بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیك یا بقیة الله الاعظم
سلام
مرا اسب سفیدی بود روزی........شهادت را امیدی بود روزی
اگر آه تو از جنس نیاز است........در باغ شهادت باز باز است
راضیه كشاورز
ـ با تمام وجود درس می خوند ، همیشه می گفت : امام زمان(ع) یار بیسواد نمیخواد .
ـ علاقه زیادی به آقا امام زمان(ع) داشت . از مدرسه با یه جعبه شیرینی برگشت . خوشحالی توی صورتش موج می زد . « مامان چهله دعای عهدم تموم شد ، از امروز یار امام زمان(ع) شدم . » پنجم دبستان بود !!
ـ خسته از مدرسه بر می گشت ، وقتی می گفتم خسته نباشی ! دستانم رو می بوسید و می گفت : شما از صبح زحمت كشیدید ، من كه كاری نكردم . از حالا به بعد نوبت من ، شما برید استراحت كنید .
ـ سال تحویل امسال با كانون مشهد بود . خیلی اصرار كردم كه سوغاتی چیزی نخره . یه شیشه عطر یاس برای خودش خریده بود و از اینكه نتونسته بود كفنی بخره غصه می خورد .
ـ اردیبهشت قصد زیارت كربلا داشت . بعد از انفجار ، هیجده روز منتظر مهر قبولی خانم حضرت زهرا (س) موند . با كفن كربلا و همون عطر یاس به دیدار ارباب فرستادیمش.
- بعد از 18 روز به عدد سالهای عمرمادر مظلومهمان زهرا سلامالله علیها دقیقا با سینه ای خورد شده و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خس خس نفسهای دردناک و ....... به دیدار حق شتافت .
منبع:کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز
اللهم عجل لولیك الفرج