وای چند روز پیش یه سوتی دادم در حد المپیك
هنوزم دارم خجالت می كشم
یكی از معاون های اداره امون خیلی ادم رسمیه خیلی هم جدیه
صبح همسرم زنگ زد بهم و گفت من دفترچه قسط ها رو تو كیفت گذاشتم زحمتش رو بكش برو قسط رو
بده ؛
منم كه كلا حوصله این موارد رو ندارم بهش گفتم نخیر نمیرم عصری خودت برو
همسرم دو سه با رتماس گرفت و كلی خواهش و تمنا كه جان من برو
من همش مسخر بازی در میاوردم میگفتم نمیرم
همین حین معاونمون به موبایلم زنگ زده بود كه بگه برو یه جلسه ای
جان خودم هیچ وقت از این عادتها نداشت
اسم همسرم مهدی هستش هم اسم معاونمون
منم بدون اینكه نیگا كنم كیه بدون اینكه حتی صداش رو بشنوم شروع كردم به گفتن كه " مهدی جونم ؛ التماس نكن حرفش رو هم نزن نمیرم كه نمیرم ؛ مگه من نوكرتم كه هر وقت حوصله نداری منو می فرستی دنبال كارات
حالا بنده خدا می گفت خانم فلانی
منم بهش گفتم برام ادا در نیار منم نمیرم ؛ نمیخواد صدات رو عوض كنی حتی اگه برام نهارم درست كنی هم نمیرم
تازه یه سری حرفای عشقولانه دیگه كه خجالت میكشم بنویسم
وای یهو دیدم تماس قطع شد معاونمون به داخلی زنگ زد و گفت خانم فلانی اول ببینید كی باهاتون تماس گرفته بعد مسخره بازی در بیارید ؛
تازه دوزاریم افتاد كه چه كردم از خجالت مردم فقط تنها جمله ای كه تونستم بگم این بود كه ببخشید
فكر نمی كنم تا اخر عمرم بتونم حتی نیگاش كنم وای خداااااااا