشکر 314267

اوضاع جهان‏

«هنگامى كه مردم قطب شمال با هم متحد شوند در شرق ترس و هراس بزرگ پدید مى‏آید شخص تازه‏اى انتخاب مى‏شود كه زمین لرزه‏اى بزرگ به او كمك مى‏كند (رودس)و بیزانس با خون بربرها رنگین خواهد شد».

(ششم-21) كافى است نگاهى به نقشه كره زمین بیندازید،تا ببینید كه مردم قطب شمال،همان‏ اتحاد جماهیر شوروى و ایالات متحده آمریكا هستند،و اتحاد و نزدیكى و همكارى‏ آنها در اداره امور جهان،است و پس از این هم پیشگوییهایى در این باره مى‏آید.

او معتقد است كه این نزدیكى یا اتحاد،با تحوّلاتى وحشت انگیز در شرق همراه‏ خواهد بود و ترس و سختى نیز حالى است كه ما آن را در چین و جمهوریهاى اتحاد شوروى و اروپاى شرقى دیدیم كه شورشهاى سخت مردمى و سركوب و خشونت از سوى قدرتهاى حاكم پیش آمد و در تحوّلات هولناك بحران خلیج فارس و اشغال‏ كویت به دست صدام و سپس جنگ خانمان برانداز نیروهاى متحد بر ضد ملت عراق‏ پیش آمد و به طور كلى آنچه اصطلاحا شرق نامیده مى‏شود،امروز در ترسى بزرگ‏ به سر مى‏برد،و این امر هم علل سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و طبیعى گوناگونى دارد.

او سپس مى‏گوید:شخصى انتخاب خواهد شد كه نمى‏دانیم كه از كدام كشور و مجموعه و بلوك است ولى این فرد،اگر از شرق باشد،برخلاف عادت شناخته شده‏ تا به امروز است،كه ببینیم شخصى با انتخابات آزاد،به دست مردم روى كار آید تا به‏ یك مسؤولیت اجتماعى یا سیاسى بپردازد،مگر آنكه آن تحولات،تغییراتى بنیادى‏ پدید آورد و چنین چیزى را ممكن سازد،به ویژه هرگاه در نظر داشته باشیم كه زمین‏ لرزه بزرگى قرار است به او كمك كند،این گونه تغییر در اتحاد شورى سابق در حال‏ رخ دادن است،به نظر من آنچه او مى‏گوید اشاره به حادثه‏اى است كه در این اوضاع‏ در حال رخ دادن است یا در آینده‏اى بسیار نزدیك روى مى‏دهد.و توصیف اوضاع‏ زندگى امروز ما است.

[رودس Rhodes]یكى از بزرگترین جزایر تابع یونان است كه در دریاى‏ مدیترانه در ده كیلومترى ساحل تركیه قرار دارد.

كهن‏ترین آبادیها در این جزیره به 1400 ق.م باز مى‏گردد و یونانیها آن را در سال‏ 408 ق.م مسكونى ساختند.این جزیره یكى از عجایب هفتگانه جهان را كه تندیس‏ برنزى خداى خورشید[هلیوس Helios]باشد،در خود جاى داده است بلندى‏ این مجسمه به حدود 32 متر مى‏رسد و در سال 224 ق.م بر اثر یك زلزله به كلى ویران‏ شد و مى‏گویند نخستین مقررات مربوط به دریانوردى در تاریخ بشر،در حدود سال‏ 900 ق.م در این جزیره وضع شده است.

[بیزانس Byzantium]شهرى بود كه یونانیان در حدود سال 660 ق.م بنا كردند،و در جهان تنها شهرى است كه در دو قارّه اروپا و آسیا ساخته شده است.این‏ شهر به تصرف امپراتورى روم در آمد،و امپراتور قسطنطین(كنساتنین)آن را پایتخت كشور خود ساخت،پایتخت اصلى او شهر رم بود.او به شهر بیزانس نام‏ جدیدى داد و آن را(قسطنطنیه)نامید و به خود نسبت داد.این حادثه در سال 330 م‏ روى داد.هنگامى كه تركهاى عثمانى در سال 1453 م امپراتورى روم را شكست‏ دادند،نام آن را استانبول نهادند.قسطنطنیه مدت هزار سال پایتخت امپراتورى روم‏ بود و سپس پانصد سال پایتخت امپراتورى عثمانى شد و با پایان دولت آنها،مصطفى‏ كمال آتاتورك پایتخت را در سال 1923به آنكارا برد.

پیش از این نیز گفتیم كه نوستر دامس با كلمه بربرها،بیشتر به عربها یا مسلمانان‏ اشاره مى‏كند.او در اینجا پیش بینى كرده كه جنگ یا نبردهایى پیش مى‏آید كه در آنها خون عربها و مسلمانان بر زمین تركیه و یونان فرو مى‏ریزد،و این در وضع تاریخى‏ ویژه‏اى است كه در آن مردم قطب شمال با هم متحد مى‏شوند و ترس و هراسى بزرگ‏ در شرق پدید مى‏آید و...و به یقین،این سخنان اشاره به امروز است.

بازنده نیستم ، که عشق باخته ام ، همین نام تو که برده ام ، فردا برگ برنده من است .

 

 

ایران جوان

.

فوری دانلود

سه شنبه 13/2/1390 - 12:37 - 0 تشکر 314268

صلح پس از جنگ‏

«دو كشور درگیر،با هم متحد خواهند شد در این هنگام بسیارى از كشورها به جنگ كشیده خواهند شد كشورهاى آفریقایى به لرزه در مى‏آیند و این حكومت دو جانبه دچار پراكندگى خواهد شد».

(پنجم-23) ما همچنان،داستان نزدیك شدن آمریكا و شوروى را دنبال مى‏كنیم.دو كشورى‏ كه با هم در حال جنگ بودند و سپس متحد شدند،ولى بسیارى كشورهاى دیگر هم‏ در این چهار قرن پس از در حال جنگ بودند و متحد شدند.پس ماجرا این تشخیص‏ را دادیم و آن را ویژه امروز دانستیم؟دلیل آن این است چنانكه خواهد آمد حكومت‏ دو جانبه كه در سطر چهارم آمده،به یك وضع تاریخى كاملا استثنایى اشاره مى‏كند كه‏ ما در تاریخ گذشته مانند آن را ندیده‏ایم،زیرا در جهان كنونى اساسا دو دولت بزرگ‏ وجود دارد،اتحاد شوروى كه گذشته‏اى نه چندان دور وجود داشت و ایالات متحده‏ آمریكا،و بیشتر سرزمینهاى دیگر جهان،تابع یكى از این دو هستند و این دو با آنها هر كارى بخواهند انجام مى‏دهند.و تنها به نصب این زمامدار یا بركنارى آن یكى‏ نمى‏پردازند،بلكه آنها تعیین مى‏كنند كه عدالت چیست و ظلم كدام است و حق‏ چیست و باطل كدام و درست و نادرست كدام است،خواه اندیشه‏هاى مردم و عقل‏ بشرى آن را بپذیرد یا نه و براى جهان و ملّتهاى آن قانون بین المللى تدوین مى‏كنند،و خود نیز آنگونه كه بخواهند آن را تفسیر و حوزه اجرا و زمان آن را معین مى‏كنند.در یك سخن آنها تصمیم مى‏گیرند كه چه كارى ممنوع است و چه كارى رواست...

همه این كارها را همین دو كشور انجام مى‏دهند و زورگویى آنها در تاریخ شناخته‏ شده جهان،سابقه ندارد.علّت اصلى امر،پیشرفت تكنولوژى بى‏سابقه آنهاست كه‏ اجازه چنین زورگویى را به آنها مى‏دهد.

بى‏گمان،كشمكش میان آن دو،اشاره به جنگ سرد است كه تقریبا پایه نظام‏ جهانى را براى مدت چهل سال تشكیل مى‏داد،و برخى از مردم به كنایه آن را جنگ‏ جهانى سوّم مى‏خواندند.

این جنگ،رسما در كنفرانس سران به سال 1987 م در واشنگتن میان ریگان و گورباچف به پایان رسید.این وضع شبیه صلح و یا نزدیكى،و شاید هم اتحاد میان‏ این دو كشور نامیده به ویژه اگر شیوه كار دو بلوك شرق و غرب را در حال حاضر و طرح ریزى آنها براى نظم نوین جهانى را در نظر آوریم.

نوستر دامس،بر آن است كه این اتحاد،اعلام جنگى است كه بیشتر كشورها به آن‏ كشیده خواهند شد او در این پیشگویى،درست تشخیص داده،و اشاره‏اى درست به‏ جنگ خلیج میان نیروهاى متحد و صدام حسین است كه دهها دولت با فعالیت‏ استكبار جهانى به آن كشیده شدند.

ولى آنچه در سطر چهارم آمده،و مى‏گوید حكومت این دو كشور(روسیه و آمریكا)،عقب رانده خواهد شد و دچار پراكندگى و از هم پاشیدگى مى‏شود،بخشى‏ از آن در اتحاد شوروى دیده شد و دیدیم كه امپراتورى روسیه،پاره پاره شد و به آخر رسید،و ما هنوز هم شاهد حوادث آن هستیم،و نمى‏دانیم تا چه هنگام به درازا خواهد كشید.نوستر دامس در همه این حوادث،درست پیش بینى كرده و به گمان‏ قوى در نیمه دوّم هم درست پیش بینى كرده است،و پایان كار آنها نزدیك است.

به نظر مى‏رسد كه مقصود از كشور آفریقایى بزرگ به لرزه در مى‏آید،مصر باشد،زیرا دو بیتى دیگرى نیز به گونه گسترده‏ترى همین معنا را بیان كرده و در آنجا، همراه با لرزیدن مصر،جنگى كور را بیان مى‏كند كه حوزه دریاى مدیترانه را فرا مى‏گیرد و این مربوط به آینده است و هنوز فرا نرسیده،این دو بیتى،چنین است:

«ناوگان در نزدیكى دریاى آدریاتیك منهدم مى‏شود زمین به لرزه در مى‏آید،به آسمان پرتاب مى‏شود و دوباره فرود مى‏آید مصر به لرزه در مى‏آید و محمّدى‏ها را كمك مى‏كند از فرماندهى كل خواسته مى‏شود كه خود را تسلیم كند».

(دوّم-86) دریاى آدریاتیك،بخشى از دریاى مدیترانه است كه میان یوگسلاوى و ایتالیا قرار دارد.و محمّدیان همان مسلمانان هستند و غربیها،آنان را با نام پیامبر بزرگوار آنان‏ محمد(ص)مى‏خوانند و این گویاى زمین لرزه بزرگى در منطقه است.

بازنده نیستم ، که عشق باخته ام ، همین نام تو که برده ام ، فردا برگ برنده من است .

 

 

ایران جوان

.

فوری دانلود

سه شنبه 13/2/1390 - 19:16 - 0 تشکر 314363

به نام خدا
سلام دوست عزیز
من چند وقته دنبال متن کامل و اصلی کتاب نوستراداموس میگردم
متن زبان اصلیش رو
آیا لینک دنلودش رو دارید؟
ممنون می‌شم اگه بدین

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.