شاید مهمترین امر و مسأله آموزش و پرورش در جهان معاصر به ویژه در کشورهای به اصطلاح جهان سوم که از لحاظ تکنولوژی آموزشی هنوز پیشرفت نکردهاند مسأله استاد است! زیرا استاد است که: ـ نسلها را به همدیگر ارتباط میدهد. ـ فرهنگ جامعه را حفظ میکند. ـ فرهنگ جامعه را در صورت نیاز تغییر میدهد و تکامل میبخشد. ـ به رفتار محصل شکل میدهد. ـ افراد مورد نیاز جامعه را تربیت میکند. ـ و... از این رو به عقیده متخصصان آموزش و پرورش، برنامه درسی، سازمان مدرسه و وسایل آموزشی ـ هر چند که اهمیت خاص خود را دارند ـ در برابر اهمیت استاد چندان ارزشی ندارند زیرا او است که به همة آنها جان میبخشد و آنها را نتیجه بخش و سودمند میگرداند. امروز در کشورهای پیشرفته و حتی فوق صنعتی با وجود پیشرفتهای خارق العاده تکنولوژی مخصوصاً تکنولوژی آموزشی هنوز جایگاه استاد و معلم محفوظ است زیرا هیچ ماشینی نتوانسته است جای او را بگیرد. ارسطو میگوید: «کسانی که کودکان را تربیت میکنند باید بیش از افرادی که آنان را بار میآورند. مورد احترام قرار گیرندگ زیرا اینان تنها به کودک زندگی میبخشند در حالی که معلمان هنر بهتر زیستن را به او یاد میدهند»[1]. این همه، نقش و شخصیت انکارناپذیر و به دلیل استاد را نشان میدهد که اگر تربیت نایافته باشد به سهولت میتواند حال و آینده یک ملت را به تباهی بکشاند و اگر تهذیب یافته و صیقل خورده باشد میتواند ملتی را سعادتمند گرداند... شخصیت اصطلاحی روان شناسانه است که در رفتار آدمی تبلور و تعیّن مییابد و برآیندی است از خصوصیات بدنی، نحوه تفکر، ایده آلها، علائق، استعدادها، خلقیات و چگونگی سازگاری فرد با محیط و طرز برخورد با دیگران، در حقیقت شخصیت عبارت است از خصوصیاتی که در یک طرح یا کل وحدت پیدا کرده و در رفتار فرد ظاهر میگردد[2] از این رو شخصیت استاد نیز در رفتار وی تحلیل مییابد. ما نیز در بحث از شخصیت استاد جنبههای شخصیتی او را از حیث مسایل فکری، اجتماعی، اخلاقی، عاطفی و جسمانی بررسی میکنیم و سرانجام به برخی از لغزشگاههای استاد اشاره مینمائیم. این نکته روشن است که همه عوامل آموزشی تحت تأثیراستاد و شخصیت او قرار میگیرد شخصیت استاد نیز محصول و نتیجه ترکیبی از عوامل بدنی، روانی، فکری، اخلاقی، اجتماعی و عاطفی است که به شکل خاصی در هر استادی ترکیب میشوند واو را از سایر استادان متمایز میکنند. جنبههای بدنی: استاد باید از نقصهای بدنی محسوس عاری باشد و بتواند به راحتی و طبیعی حرف بزند. لکنت زبان، جویدن کلمات، تکیه کلامهای بیمورد، صدای خشن، فریادهای بلند یا صدای آهستهای که به راحتی قابل شنیدن نباشد، استاد را از وضع طبیعی خارج میکند. حرکات استاد نیز باید طبیعی باشد. فیالمثل نه دایم روی خط مستقیم حرکت کند و نه مانند مجسمه ثابت و بیحرکت باشد در ضمن از حرکتهای بیجا نیز خودداری ورزد. وی باید در جای مناسبی نزدیک فراگیران بایستد و از تکیه کردن به میز یا نیمکت خودداری کند تا موجب حواس پرتی مستمعان نشود. هنگام نوشتن مطلب روی تخته به دانشجویان پشت نکند تا نظم وانضباط کلاس به هم نریزد. دید و نظر او باید همه را در بر بگیرد؛ یعنی به گونهای بایستد و حرکت کند که مورد توجه همه باشد. جنبة اجتماعی: استاد و دانشجویان باید در یک محیط عاطفی سالم زندگی کنند، نه این که نسبت به هم دلسرد و دلزده باشند. وی در تمام فعالیتهای درسی باید همکاری و همفکری فراگیران را جلب نماید و میل دوستی، صداقت و حس مسئولیت پذیری را بین آنها برانگیزد. جلب مشارکت فراگیران در درس، مشورت با آنان، شرکت دادن آنها در تصمیمگیری، حرمت نهادن به آراء و عقاید ایشان، پاسخگو بودن در مقابل پرسش آنان و... میتواند جنبههای اجتماعی استاد را تقویت کند و دانش جویان و فراگیران را در محیط سالم اجتماعی به حرکت وا دارد. رعایت نظم نیز یکی از جنبههای اجتماعی است که باید آن را مراعات کرد. شروع و ختم به موقع کلاس، طرح به موقع سؤالات امتحانی، تصحیح به موقع پاسخنامهها و... همگی نشانه نظم استاد است. جنبه فکری: استاد باید دارای سرعت فهم و انتقال، عمق تفکر، دقت در مشاهده،دوری از تعصب، پذیرش بیطرفانه منطق، قدرت انگیزش برای یادگیری و توانایی ارائه استدلال بر گفتههایش باشد و از ذکر مطالب غیریقینی، شبههآمیز، متعصبانه، منطقهناپذیر و غیر مستدل پرهیز نماید. جنبه روانی: استاد باید خونسرد باشد نه عجول و شتابزده. کسانی که خونسردی را در نحوه مواجهه با فراگیران از یاد میبرند و با تلخی و تندی تصمیم میگیرند و برخورد مینمایند عملاً استادان ناموفقی هستند. استاد نباید خود را اشتباهاً و به جای تواضع و فروتنی تحقیر و مذمت نماید و شأن خویش را برابر دانشجویان و فراگیران پایین بیاورد به گمان آن که میخواهد فروتنانهتر رفتار نماید. خود کم بینی همانند خودستایی و غرور مورد مذمت عالمان اخلاق قرار گرفته است. برخی، در برخورد با فراگیران، لجوج و یکدنده نشان میدهند. لجاجت هیچگاه نشانگر قاطعیت نیست بلکه نمایانگر ناپختگی، بیتجربگی و شاید ناشی از حس حسادتی باشد که ناخودآگاه استاد را تا ورطة سقوط به پیش میبرد. از سویی استادان خجول و پرشرم و حیا ممکن است نتوانند به آسانی اندوختهها و آموختههای خویش را در اختیار فراگیران قرار دهند و هم ممکن است موجبات سوء استفاده آنان را فراهم آورند. استاد باید صاحب ارادهای قوی باشد و در پیش برد اهداف تعلیم و تربیت مردد و دودل نباشد. اگر تصمیمی گرفت آن را قاطعانه انجام دهد و با ضعف و سستی پیشبرد کلاس را به تأخیر نیندازد. جنبه عاطفی و اخلاقی: استاد قبل از هر چیز باید اخلاص داشته باشد. فیالمثل اگر استاد درس اخلاق برای گذران معیشت یا کسب شهرت و یا از روی تفنن و سرگرمی به تعلیم و تدریس اخلاق بپردازد، ناکامیاب و ناموفق خواهد بود و حتی ممکن است سرچشمههای جوشان اخلاق، ایمان و معنویت دانشجویان را به خشکی بکشاند. عطوفت و مهربانی، لازمه تدریس است. رسول خدا فرمود: «با شاگردان خود به نرمی رفتار کنید».[3] انسانها همواره تشنه محبتاند و مهربانی استاد میتواند انگیزة فراگیران را برای یادگیری تقویت نماید. به گفته «تورنس» دانشمند غربی: «معلمان رئوف و مهربان، دانش آموزان مبتکر و خلاق پرور میدهند». اگر به جای رأفت و مهربانی با تندخویی و خشونت برخورد شود در حقیقت فراگیران انتقامجو بار می آیند. آراستگی استادان نیز یکی دیگر از جنبههای اخلاقی ـ عاطفی آنان است. از سویی ظاهر ژولیده، وضع نامرتب، لباسهای پر چرک و چروک و... نه متناسب با اخلاق است و نه میتواند به لحاظ عاطفی در دانشجویان رغبت و جاذبه ایجاد نماید بلکه آنان را از استاد گریزان میسازد حتی اگر استاد دارای صفای نفس و برتری علمی باشد، اما از آراستگی ظاهر بیبهره باشد مجذوب دانشجویان واقع نخواهد شد. نظافت در لباس، بدن، استفاده از بوی خوش و مسواک، مرتب بودن موهای سر و مرتب بودن و متعال بودن محاسن و... نشانه آراستگی استاد است. با توجه به نقش الگویی استاد، باید در انتخاب نوع پوشش دقت نمود و از لباس و کفشی همسو با ارزشهای عرفی و دینی استفاده کرد. ادب در گفتار و رفتار، تواضع و فروتنی، اعتدال، عزت نفس، وفای به عهد، اعتماد به دانشجویان، برخورد منطقی با آنان و رعایت عدل و انصاف در برخوردها از دیگر نکات اخلاقی ـ عاطفی است که رعایت آن استادان را به موفقیت نزدیکتر میسازد. سخن گفتن مؤدبانه با دانشجویان و خطاب آنان با نام خانوادگی و ضمیر جمع، به آنها شخصیت و رشد میدهد و به کار بردن کلمات زشت و خطاب ایشان با القاب ناپسند عقده حقارت ایجاد میکند. تعریف کردن لطیفههای سبک و بیمعنا که احیاناً برای خشک نماندن کلاس صورت میگیرد، شخیت استاد را سبک و بیمعنا میسازد و اگر دانشجویان رغبتی به کلاس استاد پیدا کنند نه به دلیل جاذبه مطالب درسی است، بلکه به دلیل جاذبههای کاذب کلمات، جملات و داستانهای تهی از مفهومی است که استاد نادانسته بر زبان میآورد و کلاس را از منزلت و جایگاه خویش دور میسازد. البته ایجاد جو دوستانه و صمیمی ضروری است و استفاده کردن از لطیفه و امثال آن میتواند کمک کار باشد اما خروج از اعتدال صدمة جبران ناپذیری به شخصیت استاد وارد میآورد. تواضع استاد نیز باید متعادل بادش. واضع در راه رفتن، سخن گفتن، نگاه کردن همگی ایجاد جاذبه میکند. استادی که در رفتار و گفتارش تعادل نباشد دچار افراط و تفریط میشود. همواره باید در تشویق و توبیخها، تکلیف و تحقیق دادنها، نمره دادن یا سختگیری در آن، خشک بودن در کلاس یا خندیدن و شوخی کردن و... اعتدال را مراعات نمود. عزت نفس و عدم تحقیر خویشتن، وفا کردن به قول و قرار درسی که به فراگیران داده میشود، جلب اعتماد دانشجویان و عدم ابراز بیاعتمادی نسبت به آنان از نکات لازمی است که رعایت آن استاد را صاحب قوت و عزت و جاذبه میسازد. برخورد منطقی با فراگیران و عدم توجیه اشتباهات میتواند عاطفه دانشجویان را برانگیزد واستاد را در نظر آنان فردی منطقی و استدلال پذیر نشان دهد. رعایت عدل و انصاف در برخوردها، از عوامل محبوبیت استاد است. شاگردان در حقیتق فرزندان معلماند و رسول خدا فرمود: «بین فرزندانتان به عدالت رفتار کنید». رعایت عدل و انصاف در برخوردها، از عوامل محبوبیت استاد است. شاگردان در حقیقت فرزندان معلماند و رسول خدا فرمود: «بین فرزندانتان به عدالت رفتار کنید». تبعیض بین فرزند فقیر و ثروتمند، مدیر و غیرمدیر، همکاری و غیرهمکار، شهری و روستایی، محلی و مهاجر و.. همه از مصادیق بیعدالتی است. استاد باید در «نگاه»، «در سؤال»، «احوالپرسی» «تکلیف دادن»، «ارفاق نمودن» و... با همه یکسان برخورد کند مگر آن که اهداف تربیتی همچون تشویق و توبیخ داشته باشد. دخالت دادن حب و بغض در ارزیابی فراگیران مصداقی از بیانصافی و بیعدالتی است و خداوند میفرماید: «دشمنی گروهی شما را به بیعدالتی نکشاند. عدالت پیشه کنید که به تقوا نزدیکتر است».[4] لغزشگاههای استاد:[5] افزون بر اصوف ایجابی استاد که بیان شد، برخی اصواف سلبی وی در این فصل بیان میشود تا استادان محترم با شناخت لغزشگاهها از سقوط احتمالی در آن بپرهیزند. 1ـ طرح شبهات اعتقادی و بیپاسخ نهادن آن استادان باید بر اساس ظرفیت فراگیران به طرح شبهات بپردازند. ممکن است طرح شبههای و لو بدان پاسخ داده شود به دلیل عدم تناسب با درک و دریافتهای دانشجویان و فراگیران اثرات تخریبی به دنبال داشته باشد. گاهی هم ممکن است استاد نسبت به طرح شبهه تلاش ویژهای از خود نشان دهد اما در پاسخ گفتن تلاش یا وقت کمتری صرف کند و سریع از آن بگذرد و این گونه شبهه ـ و نه پاسخ آن ـ در ذهن فراگیر تثبیت شود. گاهی ممکن است استاد شبهه را طرح کند و پاسخ آن را به جلسة بعد واگذار نماید.این خطرناکترین نوع طرح شبهه است؛ زیرا در فاصله زمانی تا جلسه بعد ممکن است دانشجو دچار اشکالات عدیده شود و ناآرامی حاصل از شبهه او را آزار دهد؛ یا آن را با دیگران در میان گذارد و دیگران به جای پاسخ به تقویت اصل شبهه کمک کنند؛ یا در جلسه بعدی برخی از دانشجویان غایب باشند؛ یا استاد به هر دلیل ممکن نتواند در جلسه بعدی شرکت کند و یا به دلیل تعطیلات برای یافتن پاسخ شبهه وقت طولانی صرف شود و همه این عوال باعث میشود که شبهه در ذهن دانشجو استقرار یابد و به راحتی نتوان بدان پاسخ داد. 2ـ ذکر مطالب غیریقینی مطالب استاد باید مستند و یقینی باشد. گفتن عبارت «گمان میکنم چنین باشد» یا «حدس من این چنین میگوید» و یا... همگی مطالب درسی را با تردید همراه میسازد. اگر استاد مطلبی را بر اساس شنیدهها بگوید، بهتر است اشاره کند که این مطالب را در جایی ندیدهام اما برخی چنین گفتهاند. ذکر برخی از داستانها که علیالظاهر شگفتانگیز مینماید، یا گفتن مطالبی که به راحتی نتوان برای آن استدلال آورد دانشجویان را قانع نمیسازد. استادان در ارائه اطلاعات آماری نیز باید خیلی دقت و حتی وسواس به خرج دهند که ارائه برخی اطلاعات با دشواری همراه است. 3ـ توجیه اشتباهات استادی که پاسخ سؤالی را نمیداند نباید بدان پاسخ دهد. علی الخصوص که آن سؤال کلامی یا فقهی باشد که با اعتقاد یا عمل فراگیر همراه خواهد بود. اگر استاد دانسته به سؤالی پاسخ داد و سپس فهمید که آن پاسخ اشتباه بوده است باید اشتباه خود را بپذیرد، نه آن که آن را توجیه کند. در صورتی که مطلبی را به اشتباه طرح کرد و فراگیران او را متوجه اشتباهش نممودند باید با شجاعت آن را بپذیرد. اگر خطایی چون غیبت، تهمت و یا... از او سر زد نباید آن را توجیه نماید و مثلاً بگوید غیبت من توجیه شرعی دارد. 4، 5، 6ـ جدال و رقابت با دانشجویان یا توهین به آنان. همه اینها از شأن استاد دور است. 7ـ خجالت دادن دانشجویان انتقاد از دانشجو در جمع یا قطع کردن سخن او یا اجازه سخن ندادن به او یا توبیخ او در جمع به جهت سخن نادرستش یا رد کردن جواب او به طور مستقیم و یا نامناسب تلفظ کردن نام خانوادگی او همگی اسباب خجالت دادن دانشجو است که باید از ان پرهیز کرد. 8ـ خود ستایی و غرور تواضع استاد بهترین درس او به شاگردان و فراگیران است فضل فروشی، ذکر مکر امتیازات با لحنی مبتکرانه، خود بزرگبینی، راه رفتن مبتکرانه در کلاس و... همگی نشانه غرور استاد است که آثار ویران کنندهای به دنبال دارد. 9ـ تحقیر خود چنانچه تکبر مذموم است نوعی تواضع غیراخلاقی یا ذلیلانه که نشان خود کمبینی است مورد مذمت و نکوهش عالمان اخلاق میباشد. 10ـ طرح مسایل تشنجزا مسایل چه عقیدتی و کلامی باشد (با توجه با بافت مذهبی کلاس) یا سیاسی و... نباید تشنجزا باشد. برای مبارزه با عادات و خرافات منطقهای که در آن تدریس میشود نیز باید با دقت فراوان عمل کرد. 11ـ امر و نهی دانشجویان برای پاک کردن تخته، باز کردن پنجره، روشن کردن بخاری یا کولر و... نباید آمرانه با دانشجویان سخن گفت. 12ـ درگیری با مسئولین آموزشی اگر برنامهای تصویب شد باید اجرا شود. انتقادات باید در جوی دوستانه طرح گردد. طرح انتقاد از مسئولان آموزشی در کلاس سبب تضعیف برنامه و سل اعتماد فراگیران از مرکز آموزشی میشود. امید است که استادان با عنایت به نکاتی که، گفته شد نقش بهتری را در تعلیم و تربیت ایفا نمایند. از آنچه گفته شد برمیآید که: 1ـ در نظام تعلیم و تربیت هیچگاه جایگاه استاد دچار تزلزل نمیشود؛ زیرا به رغم پیشرفت در عرصه تکنولوژی هیچ ماشینی نتوانسته است جای او را بگیرد و جانشین وی شود. 2ـ کلید سعادت و تباهی یک ملت در دست استادان آن است. آنها میتوانند ملتی را سعادتمند و ملتی را تباه زده نمایند. 3ـ استادان از نظر بدنی باید فاقد نقصهای محسوس باشند. آسودهگویی، روان گویی، نداشتن تکیه کلام و صدای خشن، نشستن در جایی که همه فراگیران به راحتی استاد را ببیند، نگاههای یکسان و متعادل، برخی از ویژگیهایی است که استادان باید آن را دارا باشند. 4ـ استادان از نظر اجتماعی باید مشورت پذیر، گرم و صمیمی، پاسخگو، منضبط و منظم و از نظر فکری دارای سرعت فهم و انتقال، دوری از تعصب، توانا در اقامه استدلال، منطقپذیر و منعطف باشند. 5ـ خونسردی، رأفت، فروتنی، معنویت و آراستگی، برخی از بایدهای روانی و اخلاقی استاد است و توجیه اشتباهات، جدال و جفا، غرور و خودستایی، ذکر مطالب بدون یقین و آگاهی و طرح شبهات اعتقادی و بیپاسخ نهادن آن برخی از لغزشگاههای استادان است که پرهیز از آن موفقیت و کامیابی را به ارمغان می آورد. حوزه |