• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 22214)
شنبه 20/1/1390 - 8:31 -0 تشکر 305594
چگونه شعر بسرائیم

انشالله در این تاپیک بتوانیم اصول اولیه سرودن را بیاموزیم

عزیزان سروده های خود را در این تاپیک بیاورید تا اساتید شعر و قلم در مورد آن نظر دهند و اگر ایراد وزنی و عروضی داشت برطرف نمایند

يکشنبه 22/6/1388 - 14:22 - 0 تشکر 150800

شـــعبان گـــذشت و موســــــم ماه صیام شد شـــكر خــدا كه لذت ایـن مـــه به كــــام شــد

فرصــت ؛ دوبــاره داد ز كـــف رفـــتــه وقـــت را زیبــا شــبی كه سكه ی قـدرش به نـام شـــد

شیــطــان به بنــد و بـنـده ز بــند هـــــوی رها اســب چمــوش نفـس دگـــر بــاره رام شـــــد

گــسترده خــوان بخشـش و مـهمـان نموده باز لطفـش نگــر كه شامل خـاص و عــــوام شـــد

زینــت نمــوده نیمه ی این مه بـــه گــــوهــری حُــسن حســن كه رونــق دیــن را دوام شــــد

تنـها ترین ســلاله كه در قـحــط ســال مهـــــر صـلــحــش دوام دیــن خــــدا را قـــــوام شـــد

وا حســرتا زكــرده ی آن اشقـــــی الاشــقیــا فرق علـــی به تیغـــــه ی ملــجم نیام شـــــد

مولــود كــعبــه بـود و به محــراب شد شهـــید قــد قامــة صلــواه علـــی خوش تمــام شــــد

میـــر سخـــن دوبــاره به سفتـن گشــــود لب زیبـــا سـرود فُــزت كـــه حُسـن ختــام شــــد

مــهجــور ما اگــر چـه گــنــه بیشــمار داشــت پــاداش ایــن دو بـیــت شــرارش حـــرام شــد

با سلام مجبور شدم برای اینکه راحت تر شعر زیباتون دیده بشه کمی ویرایشش کنم

درمجموع شعر خوبیه ، آفرین بر شما

يکشنبه 22/6/1388 - 15:37 - 0 تشکر 150841

نقد که بلد نیستم،

اما مصرع "قد قامت صلاه علی خوش تمام شد" از همه جاش قشنگ تر بود،

باریکلا!

دوشنبه 23/6/1388 - 1:47 - 0 تشکر 150978

سلام

این شعر رو واقعا خودتون گفتید؟

بابا  آفرین و باریکلا و مرحبا داره

خیلی خوشکله

خیلی هم با معنیه

من نقد بلد نیستم

ولی از شعرتون خیلی خوشم اومد

 

*کاش به زماني برگردم که تنها غم زندگيم شکستن نوک مدادم بود*  

دوشنبه 23/6/1388 - 7:21 - 0 تشکر 151012

سلام سلام سلام

منم نقد بلد نیستم فقط می تونم بگم شعر بسیار زیبایی سرودی

بهت تبریک می گم استعدادت بسیار بالایی در شعر گفتن داری

اگه می شه دوست خوبمون شعر شما را ویرایشش کردند ، انرا در بحثتون قرار بدید تا خواندن شعرتان میسر تر شود

دلتان شاد و لبتان خندان

در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم / آید از تربت من بوی وفاداری تو . . .

منتظر شما در وبلاگ دل شکسته
سه شنبه 24/6/1388 - 16:48 - 0 تشکر 151457

دوست خوبم

به انجمن ادبیات خوش اومدین

شعرتون بسیار زیباست، احسنت!

ما برای نقد اشعار کاربران، برنامه ی خاصی داریم...از شما دعوت میکنم سری به این تاپیک بزنید 

 

باید بروم در خلوت سرخ

تا بتوانم  ترانه ی آگاهی بخوانم

و خدا است تنها پناهم

خلوت، تولد حقیقتم خواهد شد

 

جمعه 23/11/1388 - 23:47 - 0 تشکر 182075

كلید واژه: شعر، آموزش ، یادگرفتن شعر گفتن

تلفیقی

آشنایی

با

دنیای

شعر

همسفر با شاعر
قسمت اوّل
چند كلمه برای دوستان شاعرم
خیلی دلم می خواست بدانم، شاعران با بقیه مردم چه فرقی دارند؟ تا این كه در یك محفل ادبی، استادی گفت: «شاعران همیشه سعی می كنند محیط اطرافشان را دقیق تر ببینند، روابط بین موجودات محیط را كشف كنند و حاصل این دیدن و كشف كردن را با بیان هنرمندانه و صمیمی بیان نمایند.»
حالابا هم جملات بالارا بررسی می كنیم تا ببینیم ما چقدر به شاعران نزدیك هستیم.
شاعران محیط اطرافشان را دقیق تر می بینند. شاعران با دقت شعر می سرایند و برای كشف دقت آنها باید آثارشان را با آرامش، حوصله و ظرافت مطالعه كنیم.
شاعر با دیدن یك جفت كفش پدرش به یاد خستگی های او می افتد:
«بابا رسید و آنها
پهلوی هم نشستند
من پشت در دوباره
دیدم كه خسته هستند.»
این خستگی پدر را در كفش ها دیدن یك كشف است. پس با یك نگاه كلی و گذرا نمی توانیم از دل انسان ها، حیوانات و اشیای اطرافمان چیزی به دست آوریم. برای كشف باید دقت كرد، دقت در اینجا یعنی تمركز بر روی موضوع و استفاده به جا از قابلیت های آن در شعر.
شاعر مثل كارگردانی است كه از قابلیت های بازیگرش به خوبی آگاه است و از او در فیلمش به خوبی بازی می گیرد.
بعد از دقت روی یك موضوع نوبت به كشف ارتباط بین عناصر مختلف است. برای انتقال اندیشه و عاطفه لازم است به عناصر مختلف به صورت صحیح شخصیت بدهیم و از آنها در جای خودشان استفاده كنیم. كشف ارتباط نیاز به ذهنی خلاق و پویا دارد. خلاقیت در تمام آثار ادبی و هنری از قدیم تا به امروز حرف اول را می زده است.
ما برای رسیدن به كشف خلاقانه نیازمند آموزش و تمرین هستیم. در فیلم رنگ خدا ساخته مجید مجیدی نوجوان نابینا با صدای داركوبی كه نوكش را روی درخت می كوبد، ارتباط برقرار می كند و سعی دارد مثل الفبای تلگراف آنها را ترجمه كند. یكی از فیلم های كوتاه سینمای جوان ایران در جشنواره خارجی فیلم های 100 ثانیه برنده شد. فكر می كنم جوانی از اردبیل رتبه آورده بود. در این فیلم نشان می دهد كه كودكی پدر بزرگش را می بیند كه دارد به پاشنه پای ترك خورده اش كرم می زند تا خوب شود. بعد از رفتن پدربزرگ، كودك می رود قوطی كرم را برمی دارد و می برد به سمت دشت خشك و ترك خورده تا...
این كشف های هنرمندانه را در شعرهای خوب، به راحتی می توان مشاهده كرد.
دوست شاعر من!
از امروز خوب است تمرین كنیم و تخیل خود را پرورش بدهیم.به همه چیز دقت كنیم حتی به مورچه هایی كه همیشه بی تفاوت از كنارشان گذشته ایم.
بیا بنشینیم و مهمان روستای كوچكشان شویم:
«گوشه حیاطمان
روستای كوچكی است
روستای موریانه ها...»
بعد از كشف، نوبت می رسد به بیان هنرمندانه و صمیمانه.
منظورمان از بیان هنرمندانه بیانی است غیرمستقیم و ظریف؛ طوری كه خواننده اثر بدون این كه پیام را به طور مستقیم بخواند، خودش با مطالعه اثر به پیام آن پی می برد.
نكته ای كه لازم دیدم كمی بیشتر درباره آن صحبت كنم، صمیمیت در شعر است. چه كار كنیم كه شعرمان با مخاطبش به راحتی ارتباط برقرار كند؟
استادی می گفت: «اگر شاعری با خودش صمیمی نباشد، نمی تواند شعری صمیمانه بگوید.»
به راستی چگونه می توانیم با خودمان، خودمانی شویم؟ جواب- البته به نظر من- یك جمله است: «همیشه به خودمان راست بگوییم!»
دروغ گفتن یك نوع فریب دادن خود یا دیگران است. اگر می خواهیم شعرمان دلنشین باشد باید اول از درونمان شروع كنیم چرا كه از قدیم گفته اند: «از كوزه همان برون تراود كه در اوست»شاعری كه درونی پاك و خالی از ناخالصی ها دارد، به راحتی می تواند صدای طبیعت را بشنود و آن را با بیانی شاعرانه ترجمه كند.
تقوا باعث لطافت احساسات و آرامش دل می شود. البته امیدوارم دوستان شاعرم یك دفعه احساس نكنند كه من بر منبر موعظه نشسته ام و قصد نصیحتشان را دارم چرا كه خوب می دانم كه بیش از شما خود محتاج هدایتم.
هدفم از این نوشته نشان دادن این راه است كه اگر می خواهیم شاعری موثر باشیم بعد از یادگیری اصول و فنون اولیه سرودن، نیاز به تربیت خودمان داریم.
صمیمیت خالق، باخود، خلق و خلقت ثمره پرداختن به گلستان درون است.
شاید بگویید بعضی شاعران راه باطل نیز نكته های ظریفی را بیان كرده اند و ذوب سرشاری در سرودن شعر داشته اند. به نظر من جواب این است كه شاعران ظریف اندیش راه باطل اگر استعداد خدادادی شان را در مسیر صحیح قرار می دادند، آن وقت شاهد شكوفایی آنها در سطحی بسیار بالاتر و با ماندگاری بیشتر بودیم.
اندیشه با مطالعه آثار سالم رشد می كند. كتاب خوب مثل غذای سالم ذهن خواننده را پرورش می دهد و كتاب ناسالم آن را مسموم می كند.
ما باید در هنگام مطالعه مثل یك باغبان قارچ شناس ماهر باشیم و بتوانیم فرق آثار خوراكی و سمی را بشناسیم. پس مطالعه غذای روح ماست. یك شاعر جوان و فعال خوب غذا می خورد، یك پرس چلوكتاب!
دوست شاعرم!
دلم می خواهد تو هم در این باره نظر بدهی و برایم بنویسی كه برای بهتر دیدن، شنیدن و شعر سرودن چه باید كرد؟
در پایان چند تمرین را معرفی می كنم. اگر برایت جالب بود و آنها را اجرا كردی، برایم بنویس و بفرست.
تمرین هایی
برای شاعران نوجوان
¤ اگر به مسافرت یا اردو رفتی:
¤ دم غروب، به دور دست ها خیره شوید و احساساتتان را بنویسید. هر چه منظره روبه روی شما طبیعی تر باشد بهتر است مثل تپه، دشت، كوه و...
¤ به زمین نگاه كنید و با علف های غریب صحرایی، سنگ ریزه ها هم صحبت شوید. سعی كنید صدای آنها را بشنوید و برای دیگران كه نمی شنوند ترجمه شان كنید!
¤ در بین راه اگر سوار بر قطار، اتوبوس و... هستی، سعی كن كنار پنجره بنشینی و بیرون را خوب ببینی. با محیط بیرون ارتباط برقرار كن. از كنار روستا كه می گذری پیش خودت فرض كن بچه های آن روستا را می شناسی و...
بعد از این ارتباط صمیمانه را با همكاران با وفایت- قلم و كاغذ- به نام خودت به ثبت برسان!
¤ به باغ یا باغچه ای كه گل و گیاه دارد بروید و از نزدیك به برگ و گلبرگ هایشان نگاه كنید.
بعد گل را بو كنید و احساستان را بنویسید.
¤ آیه ای از آیات قرآن درباره آفرینش طبیعت، گردش شب و روز و... را انتخاب كنید. بعد از تلاوت آیه با ترجمه اش، در جای مناسبی بنشینید و به آن فكر كنید. مثلاپشت پنجره یا پشت بام در شب برای دیدن ستاره ها مناسب است. بعد از دیدن و اندیشیدن، حاصل نگاه و فكرتان را روی كاغذ بیاورید.
¤ یادتان باشد قلم و كاغذ سلاح یك نویسنده و شاعر است آنها را در همه حال به همراه داشته باشید. یك خودكار یا روان نویسی كه جوهر پس نمی دهد و یك دفترچه یادداشت جمع و جور و قشنگ با رنگ دلخواه همسفران خوبی برای شما هستند.
¤ وضو نور است پس چه خوب است علاوه بر نور چراغ مطالعه، نور وضو را هم برای روشنایی بیشتر به جمع آثارتان دعوت كنید.

آشنایی با دنیای شعر پرواز كفشدوزك

قسمت دوم

دوست من!
آیا می دانستی كه شعر خواندن هم یك هنر است؟ البته منظورم از شعرخوانی، نحوه خواندن شعر به صورت آواز یا... نیست، بلكه منظورم مطالعه شعر، با دقت و چشمانی شاعرانه است.
برای لذت بردن و فهم شعر شاعری كه بنای شعرش را با واژگان دقیقی ساخته است، لازم است بدانیم چگونه باید آن را مطالعه كرد؟
سرعت مطالعه شعر، با مطالعه اخبار روزنامه، لطیفه و حتی داستان فرق می كند. مطالعه شعر باید به آرامی و با ذره بین دقت انجام گیرد.
بگذار مثالی بزنم:
سوار اتوبوس شده ای و قرار است با بچه های شهرتان به اردو بروید. تو كنار پنجره نشسته ای و داری بیرون را تماشا می كنی. چه می بینی؟ جاده، كوه، دشت، درختان، خانه ها و...
بین راه اتوبوس- در كنار جنگلی- نگه می دارد تا همه كمی استراحت كنند. تو به همراه همسفرانت پیاده می شوی تا آبی به سر و صورت بزنی. درخت كهنسالی را می بینی كه تنه اش پر از ترك های كوچك و بزرگ است.
نزدیك می شوی و در لابه لای ترك ها، كفشدوزكی را می بینی كه دارد راه می رود. جلوتر می روی و انگشت نشانه ات را جلوی راهش می گذاری.
كفشدوزك، آهسته از انگشتت بالامی آید. تو به روپوش قرمز و خال های سیاهش نگاه می كنی. كفشدوزك، روی باند فرودگاه انگشت تو، آرام آرام حركت می كند. او به قله انگشتت كه می رسد، بال هایش را باز می كند تا پرواز كند.
از لابه لای درختان نور خورشید تابیده است روی تنه درخت، روی دست تو و كفشدوزك، نور كه به بال های كفشدوزك می رسد، روی آن بال های ظریف، رنگین كمان كوچكی نقش می بندد.
كفشدوزك پرواز می كند و تو مسیر پروازش را دنبال می كنی. در همین موقع یكی از دوستانت به طرفت می آید و از تو می پرسد: «به چی نگاه می كنی؟ و تو می گویی «به رنگین كمان كوچكی كه پرواز كرد!»
دوستت با تعجب می گوید: «كدام رنگین كمان؟ كدام پرواز؟ من كه چیزی نمی بینم!»
¤ ¤ ¤
می بینی دوست من چطور می شود كه یك نفر آن ظرافت و خط و خال ها را می بیند اما یك نفر دیگر نمی بیند؟
مطالعه شعر هم همین طور است. دو نفر شعری را می خوانند؛ اولی فقط كلمات را می بیند كه مثل قطاری پشت هم ردیف شده اند ولی دومی هم قطار كلمات را می بیند و هم مقصد آن را می داند.
حالابعد از این مقدمه برویم سراغ یك بیت شعر از «حافظ» و آن را با هنر شعرخوانی بخوانیم:
«مزرع سبز فلك دیدم و داس مه نو
یادم از كشته خویش آمد و هنگام درو»
مفهوم این بیت برگرفته از همان حدیث زیبای ائمه معصومین علیهم السلام است كه فرمودند:
«الدنیا مزرعه الاخره
دنیا مزرعه آخرت است.»
حافظ با نگاه كردن به آسمان شب، ستارگان را خوشه هایی دیده كه در مزرعه آسمان سبز شده اند. خوب دقت كنید، این نگاه با نگاه سرسری به آسمان خیلی فرق می كند. همه با نگاه به آسمان، ماه و ستارگان را می بینند اما این شاعر است كه ستارگان را خوشه خوشه و ماه نو را به شكل داس دیده است.
فرق چشم های شاعر و افراد معمولی در كشف همین ارتباط های ظریف است.
حالابعد از كشف، تازه نوبت مهندسی واژگان است. شاعر باید ببیند چه كلماتی بهتر می توانند منظورش را به خواننده انتقال دهند؟
آیا هر كلمه ای را كه به ذهنمان رسید ،می توانیم میهمان خانه شعرمان كنیم؟
هنر شاعر بعد از كشف در این است كه از بهترین مصالح برای بنای شعرش استفاده كند.
منظورم از مصالح شاعر، همان كلماتی هستند كه شاعر خانه شعرش را با آنها می سازد. هر چه مصالح شاعر سنجیده تر باشند، بنای شعرش مستحكم و زیباتر خواهد بود.
لازم است واژگان مورد استفاده چند ویژگی داشته باشند:
1- بار عاطفی شعر را به مخاطب انتقال دهند.
2- به راحتی نتوان آنها را حذف و یا جابجا كرد.
3- با توجه به محتوای شعر، با سایر كلمات- از نظر ظاهر و باطن (معنا)- هماهنگی داشته باشند.
حالابیایید باز برگردیم به مثالمان از شعر حافظ و آن را از نظر مهندسی كلمات بررسی كنیم.
«مزرع سبز فلك دیدم و داس مه نو
یادم از كشته خویش آمد و هنگام درو»
می خواهیم ببینیم آیا به راحتی می توانیم كلمات دیگری را جایگزین واژگان بیت مورد نظرمان كنیم یا نه؛ طوری كه به شعر لطمه ای نخورد و آن را ضعیف تر نكند.
ما می آییم در مصراع دوم كلمه «خود» را جایگزین «خویش» می كنیم.
در نگاه اول وزن به هم نمی خورد و هر دو كلمه هم یك معنا را می رسانند اما ذره بین دقت را در دست می گیریم می بینیم كه كلمه «خویش» در هنگام خواندن «خیش» یعنی گاوآهن را هم به یادمان می آورد. تازه متوجه ظریف اندیشی و هنر حافظ می شویم و در دل به او آفرین می گوییم. به راستی كلمه «خویش» در ساختمان بیت مورد نظر مناسب تر است چون با كلمات دیگر مثل مزرع سبز، داس، كشته و درو هماهنگی بیشتری دارد.
دوست من!
همان طور كه می بینی كلمات در یك شعر خوب، اتفاقی و بدون برنامه در كنار هم قرار نمی گیرند بلكه بسیار دقیق و حساب شده انتخاب می شوند.
حالاتو با دقت در عمق كلمات و چیدمان حساب شده یك شعر می توانی به میزان هنرمندی شاعرش پی ببری.
راستی!
اگر شعر خوبی را خواندی و از آن لذت بردی. برایمان بفرست و بنویس كه چه نكته هایی از آن شعر برایت جالب بوده است.
نقد شعرهای چاپ شده در مدرسه هم می تواند به پرورش قلم تو یاری رساند. اگر نامه نوشتی بنویس: «برسد به دست مسئول كارگاه شعر».
چشم انتظار آثار خلاق تو هستم.

نویسنده: محمد عزیزی (نسیم)

روزنامه كیهان، صفحه مدرسه

يکشنبه 2/12/1388 - 13:39 - 0 تشکر 184656

فرق شاعر با دیگران اینست که شاعر ذهنی خلاق دارد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

[ هر کسی از ظن خود شد یار من                 از درون من نجست اسرار من ]

دوشنبه 8/9/1389 - 11:18 - 0 تشکر 255411

شعر چیست؟
بحث از چیستی شعر، بحث دشوار و به اعتباری غیر ممکن می باشد چراکه تا کنون که به اندازهء عمر آدمی- که از پیدایش شعر می گذرد- تعریف جامع و مانعی از آن صورت نگرفته است برای همین تعدادی آمده اند بسیاری از آثاری را که به زعم سر ایندگان آن، شعر محسوب می شده اند، از قلمرو شعر بیرون ساخته اند، و برخی بر عکس؛ آثاری را که سرایندگان آن، آنها را در قالب نثر ارائه داده اند، شعر به شمار آورده اند؛ و بعضی هم تفکیک مرز شعر و نثر را کار نادرست خوانده اند.
رضا براهنی در کتاب "طلا در مس" می نویسد:



تصویر


"تعریف شعر کار بسیار مشکلی است، اصولاً یکی از مشکل ترین کارها در این زمینه است، شاید بشود گفت که شعر تعریف ناپذیر ترین چیزی است که وجود دارد."
بدین ترتیب نمی توان یک تعریف خاص را از شعر ارائه نمود اما برای شناخت نظرات نویسندگان گذشته و حال و تفاوت های موجود میان تعابیر شان، چند تعریف از آنها را در اینجا نقل می کنیم:
شمس قیس رازی در "المعجم فی معایر اشعار العجم" می نویسد:
"شعر سخنی است اندیشیده، مرتب، معنوی، موزون، متکرر، متساوی، حروف آخرین آن به یکدیگر ماننده."
این تعریف به چهار عنصر
اندیشه، وزن، قافیه، زبان نظارت دارد.
دکتر
محمد رضاشفیعی کدکنی از کتاب شفای ابن سینا بلخی فصل پنجم مقاله پنجم چنین نقل می کند:
"شعر کلامی است مخیل، ترکیب شده از اقوالی دارای ایقاعاتی که در وزن متفق، و متساوی و متکرر باشند و حروف خواتیم آن متشابه باشند.»
اما خود وی (دکترکدکنی) نظر دیگری دارد و می نویسد:
"شعر حادثه ای است که در زبان روی می دهد و در حقیقت، گویندهء شعر با شعر خود، عملی در زبان انجام می دهد که خواننده، میان زبان شعری او، و زبانی روزمره و عادی تمایزی احساس می کند."
در جای دیگر می نویسد:
"شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبان آهنگین شکل گرفته باشد."

رضا براهنی با توجه به عناصر مختلف شعر، تعبیرهای گوناگونی از آن ارائه داده است:
- "شعر، جاودانگی یافتن استنباط احساس انسان است از یک لحظه از زمان گذرا، در جامهء واژه ها،."
- «شعر زاییده بروز حالت ذهنی است برای انسان در محیطی از طبیعت.»
- "شعر فشرده ترین ساخت کلامی است".
- شعر یک واقعهء ناگهانی است، از سکوت بیرون می آید و به سکوت بر می گردد

براهنی پا را از این هم فراتر نهاده، هر ایجادی را شعر نامیده است:
"گفتن، آنهم به قصد ایجاد چیزی، شعر سرودن است."
یا می نویسد:
"انسان اولیه که نخستین شاعر نیز بود، الهی ترین خصوصیت خود- قدرت نامیدن و شعر گفتن- را آنچنان مقدس پنداشته که آن را به خدا نسبت داده است."
در این موردنظرات فراوانی مطرح گردیده است. اگر بخواهیم آنها را دسته بندی کنیم به دو دسته کلی می رسیم:
یکی آنکه با تعریف شعر مخالفت دارد و آن را به دلیل پهنای وجودی آن غیر ممکن ویا محال می شمارد.
دیگر آنکه شعر را با عناصر و خصایص آن تعریف نموده است.
گروه دوم خود بر سر اینکه کدام خصوصیات، ذاتی و کدام عرضی اند؟ اختلاف نظر پیدا نموده اند. مثلاً برخی، وزن، قافیه، خیال، اندیشه را از عناصر ذاتی شعر به حساب آورده اند و تعریف شعر را بر آن استوار ساخته اند.
برخی دیگر، وزن به معنای
عروضی آن را از عوارض شعر محسوب نموده، "منطق شعری" و یا "بیان برتر" را عامل مؤثر در ساخت شعر دانسته اند.
گروهی بر
عنصر خیال تکیه کرده و آن را موجب تفکیک شعر از نظم بر شمرده اند.
و دسته ای هم زبان را باعث عمدهء جدایی شعر از نثر تلقی نموده اند.

تفاوت های شعر ونثر:

شعر و نثر هر دو از حروف و کلمه ساخته می شوند. به هر دو، کلام اطلاق می شود. در این جهت از همدیگر فرق نمی کنند. آنچه آنها را از هم جدا می سازند این عوامل است:

    • 1- هر کلامی که از وزن عروضی "متساوی" و متکرر" و قافیهء واحد برخوردار باشد، آن کلام شعر است نه نثر.

"خواجه نصیر" در اساس الاقتباس می نویسد:"نظر منطقی خاص است به تخییل و وزن را از آن جهت اعتبار کند که وجهی اقتضای تخییل کند، پس شعر در عرف منطقی کلام مخیل است و در عرف متأخران، کلام موزون مقفی"
البته این معیار، به اشعار کلاسیک اختصاص دارد، وگرنه،
شعر نو نه وزن دارد و نه قافیه اما به آن، شعر اطلاق می گردد. پس اینکه وزن و قافیه را به عنوان معیار تعیین کردیم، فقط در جهت اثباتی آن می باشد یعنی هر کلامی که وزن (متساوی و متکرر) و قافیه داشته باشد، شعر است. اینگونه نیست که اگر نداشته باشد نثر است.

    • 2- شعر مبتنی بر پایه های مشخص است. این پایه ها شعر را قوام بخشیده اند. خارج شدن از آن ممکن است، ساختمان آن را زیان و خطر برساند اما نثر اینگونه نمی باشد. شعر، مختص به اهل خود است. چنانچه در تعریف براهنی از شعر ذکر شد که ؛

"شعر یک واقعه ناگهانی است، از سکوت بیرون می آید و با سکوت بر می گردد."
یعنی شعر طوری است که وقتی شاعری شعرش را می سراید، کس دیگر نمی تواند آن را ادامه دهد.

    • 3-در نثر هدف رساندن پیام است به مخاطب؛ لیکن در شعر هدف تنها انتقال نیست، تأثیر و لذت نیز جزء هدف است.

بر این اساس، نثر از پیچیدگی های کمتری برخوردار است و مخاطب زودتر به پیام آن می رسد ولی در شعر، مخاطب تلاش می کند که در عین بدست آوردن پیام، از آن لذت ببرد. برای این منظور مجبور است آن را در لفافهء زیبایی پیچانده تحویل مخاطب دهد.

    • 4- نوعی از نثر هست که در آن از صنایع بدیع و بیان زیادتر از معمول استفاده می شود. این نوع نثر را نثر ادبی می خوانند. به دلیل وجود صنایع، تأثیرات آن، افزون از نثر معمول می باشد. چیزی که این نوع نثر را از شعر باز می شناساند، نوع کششی که قدرت تأثیر گذاری شعر را افزایش می بخشد.
    • 5- در نثر نویسنده مجبور نیست از صنایع بدیع و بیان استفاده نماید اما در شعر، شاعر ناچار است کلام خود را با تصویر درهم آمیزد. چرا که هدف شاعر متفاوت از هدف یک نویسنده است. بدین لحاظ "خیال" را از عنصر اساسی در شعر برشمرده اند.
    • 6-دست نویسنده در نثر باز است. می تواند از کلمات راحت تر استفاده کند ولی در شعر اینگونه نیست. شاعر نمی تواند از هر نوع کلمه استفاده کند. هر کلمه نمی تواند پیام شاعر را منتقل کند. خیلی از کلمات است که با ساخت زبان شعر نمی خواند . بسیاری از واژه ها نمی توانند حامل تمام معنایی باشند که شاعر آنها را قصد کرده است. از این جهت واژه هایی را بر می گزیند که بتوانند بار مفهومی خاصی را بر دوش بکشند
    • 7- نثر تابع قوانین دستوری است. هر کلمه جای مشخص خود را دارد.. اما در شعر، شاعر ملزم نیست که تابع َدستور باشد. شاعر با درهم ریختن شکلدستوری کلام، به آن، صورت شعری بخشیده است.
    • 10- نثر اغلب در بعد خاصی و در زمانه ی معینی شکل می گیرد از این جهت همیشه با "تاریخ خود" همراه است. شکل خود را در زمان و جهت خاصی آشکار می سازد؛ ولی شعر با "تاریخ خود" حرف نمی زند. از مقولهء خاصی صحبت نمی کند و در زمانهء معینی به گردش نمی افتد بلکه از تمام مقوله های علمی، تاریخی، اجتماعی و ... گفتگو می کند و در تمام زمانه ها سفر می نماید. برای شعر نمی توان تاریخی را مشخص ساخت و بعد خاصی را تعیین نمود.
    • 11- نثر هم یک زبان است شعر هم یک زبان، لیکن شعر زبانی است که از حدود زبان نثر گذشته به زبان مستقلی دست پیداکرده است.. به عبارت دیگر شعر ساخت عمقی زبان است و نثر ساخت ظاهری زبان. در نثر، نویسنده، به رعایت نمودن قوانین دستوری اکتفا می کند در حالیکه شاعر می کوشد تا با شکستن بنیان دستور و آمیختن شکل و محتوا، شعر را از سطح به عمق هدایت نماید.

دوشنبه 8/9/1389 - 11:22 - 0 تشکر 255412

 سبك ها و مكتبها در شعر فارسی

سبک شعر، یعنی مجموع کلمات و لغات و طرز ترکیب آنها، از لحاظ قواعد زبان و مفاد معنی هر کلمه در آن عصر، و طرز تخیل و ادای آن تخیلات از لحاظ حالات روحی شاعر، که وابسته به تأثیر محیط و طرز معیشت و علوم و زندگی مادی و معنوی هر دوره باشد، آنچه از این کلیات حاصل می شود آب و رنگی خاص به شعر می دهد که آن را «سبک شعر» می نامیم، و قدما گاهی به جای سبک «طرز» و گاه «طریقه» و گاه «شیوه» استعمال می کردند.


تصویر


1- سبک خراسانی یا ترکستانی

2-
سبک عراقی

3-
سبک هندی

4- بازگشت ادبی یا سبکهای جدید که منتهی به سبک جدید دوره مشروطه شده است.



دوشنبه 8/9/1389 - 11:26 - 0 تشکر 255413

انواع شعر از نظر قالب یا فرم

مقدمه

      • منظور از قالب یک شعر، شکل آرایش مصراعها و نظام قافیه آرایی آن است. شعر به مفهوم عام خود نه در تعریف می گنجد و نه در قالب، ولی شاعران و مخاطبان آنها، به مرور زمان به تفاهم هایی رسیده اند و شکلهایی خاص را در مصراع بندی و قافیه آرایی شعر به رسمیت شناخته اند.


به این ترتیب در طول تاریخ، چند قالب پدید آمده و ؛ شاعران کهن ما کمتر از محدوده این قالبها خارج شده اند. فقط در قرن اخیر، یک تحوّل جهش وار داشته ایم که اصول حاکم بر قالبهای شعر را تا حدّ زیادی دستخوش تغییر کرده است.


1- قالبهای کهن

در قالبهای کهن، شعر از تعدادی مصراع هموزن تشکیل می شود. موسیقی کناری نیز همواره وجود دارد و تابع نظم خاصی است.
هر قالب، فقط به وسیله نظام قافیه آرایی خویش مشخّص می شود و وزن در این میان نقش چندانی ندارد. از میان بی نهایت شکلی که می توان برای قافیه آرایی داشت، فقط حدود چهارده شکل باب طبع شاعران فارسی قرار گرفته و به این ترتیب، قالبهای شعری رایج را پدید آورده است :




تصویر


قصیده

مثنوی

غزل

قطعه

ترجیع بند

ترکیب بند

مسمط

مستزاد

رباعی

دو بیتی

تصنیف

چهارپاره

مفرد

تضمین

2- قالبهای نوین


تا اوایل قرن حاضر هجری شمسی ،شاعران ما دو اصل کلی تساوی وزن مصراعهای شعر و نظم ثابت قافیه ها را رعایت کرده اند و اگر هم نوآوری در قالبهای شعر داشته اند، با حفظ این دو اصل بوده است. در آغاز این قرن، شاعرانی به این فکر افتادند که آن دو اصل کلّی را به کنار گذارندو نوآوری را فراتر از آن حدّ و مرز گسترش دهند. شعری که به این ترتیب سروده شد، شکلی بسیار متفاوت با شعرهای پیش از خود داشت.
در این گونه شعرها، شاعر مقیّد نیست مصراعها را وزنی یکسان ببخشد و در چیدن مصراعهای هم قافیه، نظامی ثابت را ـ چنان که مثلاً در غزل یا مثنوی بود ـ رعایت کند. طول مصراع، تابع طول جمله شاعر است و قافیه نیز هرگاه شاعر لازم بداند ظاهر می شود. در این جا آزادی عمل بیشتر است و البته از موسیقی شعر کهن بی بهره است.
پدیدآورنده جدی این قالبها را نیما یوشیج می شمارند،. البته پیش از نیما یوشیج نیز اندک نمونه هایی از این گونه شعر دیده شده است، ولی نه قوّت آن شعرها در حدّی بوده که چندان قابل اعتنا باشد و نه شاعران آنها با جدّیت این شیوه را ادامه داده اند.
نوگرایی نیما و پیروان او، فقط در قالبهای شعر نبود. آنها در همه عناصر شعر معتقد به یک خانه تکانی جدّی بودند و حتّی می توان گفت تحوّلی که به وسیله این افراد در عناصر خیال و زبان رخ داد، بسیار عمیق تر و کارسازتر از تحوّل در قالب شعر بود.
شاعران کهن سرا می کوشیدند نظام موسیقیایی را حفظ کنند هرچند در این میانه آسیبی هم به زبان و خیال وارد شود و شاعران نوگرا می کوشند آزادی عمل خویش در خیال و زبان را حفظ کنند هرچند آسیبی متوجه موسیقی شود. پس می توان گفت پیدایش شعر نو، ناشی از یک سبک و سنگین کردن مجدّد عناصر شعر و ایجاد توازنی نوین برای آنها بوده است.

قالب نیمایی

شعر آزاد

شعر سپید

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.