• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن دانشجویی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
دانشجویی (بازدید: 11780)
يکشنبه 11/2/1390 - 20:2 -0 تشکر 313710
ویژه نامه ی روز استاد

به نام خدا - سلام .

 

سال روز شهادت بزرگ مرد ایران شهید مطهری گرامی و روز معلم مبارک باد .

به پاس سپاسگزاری از معلمی ، استادان و تمام کسانی که درزندگی چیزی از آنها آموخته ایم آروزی موفیقت و توفیق و سربلندی روز افزون رو تک تکشون خواستارم .

خبرگزای فارس : با نقل از آقای حسن زاده مدیریت دبیرستان شهید بهشتی بر این قرار شد که در این دبیرستان جشن بزرگی با مدیریت دانش آموزان این مدرسه برگزار می شود و  از همه ی دبیران تقدیر و تشکر به عمل آید. و دانش آموزان از دبیران خود  با یک گل سپاسگزاری می کنند.

 

 

 

ویژه نامه ی روز معلم سایت تبیان یزد

ویژه نامه ی روز معلم فروم آیه های زندگی

ویژه نامه ی روز معلم سایت راسخون

شعر هایی در وصف روز معلم

 

 

 

ویژه نامه ی روز شهادت مطهری سایت تبیان

 

 برای امام زمان صلوات فرستادی ؟      

خدایا شکرت که هر چه دادی بهترین بود . 


 

يکشنبه 12/2/1389 - 17:54 - 0 تشکر 198356

سلام . منم روز معلمو به استاد گلم دکتر مهدیه قزوینی تبریک  می گم .خیلی استاد گلیه .

يکشنبه 11/2/1390 - 20:10 - 0 تشکر 313714

سلام

من هم این روز رو تبریك میگم...انشاءالله همه ی اساتید سلامت و تندرست باشن..تا از پس دانشجوها بر بیان:)

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

يکشنبه 11/2/1390 - 22:59 - 0 تشکر 313746

می توان در سایه آموختن گنج عشق جاودان اندوختن

اول از استاد، یاد آموختیم پس، سویدای سواد آموختیم

از پدر گر قالب تن یافتیم از معلم جان روشن یافتیم

ای تو کشتی نجات روح ما ای به طوفان جهالت نوح ما

یک پدر بخشنده آب و گل است یک پدر روشنگر جان و دل است

لیک اگر پرسی کدامین برترین آنکه دین آموزد و علم یقین

استاد حسین شهریار

شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

 

اظهار دوستی به مردم نیمی از خرد است.امیرالمومنین علی(ع)

يکشنبه 11/2/1390 - 22:59 - 0 تشکر 313748

حضرت امام جعفر صادق (ع) می فرمایند:

هنگامی که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان ها

را جمع می کند و چون ترازوی اعمال نهاده شد و

خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند،

ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونی خواهد داشت

این ارزش بدان جهت است که شهیدان در سایه علم و تربیت

معلمان و تعلیم شایستة آنان به خدا راه یافته و

لیاقت شهادت نصیبشان شده است.



روزمعلم گرامی باد

شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

 

اظهار دوستی به مردم نیمی از خرد است.امیرالمومنین علی(ع)

يکشنبه 11/2/1390 - 23:6 - 0 تشکر 313750

اخلاق حرفه ای استاد و دانشجو چاپ

دكتر اخگریگفتگو با دکتر محمد اخگری: اساتید باید توجه کنند که هر حرفی که سر کلاس بیان می‌كنند تأثیر مستقیمی بر روی جامعه خواهد گذاشت و حرف نادرست ممکن است نتایج وخیمی به بار آورد. حتی توصیه شده اگر استاد سر کلاس مطلب علمی را اشتباه گفت و آخر کلاس فهمید که اشتباه بوده همان جا باید تصحیح کند، نباید این را برای جلسه بعد بگذارد.

گفتگو از محمد آسیابانی

اشاره: جایگاه علم، تعلیم و تعلم در فرهنگ دینی ایران جایگاهی بسیار ممتاز و متعالی است و همواره مورد توجه پیشوایان دینی و به تبع آن مورد عنایت عالمان و دانشمندان این مرز و بوم بوده است به خاطر قدر و منزلت والایی که علم در فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی دارد آداب و دستوراتی برای متعلم و معلم و حتی جامعه‌ای که از بازخورد زحمات این قشر بهره می‌برد بیان شده است در این گفتگو به پاره¬ای از این آداب در مورد معلم و متعلم پرداخته شده است و تلاش شده با وضعیت کنونی جامعه دانشگاهی نیز تا حدی تطبیق داده، و مقایسه¬ای انجام شود.
دکتر محمد اخگری دارنده مدرک دکترای عرفان اسلامی است و در دانشگاه‌های مختلف، دروس تاریخ فلسفه، تاریخ تصوف و اندیشه‌ی اسلامی را تدریس می‌كند. وی مدیر رادیو آلمانی سازمان صدا و سیما نیز می‌باشد.

بر اساس منابع موجود از ادب و حکمت کلاسیک ایران، جایگاه و مقام استاد چیست؟
در ادبیات و فرهنگ گذشته اسلامی و ایرانی ما علم و علم آموزی و استاد و دانشجو ارزش و جایگاه خاص دارند و به همین سبب در همه منابع و مطالب و رسائلی که از گذشته باقی مانده، برای  استاد و معلم ارزش شایانی قائل شده‌اند و این به دلیل ارزشی است كه علم دارد.
اگر ما کتاب‌هایی که درباره علم و آداب علم آموزی است را تورق کنیم، اولین فصل آن مربوط به بحث علم است و استناد این هم به خود کتاب مقدس آسمانی ما مسلمانان یعنی قرآن کریم است. در جایی از قرآن آمده است: " وَمَن یؤت الْحِكْمَة فَقدْ أُوتی خیرًا كثیرًا"، یعنی اگر به کسی حکمت ارزانی شد، به او خیر کثیر داده شده است و در جایی دیگر از قرآن نیز داریم: "انما یخشی الله من عبده علما" و یا در آیه‌ای دیگر می‌خوانیم "رب زدنی علما و عملا".
وقتی که خود یک موضوعی ارزش والا داشته باشد، طبیعی است که کسانی که به آن کار می‌پردازند، چه علم آموز باشند و چه علم را به دیگران آموزش بدهند، هر دو ارزش پیدا می‌کنند؛ چون خود موضوع ارزش دارد. به همین سبب است كه در روایات آمده است که کسی که به دنبال علم می‌رود ملائکه در قدم‌های او فرش پهن می‌کنند، یا پیامبر ما می‌گوید که علم را بیاموزید حتی اگر در چین باشد یا ز گهواره تا گور دانش بجوی. حضرت علی(علیه‌السلام) می‌فرمایند: "من علّمنی حرفا قد صیرنی عبدا" یعنی اگر کسی به من یک حرف آموزش دهد مرا بنده خودش قرار داده است.
مثل کتاب "آداب المتعلمین" که "خواجه نصیرالدین طوسی" به نگارش درآورده و یا کتاب بسیار زیبا و جالب "منیة المرید" نوشته "شهید ثانی" که این کتاب درباره دستورات و وظایفی است که هم دانشجویان باید به آن عمل کنند، هم طلاب علوم و هم استادان؛ و جالب این است که در آغاز یکی از فصل‌های این کتاب، به فضیلت علم و دانش می‌پردازد و می‌گوید که اول دانشجو و استاد باید بفهمند که این کار آن‌ها چقدر ارزش دارد. به همین منظور احادیث بسیار زیادی نیز می‌آورد، علاوه بر آن آیات فراوانی از قرآن را درباره علم نقل می‌کند مثلا این آیه "یرفع الله الذین امنو منکم والذین اوتوالعلم درجات"، و "الراسخون فی العلم یقولون امنا" و یا خیلی آیه‌های دیگر که ویژگی‌های عالمان را بیان می‌کند. احادیثی از چهارده معصوم را نیز که درباره علم گفته‌اند، و پس از آن آداب و وظایف مشترک معلم و شاگرد را بیان می‌کند، یعنی قبل از این‌که بخواهد به وظیفه استاد بپردازد به وظیفه معلم در قبال شاگرد می‌پردازد. برخی حتی شغل معلمی و استادی را با شغل انبیا مقایسه کرده‌اند؛ به عنوان کسی که تربیت می‌کند.

آیا وظیفه‌ی استاد فقط آموزش علم است؟

فقط آموزش علم نیست؛ یعنی استاد باید شخصیتی باشد که علاوه بر علم، ادب را هم آموزش دهد و ما فقط نباید فکر کنیم که صرفاً آموزش مهم است. آموزش باید در کنار پرورش توأمان باشند. یک سری از معلم‌های ما فقط پرورش می‌دهند و یک سری فقط آموزش، و این معضلاتی را بوجود می‌آورد؛ مثلاً ما در مدرسه معلم پرورشی داریم، یعنی بقیه معلمان فقط آموزش دهند و کاری به پرورش نداشته باشند، غافل از اینکه معلم ریاضی که مثلا عدد "یک" را روی تابلو می‌نویسد، باید در همان زمان هم به عنوان یک معلم با آداب، این علم را و این ضرب و تقسیم را روی تخته به دانش‌آموزان یاد دهد، یعنی باید هم نماد آموزش ریاضی باشد و هم نماد آموزش انسانیت. پس باید خودش هم معلم آموزشی باشد و هم معلم پرورشی.

وظیفه شاگرد در مقابل استاد چیست؟

وظیفه دانشجو علم آموزی است، که وظیفه بسیار سنگینی می‌باشد. در طول تاریخ فرهنگ، هنر و ادب اسلام و ایران، یک طلبه یا یک دانشجو اول باید به دنبال استاد بگردد؛ یعنی این‌طور نیست که هر کسی بتواند استاد باشد و این در ادبیات عرفانی ما به صورت بحث پیر و مراد مطرح می‌شود یعنی یک طلبه‌ی علم پس از مدت‌ها جستجوی بیرونی و درونی استادی یا مرادی را برای خود پیدا می‌کند و بعد تازه طی طریق‌اش شروع می‌شود و باید در مقابل این استادی که خود، او را یافته است آدابی را رعایت کند که در فرهنگ اسلامی بر اجرای این آداب تاکید زیادی شده است. دلیل این همه دقت این است كه اگر در این راه دچار خطا شود به سرمنزل مقصود نخواهد رسید. گام دوم این است که استاد را به عنوان پدر یا پدر دوم خود بداند. در فرهنگ اسلامی جایگاهی را که برای پدر و مادر در نظر می‌گیرند همان جایگاه را هم برای معلم و استاد قرار می‌دهند.
یکی از آسیب‌هایی که امروز نظام آموزشی ما را ممکن است تخریب کند، این است که به علت مشکلات مادی یا مشکلات دیگر برخی از دانشجویان مجبور هستند که در حین تحصیل خود، کار کنند؛ این دو ایراد دارد، یکی اینکه باعث می‌شود این دانشجویان همت و ذهن خود را معطوف به علم نکنند و دیگر اینکه چون درگیر برخی از مشغله‌های مادی می‌شوند و کسب درآمد و پول برای آن‌ها جذاب می‌شود، کمی از آن فضای علمی صرف که یک هدف عالی و متعالی دارد جدا می‌شوند. پس یکی از مباحث مهم این است که نیّت خالصانه دانشجو باید برای علم باشد نه برای کسب پول. فکر کردن به درآمد را بگذارد برای وقتی که وارد فضای جامعه می‌شود و بالطبع برای زندگی باید تلاش كند و كسی منکر این قضیه نیست، ولی در فضای دانشجویی که برای جوان به وجود می‌آید و در حالی که هنوز مسئولیتی بر دوشش نیست، بهتر است كه وقتش را صرف كسب علم كند. علمای بزرگ ما از قدیم این گونه بوده‌اند، و می‌شود گفت که زندگی عارفانه و زاهدانه‌ی آنان در دوران طلبگی مقدمه‌ی عرفان بلند مرتبه آنان شد.
گام بعدی مسأله استاد است؛ از استاد خود تبعیت کند و رعایت حدود استاد را بکند؛ رعایت احترام و ادب را بکند. بنابراین علاوه بر ارج نهادن به مقام استاد و احترام آن، اگر در مقابل استاد خودش تواضع و فروتنی داشته باشد قطعا ً در مقابل علم و دانش هم تواضع و فروتنی خواهد داشت و این باعث می‌شود که فرد بتواند مراحل ترقی و رشد خود را طی کند.

آیا این مسائلی را که می‌فرمایید در حال حاضر در دانشگاه‌های ایران به چشم می‌خورد؟
چیزی که در دانشجویان این دوره وجود دارد این است که جوانان امروزه خیلی زود می‌خواهند به آخر کار برسند؛ یعنی می‌خواهند یک شبه ره صد ساله را طی کنند. در صورتی‌که نمی‌شود و این امکان وجود ندارد. هر علمی یا هر کتابی جایگاه خود را دارد. هر فصلی از هر کتابی جایگاه خودش را دارد. به همین خاطر در گذشته تاریخی اسلام و ایران کتب کمی برای تدریس وجود داشته است. مثلاً یک کتاب صرف و نحو بیشتر نبوده ولی همین کتاب صرف و نحو را تا می‌آمدند به آخر برسانند ممکن بود حتی تا دو سال طول بکشد که به سال دانشگاهی ما 4 ترم می‌شود، یعنی طلبه می‌بایست فقط یک کتاب را در 4 ترم مطالعه می‌کرد و جالب این است که بعد از آن چهار سال دیگر این کتاب را کاملاً می‌دانسته و چون این کتاب را می‌دانسته پس به زبان و صرف و نحو عربی کاملاً مسلّط می‌شده است.
نکته‌ای که می‌خواهم این‌جا عرض کنم این است که چه دانشجو، چه استاد، نباید فکر کند آموزش و پرورش تمام می‌شود و اگر کسی روزی مدرکی گرفت کارش تمام است و دیگر نیاز به آموزش و پرورش یافتن نیست. یعنی آن "اطلبو العلم من المهد الی الهد" فقط یک شعار نیست، متاسفانه ما که ادعای مسلمانی داریم به این حدیث فقط به چشم یک شعار نگاه می‌کنیم، باید این حدیث عملیاتی شود؛ یعنی فضا طوری ساخته شود که به این حدیث عمل شود.
دانشجو کسی است که تربیت می‌شود، بر فرض مثال من که آمدم رشته مهندسی بخوانم، آیا فقط آمدم مهندس شوم یا فقط به صرف داشتن یک مدرک تحصیلی لیسانس بسنده کنم؟ حتی اگر هم خیلی مهندس متبحر و برجسته‌ای شوم، خیلی پزشک برجسته‌ای شوم، آیا در روابط اجتماعی خود با انسان‌های دیگر، با پدر و مادر، با استاد (یا روزی اگر استاد شوم با دانشجوی خودم) مناسب عمل می‌کنم؛ آیا این‌ها مهم نیست؟ ما نباید این‌ها را فرا بگیریم؟
استاد می‌رود سر کلاس و می‌بیند که دانشجو با چهره‌ای سر کلاس حاضر شده که به هر چیزی می‌ماند الّا یک دانشجو و طلبه‌ی علم. بعد هم وقتی به او تذکر داده می‌شود، آزادی را بهانه می‌کند. بله او آزاد است ولی باید بداند ادب چه چیزی را حکم می‌کند.

پس به نظر شما وجود معلم پرورشی در دانشگاه هم ضروری است؟
وجود معلم پرورشی در دانشگاه‌ها برای رشد شخصیتی دانشجویان بسیار مهم است و کمبود این امر مهم واقعاً حس می‌شود. این کمبود حتی در دوران مدرسه هم به چشم می‌خورد؛ خیل عظیم کسانی که از مدرسه وارد دانشگاه می‌شوند متاسفانه پرورش روحی نیافته‌اند و آداب علم آموزی را نمی‌دانند، در صورتی كه علم آموزی صرف دردی دوا نمی‌کند، بلکه همراه آن امور پرورش نیز لازم است. کسی که وارد دانشگاه می‌شود، فکر می‌کند چون از پل کنکور گذشته پس دیگر از نوابغ جهان بشریت است و روزی هم که از دانشگاه خارج می‌شود با این خیال که در حوزه علم، کارشناسی است، تفکرش بر این است که می‌تواند همه کار بکند. در این فرایند او آگاه نیست که چه چیزی را نه بخاطر کسب درآمد، نه بخاطر مدرک، بلکه بخاطر انسانیت و پرورش روح خودش یاد گرفته است. به دانشجو و به طالب علم توصیه شده که آداب علم آموزی را رعایت کند، یعنی علم آموختن آداب دارد، وارد کلاس شدن آداب دارد.

وظایف استاد چگونه است؟
یک وجه از نقص‌های بحث رابطه‌ی استاد و دانشجو به خود استادان برمی‌گردد. خلوص نیتی که برای دانشجو  عنوان کردم برای استاد هم لازم است، ما در قرآن می‌بینیم: "مثل الذین حمل التورات کمثل الحمار..." آن‌هایی که تورات را حمل می‌کنند و به آن عمل نمی‌کنند، مانند حیوانی هستند که بر آن باری گذاشته‌اند که آن بار کتاب است. در ادبیات ما کسی که علم می‌آموزد و عمل نمی‌کند را به زنبور بی عسل تشبیه کرده‌اند. استاد باید درک کند که قبل از اینکه بخواهد صرفا ً یک سری دروس را آموزش بدهد، جایگاهی به عنوان یک استاد دارد، که فقط این جایگاه در کلاس درس نیست. پس قبل از درس دادن استاد باید شخصیت ویژه‌ای داشته باشد، چرا که کار او فقط درس دادن نیست. جالب است که ما در پیشینه گذشته خود و تاریخ خودمان حتی برای آموزش مشاغل این رابطه را داریم.

در منابع و متون دینی و ملی ما چه توصیه‌هایی برای استادان وجود دارد؟
ما برای معلم و استاد آداب خاصی داریم. حتی نحوه پوشش و لباس استاد هم مهم است؛ استاد بخاطر وزانت علم و بخاطر جایگاه علم، باید سعی کند لباس مرتبی داشته باشد، حتی الامکان بوی عطر خوش بدهد و به اصطلاح سر و وضع مناسبی داشته باشد و در هم ریخته نباشد؛ استاد در هم ریخته نمی‌تواند دانشجو را از در هم ریختگی و پراکندگی ذهن به دور کند. استاد به عنوان کسی که دانشجویان همه حرکات و سکنات او را اعم از نحوه خندیدن، نحوه راه رفتن، صحبت کردن، لباس پوشیدن و نگاه کردن زیر نظر دارند، باید این مسائل را مورد مداقه قرار دهد. خیلی از حرف‌های اطرافیان ممکن است روی ما تأثیر نگذارد، ولی من استاد باید این را بدانم که هر کلامی که از دهان من در می‌آید ممکن است که حتی سرنوشت یک انسان را عوض کند.
اساتید باید توجه کنند که هر حرفی که سر کلاس بیان می‌كنند تأثیر مستقیمی بر روی جامعه خواهد گذاشت و حرف نادرست ممکن است نتایج وخیمی به بار آورد. حتی توصیه شده اگر استاد سر کلاس مطلب علمی را اشتباه گفت و آخر کلاس فهمید که اشتباه بوده همان جا باید تصحیح کند، نباید این را برای جلسه بعد بگذارد. اگر استاد نظری خلاف نظر خود دید و فهمید که درست است تصحیح کند و اگر سوالی مطرح می‌شود که پاسخ آن را نمی‌داند، به سادگی بگوید نمی‌دانم. دانشجویان می‌دانند که یک آدم همه چیز را نمی‌داند! حتی اگر به حساب بی‌سوادی استاد هم بگذارند عیبی ندارد. یعنی اخلاق این را حکم می کند که استاد بگوید نمی‌دانم. که البته اگر دیدگاه و رفتار دانشجو هم بر اساس آن آداب باشد، هیچ وقت این را به عنوان بی‌سوادی یا کم‌سوادی استاد نخواهد گذاشت.
توصیه من به اساتید و همکاران محترمم این است که وقتی خداوند توفیق خدمت را به ما داده است و ما در مقام استادی سر کلاس حاضر می‌شویم و درس می‌دهیم، لازم است که قبل از هر چیز خودمان را تهذیب و تزکیه نفسانی کنیم، سعی کنیم که از همه‌ی عیوب نفسانی و ظاهری و باطنی خودمان را بری کنیم. استاد واقعی کسی است که این اعمال را انجام دهد نه کسی که بخواهد از مربی بودنش امتیازی بگیرد. استاد واقعی بودن فقط به تعداد مقالات علمی نیست؛ ما بیشتر با جوان‌ها سر و کار داریم و این جوان‌ها از ما تأثیر می‌پذیرند و بعد این جوانان فردای این اجتماع را می‌سازند.

http://etvtoskills.blogfa.com

شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

 

اظهار دوستی به مردم نیمی از خرد است.امیرالمومنین علی(ع)

يکشنبه 11/2/1390 - 23:11 - 0 تشکر 313751

شخصیت استاد

شاید مهمترین امر و مسأله آموزش و پرورش در جهان معاصر به ویژه در کشورهای به اصطلاح جهان سوم که از لحاظ تکنولوژی آموزشی هنوز پیشرفت نکرده‌اند مسأله استاد است! زیرا استاد است که:

ـ نسل‌ها را به همدیگر ارتباط می‌دهد.

ـ فرهنگ جامعه را حفظ می‌کند.

ـ فرهنگ جامعه را در صورت نیاز تغییر می‌دهد و تکامل می‌بخشد.

ـ به رفتار محصل شکل می‌دهد.

ـ افراد مورد نیاز جامعه را تربیت می‌کند.

ـ و...

از این رو به عقیده متخصصان آموزش و پرورش، برنامه درسی، سازمان مدرسه و وسایل آموزشی ـ هر چند که اهمیت خاص خود را دارند ـ در برابر اهمیت استاد چندان ارزشی ندارند زیرا او است که به همة آنها جان می‌بخشد و آن‌ها را نتیجه بخش و سودمند می‌گرداند.

امروز در کشورهای پیشرفته و حتی فوق صنعتی با وجود پیشرفت‌های خارق العاده تکنولوژی مخصوصاً تکنولوژی آموزشی هنوز جایگاه استاد و معلم محفوظ است زیرا هیچ ماشینی نتوانسته است جای او را بگیرد.

ارسطو می‌گوید: «کسانی که کودکان را تربیت می‌کنند باید بیش از افرادی که آنان را بار می‌آورند. مورد احترام قرار گیرندگ زیرا اینان تنها به کودک زندگی می‌بخشند در حالی که معلمان هنر بهتر زیستن را به او یاد می‌دهند»[1].

این همه، نقش و شخصیت انکارناپذیر و به دلیل استاد را نشان می‌دهد که اگر تربیت نایافته باشد به سهولت می‌تواند حال و آینده یک ملت را به تباهی بکشاند و اگر تهذیب یافته و صیقل خورده باشد می‌تواند ملتی را سعادتمند گرداند...

شخصیت اصطلاحی روان شناسانه است که در رفتار آدمی تبلور و تعیّن می‌یابد و برآیندی است از خصوصیات بدنی، نحوه تفکر، ایده آل‌ها، علائق، استعدادها، خلقیات و چگونگی سازگاری فرد با محیط و طرز برخورد با دیگران، در حقیقت شخصیت عبارت است از خصوصیاتی که در یک طرح یا کل وحدت پیدا کرده و در رفتار فرد ظاهر می‌گردد[2] از این رو شخصیت استاد نیز در رفتار وی تحلیل می‌یابد. ما نیز در بحث از شخصیت استاد جنبه‌های شخصیتی او را از حیث مسایل فکری، اجتماعی، اخلاقی، عاطفی و جسمانی بررسی می‌کنیم و سرانجام به برخی از لغزشگاه‌های استاد اشاره می‌نمائیم.

این نکته روشن است که همه عوامل آموزشی تحت تأثیراستاد و شخصیت او قرار می‌گیرد شخصیت استاد نیز محصول و نتیجه ترکیبی از عوامل بدنی، روانی، فکری، اخلاقی، اجتماعی و عاطفی است که به شکل خاصی در هر استادی ترکیب می‌شوند واو را از سایر استادان متمایز می‌کنند.

جنبه‌های بدنی:

استاد باید از نقص‌های بدنی محسوس عاری باشد و بتواند به راحتی و طبیعی حرف بزند. لکنت زبان، جویدن کلمات، تکیه کلام‌های بی‌مورد، صدای خشن، فریادهای بلند یا صدای آهسته‌ای که به راحتی قابل شنیدن نباشد، استاد را از وضع طبیعی خارج می‌کند. حرکات استاد نیز باید طبیعی باشد. فی‌المثل نه دایم روی خط مستقیم حرکت کند و نه مانند مجسمه ثابت و بی‌حرکت باشد در ضمن از حرکت‌های بیجا نیز خودداری ورزد.

وی باید در جای مناسبی نزدیک فراگیران بایستد و از تکیه کردن به میز یا نیمکت خودداری کند تا موجب حواس پرتی مستمعان نشود.

هنگام نوشتن مطلب روی تخته به دانشجویان پشت نکند تا نظم وانضباط کلاس به هم نریزد. دید و نظر او باید همه را در بر بگیرد؛ یعنی به گونه‌ای بایستد و حرکت کند که مورد توجه همه باشد.

جنبة اجتماعی:

استاد و دانشجویان باید در یک محیط عاطفی سالم زندگی کنند، نه این که نسبت به هم دلسرد و دلزده باشند. وی در تمام فعالیت‌های درسی باید همکاری و همفکری فراگیران را جلب نماید و میل دوستی، صداقت و حس مسئولیت پذیری را بین آن‌ها برانگیزد. جلب مشارکت فراگیران در درس، مشورت با آنان، شرکت دادن آن‌ها در تصمیم‌گیری، حرمت نهادن به آراء و عقاید ایشان، پاسخگو بودن در مقابل پرسش آنان و... می‌تواند جنبه‌های اجتماعی استاد را تقویت کند و دانش جویان و فراگیران را در محیط سالم اجتماعی به حرکت وا دارد. رعایت نظم نیز یکی از جنبه‌های اجتماعی است که باید آن را مراعات کرد. شروع و ختم به موقع کلاس، طرح به موقع سؤالات امتحانی، تصحیح به موقع پاسخ‌نامه‌ها و... همگی نشانه نظم استاد است.

جنبه فکری:

استاد باید دارای سرعت فهم و انتقال، عمق تفکر، دقت در مشاهده،دوری از تعصب، پذیرش بیطرفانه منطق، قدرت انگیزش برای یادگیری و توانایی ارائه استدلال بر گفته‌هایش باشد و از ذکر مطالب غیریقینی، شبهه‌آمیز، متعصبانه، منطقه‌ناپذیر و غیر مستدل پرهیز نماید.

جنبه روانی:

استاد باید خونسرد باشد نه عجول و شتابزده. کسانی که خونسردی را در نحوه مواجهه با فراگیران از یاد می‌برند و با تلخی و تندی تصمیم می‌گیرند و برخورد می‌نمایند عملاً استادان ناموفقی هستند.

استاد نباید خود را اشتباهاً و به جای تواضع و فروتنی تحقیر و مذمت نماید و شأن خویش را برابر دانشجویان و فراگیران پایین بیاورد به گمان آن که می‌خواهد فروتنانه‌تر رفتار نماید. خود کم بینی همانند خودستایی و غرور مورد مذمت عالمان اخلاق قرار گرفته است.

برخی، در برخورد با فراگیران، لجوج و یکدنده نشان می‌دهند. لجاجت هیچگاه نشانگر قاطعیت نیست بلکه نمایانگر ناپختگی، بی‌تجربگی و شاید ناشی از حس حسادتی باشد که ناخودآگاه استاد را تا ورطة سقوط به پیش می‌برد.

از سویی استادان خجول و پرشرم و حیا ممکن است نتوانند به آسانی اندوخته‌ها و آموخته‌های خویش را در اختیار فراگیران قرار دهند و هم ممکن است موجبات سوء استفاده آنان را فراهم آورند.

استاد باید صاحب اراده‌ای قوی باشد و در پیش برد اهداف تعلیم و تربیت مردد و دودل نباشد. اگر تصمیمی گرفت آن را قاطعانه انجام دهد و با ضعف و سستی پیشبرد کلاس را به تأخیر نیندازد.

جنبه عاطفی و اخلاقی:

استاد قبل از هر چیز باید اخلاص داشته باشد. فی‌المثل اگر استاد درس اخلاق برای گذران معیشت یا کسب شهرت و یا از روی تفنن و سرگرمی به تعلیم و تدریس اخلاق بپردازد، ناکامیاب و ناموفق خواهد بود و حتی ممکن است سرچشمه‌های جوشان اخلاق، ایمان و معنویت دانشجویان را به خشکی بکشاند.

عطوفت و مهربانی، لازمه تدریس است. رسول خدا فرمود: «با شاگردان خود به نرمی رفتار کنید».[3]

انسان‌ها همواره تشنه محبت‌اند و مهربانی استاد می‌تواند انگیزة فراگیران را برای یادگیری تقویت نماید. به گفته «تورنس» دانشمند غربی: «معلمان رئوف و مهربان، دانش آموزان مبتکر و خلاق پرور می‌دهند».

اگر به جای رأفت و مهربانی با تندخویی و خشونت برخورد شود در حقیقت فراگیران انتقام‌جو بار می آیند.

آراستگی استادان نیز یکی دیگر از جنبه‌های اخلاقی ـ عاطفی آنان است. از سویی ظاهر ژولیده، وضع نامرتب، لباس‌های پر چرک و چروک و... نه متناسب با اخلاق است و نه می‌تواند به لحاظ عاطفی در دانشجویان رغبت و جاذبه ایجاد نماید بلکه آنان را از استاد گریزان می‌سازد حتی اگر استاد دارای صفای نفس و برتری علمی باشد، اما از آراستگی ظاهر بی‌بهره باشد مجذوب دانشجویان واقع نخواهد شد.

نظافت در لباس، بدن، استفاده از بوی خوش و مسواک، مرتب بودن موهای سر و مرتب بودن و متعال بودن محاسن و... نشانه آراستگی استاد است.

با توجه به نقش الگویی استاد، باید در انتخاب نوع پوشش دقت نمود و از لباس و کفشی همسو با ارزش‌های عرفی و دینی استفاده کرد.

ادب در گفتار و رفتار، تواضع و فروتنی، اعتدال، عزت نفس، وفای به عهد، اعتماد به دانشجویان، برخورد منطقی با آنان و رعایت عدل و انصاف در برخوردها از دیگر نکات اخلاقی ـ عاطفی است که رعایت آن استادان را به موفقیت نزدیک‌تر می‌سازد.

سخن گفتن مؤدبانه با دانشجویان و خطاب آنان با نام خانوادگی و ضمیر جمع، به آن‌ها شخصیت و رشد می‌دهد و به کار بردن کلمات زشت و خطاب ایشان با القاب ناپسند عقده حقارت ایجاد می‌کند.

تعریف کردن لطیفه‌های سبک و بی‌معنا که احیاناً برای خشک نماندن کلاس صورت می‌گیرد، شخیت استاد را سبک و بی‌معنا می‌سازد و اگر دانشجویان رغبتی به کلاس استاد پیدا کنند نه به دلیل جاذبه مطالب درسی است، بلکه به دلیل جاذبه‌های کاذب کلمات، جملات و داستان‌های تهی از مفهومی است که استاد نادانسته بر زبان می‌آورد و کلاس را از منزلت و جایگاه خویش دور می‌سازد.

البته ایجاد جو دوستانه و صمیمی ضروری است و استفاده کردن از لطیفه و امثال آن می‌تواند کمک کار باشد اما خروج از اعتدال صدمة جبران ناپذیری به شخصیت استاد وارد می‌آورد.

تواضع استاد نیز باید متعادل بادش. واضع در راه رفتن، سخن گفتن، نگاه کردن همگی ایجاد جاذبه می‌کند.

استادی که در رفتار و گفتارش تعادل نباشد دچار افراط و تفریط می‌شود. همواره باید در تشویق و توبیخ‌ها، تکلیف و تحقیق دادن‌ها، نمره دادن یا سخت‌گیری در آن، خشک بودن در کلاس یا خندیدن و شوخی کردن و... اعتدال را مراعات نمود.

عزت نفس و عدم تحقیر خویشتن، وفا کردن به قول و قرار درسی که به فراگیران داده می‌شود، جلب اعتماد دانشجویان و عدم ابراز بی‌اعتمادی نسبت به آنان از نکات لازمی است که رعایت آن استاد را صاحب قوت و عزت و جاذبه می‌سازد.

برخورد منطقی با فراگیران و عدم توجیه اشتباهات می‌تواند عاطفه دانشجویان را برانگیزد واستاد را در نظر آنان فردی منطقی و استدلال پذیر نشان دهد.

رعایت عدل و انصاف در برخوردها، از عوامل محبوبیت استاد است. شاگردان در حقیتق فرزندان معلم‌اند و رسول خدا فرمود: «بین فرزندانتان به عدالت رفتار کنید».

رعایت عدل و انصاف در برخوردها، از عوامل محبوبیت استاد است. شاگردان در حقیقت فرزندان معلم‌اند و رسول خدا فرمود: «بین فرزندانتان به عدالت رفتار کنید».

تبعیض بین فرزند فقیر و ثروتمند، مدیر و غیرمدیر، همکاری و غیرهمکار، شهری و روستایی، محلی و مهاجر و.. همه از مصادیق بی‌عدالتی است.

استاد باید در «نگاه»، «در سؤال»، «احوالپرسی» «تکلیف دادن»، «ارفاق نمودن» و... با همه یکسان برخورد کند مگر آن که اهداف تربیتی همچون تشویق و توبیخ داشته باشد.

دخالت دادن حب و بغض در ارزیابی فراگیران مصداقی از بی‌انصافی و بی‌عدالتی است و خداوند می‌فرماید:

«دشمنی گروهی شما را به بی‌عدالتی نکشاند. عدالت پیشه کنید که به تقوا نزدیکتر است».[4]

لغزشگاه‌های استاد:[5]

افزون بر اصوف ایجابی استاد که بیان شد، برخی اصواف سلبی وی در این فصل بیان می‌شود تا استادان محترم با شناخت لغزشگاه‌ها از سقوط احتمالی در آن بپرهیزند.

1ـ طرح شبهات اعتقادی و بی‌پاسخ نهادن آن

استادان باید بر اساس ظرفیت فراگیران به طرح شبهات بپردازند. ممکن است طرح شبهه‌ای و لو بدان پاسخ داده شود به دلیل عدم تناسب با درک و دریافت‌های دانشجویان و فراگیران اثرات تخریبی به دنبال داشته باشد. گاهی هم ممکن است استاد نسبت به طرح شبهه تلاش ویژه‌ای از خود نشان دهد اما در پاسخ گفتن تلاش یا وقت کمتری صرف کند و سریع از آن بگذرد و این گونه شبهه ـ و نه پاسخ آن ـ در ذهن فراگیر تثبیت شود.

گاهی ممکن است استاد شبهه را طرح کند و پاسخ آن را به جلسة بعد واگذار نماید.این خطرناک‌ترین نوع طرح شبهه است؛ زیرا در فاصله زمانی تا جلسه بعد ممکن است دانشجو دچار اشکالات عدیده شود و ناآرامی حاصل از شبهه او را آزار دهد؛ یا آن را با دیگران در میان گذارد و دیگران به جای پاسخ به تقویت اصل شبهه کمک کنند؛ یا در جلسه بعدی برخی از دانشجویان غایب باشند؛ یا استاد به هر دلیل ممکن نتواند در جلسه بعدی شرکت کند و یا به دلیل تعطیلات برای یافتن پاسخ شبهه وقت طولانی صرف شود و همه این عوال باعث می‌شود که شبهه در ذهن دانشجو استقرار یابد و به راحتی نتوان بدان پاسخ داد.

2ـ ذکر مطالب غیریقینی

مطالب استاد باید مستند و یقینی باشد. گفتن عبارت «گمان می‌کنم چنین باشد» یا «حدس من این چنین می‌گوید» و یا... همگی مطالب درسی را با تردید همراه می‌سازد. اگر استاد مطلبی را بر اساس شنیده‌ها بگوید، بهتر است اشاره کند که این مطالب را در جایی ندیده‌ام اما برخی چنین گفته‌اند. ذکر برخی از داستان‌ها که علی‌الظاهر شگفت‌انگیز می‌نماید، یا گفتن مطالبی که به راحتی نتوان برای آن استدلال آورد دانشجویان را قانع نمی‌سازد. استادان در ارائه اطلاعات آماری نیز باید خیلی دقت و حتی وسواس به خرج دهند که ارائه برخی اطلاعات با دشواری همراه است.

3ـ توجیه اشتباهات

استادی که پاسخ سؤالی را نمی‌داند نباید بدان پاسخ دهد. علی الخصوص که آن سؤال کلامی یا فقهی باشد که با اعتقاد یا عمل فراگیر همراه خواهد بود. اگر استاد دانسته به سؤالی پاسخ داد و سپس فهمید که آن پاسخ اشتباه بوده است باید اشتباه خود را بپذیرد، نه آن که آن را توجیه کند. در صورتی که مطلبی را به اشتباه طرح کرد و فراگیران او را متوجه اشتباهش نممودند باید با شجاعت آن را بپذیرد.

اگر خطایی چون غیبت، تهمت و یا... از او سر زد نباید آن را توجیه نماید و مثلاً بگوید غیبت من توجیه شرعی دارد.

4، 5، 6ـ جدال و رقابت با دانشجویان یا توهین به آنان.

همه اینها از شأن استاد دور است.

7ـ خجالت دادن دانشجویان

انتقاد از دانشجو در جمع یا قطع کردن سخن او یا اجازه سخن ندادن به او یا توبیخ او در جمع به جهت سخن نادرستش یا رد کردن جواب او به طور مستقیم و یا نامناسب تلفظ کردن نام خانوادگی او همگی اسباب خجالت دادن دانشجو است که باید از ان پرهیز کرد.

8ـ خود ستایی و غرور

تواضع استاد بهترین درس او به شاگردان و فراگیران است فضل فروشی، ذکر مکر امتیازات با لحنی مبتکرانه، خود بزرگ‌بینی، راه رفتن مبتکرانه در کلاس و... همگی نشانه غرور استاد است که آثار ویران کننده‌ای به دنبال دارد.

9ـ تحقیر خود

چنانچه تکبر مذموم است نوعی تواضع غیراخلاقی یا ذلیلانه که نشان خود کم‌بینی است مورد مذمت و نکوهش عالمان اخلاق می‌باشد.

10ـ طرح مسایل تشنج‌زا

مسایل چه عقیدتی و کلامی باشد (با توجه با بافت مذهبی کلاس) یا سیاسی و... نباید تشنج‌زا باشد. برای مبارزه با عادات و خرافات منطقه‌ای که در آن تدریس می‌شود نیز باید با دقت فراوان عمل کرد.

11ـ امر و نهی دانشجویان

برای پاک کردن تخته، باز کردن پنجره، روشن کردن بخاری یا کولر و... نباید آمرانه با دانشجویان سخن گفت.

12ـ درگیری با مسئولین آموزشی

اگر برنامه‌ای تصویب شد باید اجرا شود. انتقادات باید در جوی دوستانه طرح گردد. طرح انتقاد از مسئولان آموزشی در کلاس سبب تضعیف برنامه و سل اعتماد فراگیران از مرکز آموزشی می‌شود.

امید است که استادان با عنایت به نکاتی که، گفته شد نقش بهتری را در تعلیم و تربیت ایفا نمایند.

از آنچه گفته شد برمی‌آید که:

1ـ در نظام تعلیم و تربیت هیچگاه جایگاه استاد دچار تزلزل نمی‌شود؛ زیرا به رغم پیشرفت در عرصه تکنولوژی هیچ ماشینی نتوانسته است جای او را بگیرد و جانشین وی شود.

2ـ کلید سعادت و تباهی یک ملت در دست استادان آن است. آنها می‌توانند ملتی را سعادتمند و ملتی را تباه زده نمایند.

استادان از نظر بدنی باید فاقد نقص‌های محسوس باشند. آسوده‌گویی، روان گویی، نداشتن تکیه کلام و صدای خشن، نشستن در جایی که همه فراگیران به راحتی استاد را ببیند، نگاه‌های یکسان و متعادل، برخی از ویژگی‌هایی است که استادان باید آن را دارا باشند.

استادان از نظر اجتماعی باید مشورت پذیر، گرم و صمیمی، پاسخگو، منضبط و منظم و از نظر فکری دارای سرعت فهم و انتقال، دوری از تعصب، توانا در اقامه استدلال، منطق‌پذیر و منعطف باشند.

5ـ خونسردی، رأفت، فروتنی، معنویت و آراستگی، برخی از بایدهای روانی و اخلاقی استاد است و توجیه اشتباهات، جدال و جفا، غرور و خودستایی، ذکر مطالب بدون یقین و آگاهی و طرح شبهات اعتقادی و بی‌پاسخ نهادن آن برخی از لغزشگاه‌های استادان است که پرهیز از آن موفقیت و کامیابی را به ارمغان می آورد.

حوزه

شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

 

اظهار دوستی به مردم نیمی از خرد است.امیرالمومنین علی(ع)

يکشنبه 11/2/1390 - 23:22 - 0 تشکر 313754

خلأ موجود در ارتباط استاد با دانشجو

رهبر معظم انقلاب اسلامی، روز دوشنبه 22/2/82 در بازدیدی هفت ساعته از دانشگاه‌های شهید بهشتی و علوم پزکشی شهید بهشتی، با دستاوردهای علمی ـ پژوهشی این دانشگاه‌ها آشنا شدند و ضمن سخنرانی در اجتماعات استادان و دانشجویان، به پرسش‌های آنان در مورد مسائل مختلف پاسخ گفتند. بخشی از سخنرانی معظم له در جمع اساتید است:

من خلأیی را در ارتباط استاد و دانشجو مشاهده م‌کنم که این خلأ باید به وسیله‌‌ی شما پُر شود. دانشجوی ما در محیط علمی ضمن این که علم می‌آموزد، می‌تواند خیلی از درس‌های غیر آن علمِ مورد نظر را هم از استاد بیاموزد و فراگیرد. از جمله‌ی آنهاست: غرور ملی دانشجو، علاقه‌مندی به میهن، دلبستگی به آینده‌ی کشور، افتخار به تاریخ و گذشته‌ی کشور. اینها عواملی است که می‌تواند در یک جوان دانشجو تأثیرات بسیار عمیق و مثبتی بگذارد. البته من در صدد انکار عوامل گوناگونی که ممکن است جوانی را دلسرد یا مأیوس و دلخسته کند نیستم؛ اینها هم عواملی است در جای خود محفوظ، اما این بخش هم نادیده گرفته نشود که استاد در کلاس درس می‌تواند دانشجوی خود را متدیّن و معتقد به دین بار بیاورد؛ چنانکه می‌تواند ملحد و منکر همه‌ی مقدسات هم بار بیاورد؛ ولو کلاس، کلاسِ علم و دین نباشد، در کلاس فیزیک، در کلاس طبیعی، در کلاس تاریخ و در هر کلاس دیگر. استاد می‌تواند یک انسان دلبسته و مباهات کننده‌یه به کشور و دارای چنین روحیه‌ای بار بیاورد؛ می‌تواند هم یک انسان لاابالی، بی‌علاقه، نادلبسته‌ی به میهن و به گذشته و آینده‌ی کشور بار بیاورد. استاد م‌تواند این نقش را در کلاس ایفا کند. اتفاقاً اعتقاد من این است که در زمینه‌ی تبلیغ دین، مؤثرترین وسیله‌ای که م‌تواند دانشجو را دینی و علاقه‌مند به مبانی دینی بار بیاورد، همین نکته‌ةا و اشاره‌ها و کلمه‌هایی است که یک استاد می‌تواند در کلاس با شاگردان خودش در میان بگذارد. اشاره‌ای از یک استاد، گاهی اوقات تأثیرات عمیقی در دل می ؛ذارد؛ اما گاهی عکسش دیده می‌شود. البته بعضی از اساتید به این نکات توجه دارند، لیکن باید به عنوان یک کار اساسی و اصلی در نظر گرفته شود. این جوانی که شما می‌÷واهید عالمش کنید و روح علم و تحقیق در او بدمید و او را یک برگزیده‌ی فرزانه‌ی نخبه‌ی علمی بار بیاورید ـ که هر استادی نسبت به شاگردانش چنین آرزوهایی دارد ـ بایستی روح دینی و ایمان ـ هم ایمان به خدا و دین و مقدسات که برای دنیا و آخرتش مفید است، هم ایمان به هویت خودش، به هویت ملی‌اش، به هویت تاریخیش؛ به تاریخ خودش و به سرزمین خودش ـ به او تزریق کنید.

باید تعصّب ملی را در او برانگیزانید. بر خلاف آنچه که در دهنها می‌افتد، تعصب یک معنای همیشه منفی و بد نیست. تعصب‌هایی است که لازم است؛ یعنی بدون آن تعصب‌ها انسان ول است و مثل غبارهای سبک و بی‌وزن در هوا، حرکت می‌کند. اپیبندی‌هایی برای شخصیت و هویت انسان لازم است. حال این انسان هر که می‌خواهد باشد ـ عالم باشد، صنعتگر باشد، هر فعالیتی داشته باشد ـ بالاخره پایبندی‌ای لازم دارد.

ایمان به خدا، ایمان به دین، ایمان به مقدسات و ایمان به غیب، ارزش های کمی نیست؛ اینها را نباید دست کم گرفت؛ اینها بسیار اهمیت دارد و تضمین کننده‌ی سعادت و صلاح و فلاح است. ممکن است یکی ایمان به غیب داشته باشد، اما ده اشکال هم داشته باشد؛ چنین کسی پیشرفت نمی‌کند. بحث بر سر تأثیر ایمان به غیب است. ایمان به غیب اگر نباشد، خیلی از مشکلات به وجود می‌آید. همان طور که می‌دانید، بدون شک، علم پایه‌ی تمدن است؛ اما شرط کافی برای یک مدنیّت درست نیست. نتیجه‌ی علم مِنهای ایمان به غیب، همین می‌شود که امروز در دنیا می‌بینید. ببینید علم امروز با همه ی شرافت و ارزشش در دست جهانخواران و دیوانه‌های زنجیری بین‌المللی به چه تبدیل شده است! نه حقی برای انسان، نه حقی برای ملت‌ها، نه حقی برای حقیقت و نه ارزشی برای راستگویی و صدق قائل نیستند! علمِ منهای ایمان به غیب این طور می شود.ایمان در دل جوان می‌تواند دمیده شود؛ هم ایمان به دین و عالم غیب و معرفت و معنویت، هم ایمان به هویت ملی خودش؛ شخصیت تاریخی خودش و بستگی‌ها و دلبستگی‌های گذشته و حال خودش.


تا حقیقت بجنبد دروغ جهان را فراگرفته

شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

 

اظهار دوستی به مردم نیمی از خرد است.امیرالمومنین علی(ع)

دوشنبه 12/2/1390 - 15:45 - 0 تشکر 313930

با سلام به همه استاداو همه دانشجویای قدر شناس

ایام مبارک باد از شما

مبارک شمایید

ایام می آیند تا از شما مبارک شوند

استاد روزت مبارک

اینو تقدیم میکنم به همه معلمای زحمت کش و استادای واقعی دنیا به خصوص استادایی که میدونا دانشجویاشون یه تعداد روبات نیستند که باید سرشون رو پر کنی از علم ، اونا میدونا که اینا آدمن برای همین احتیاج به درس زندگی دارن

دوشنبه 12/2/1390 - 19:49 - 0 تشکر 314020

سلام
خدا تو را می خواست و انتخاب حق خدا بود .

این روز عزیز را به همه معلمها و اساتید محترم تبریک عرض می کنم.

سه شنبه 13/2/1390 - 9:49 - 0 تشکر 314185

من هم به سهم خودم روز استاد رو به همه اساتید محترم تبریك میگم.

. امام علي (ع) مي فرمايند بهره خرد پند گرفتن واحتياط است و دستاورد ناداني غفلت و فريب خوردگي. و باپاکدامنان و فرزانگان بنشين وباانان زياد گفتگو کن زيرا اگر نادان باشي تورا دانش اموزند و اگر دانا باشي بردانش تو افزوده شود. خداوند به ماتوفيق بندگي بي چون وچرابده. اللهم عجل لوليک الفرج والعافيه والنصر.

منتظر شما در انجمن زن ريحانه آفرينش . کليک کن دوست عزيز

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.