• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
سينما و تلویزیون (بازدید: 1851)
پنج شنبه 18/1/1390 - 16:56 -0 تشکر 305130
مهارت ویژه آقای "آنتی خانواده!" در تصویر جامعه ایران با دروغ و خیانت

گروه فرهنگی - مهدی آذرپندار: بحث‌هایی که این روزها در رسانه ها درباره اصغر فرهادی و فیلم در حال اکرانش "جدایی نادر از سیمین" مطرح می شود، عموماً به شكل تحسین است تا انتقاد. یكی از جادوی فیلمنامه نویسی او می‌گوید و دیگری از هنر كارگردانی‌اش. منتقدی می‌نویسد كه او تنها كارگردان ایرانی است كه قادر است با تصویر كردن زندگی شهری یك خانواده‌ی متوسط (و نه فقیر) ایرانی، ‌جوایز جشنواره‌های خارجی را درو كند. منتقد دیگری قدرت او در هدایت بازیگران را بهانه‌ای می‌كند برای تحسین هر چه بیشتر او. در آخر هم همه پرمخاطب بودن آثار او را شاهدی می‌گیرند بر موفقیت او در راضی كردن مردم در عین رعایت تمام استانداردهای سینمایی. و قس علی هذا...

نمی‌توان انكار كرد كه فرهادی یک كارگردان خوب و فیلمساز مولف است. در فیلمنامه نویسی مهارت دارد و فیلمنامه‌‌‌‌‌‌هایش پر از جزئیات و مبتنی بر قواعد فیلمنامه نویسی هستند. علاوه بر همه‌ی اینها، می توان ادعا كرد كه هر بازیگری كه با او كار كرده، یكی از بهترین بازی‌هایش را ارائه داده است. به‌طور كلی می‌توان گفت كه فرهادی زبان سینما را به خوبی می‌شناسد و از آن به بهترین نحو در جهت "بیان افكار" خود استفاده می‌كند.

اما بزرگ‌ترین مشكل فرهادی در همین‌جاست. او در حالی استاد به تصویر كشیدن افكار و جهان‌بینی‎اش برای مخاطبان خود است كه می‌توان انتقادات زیادی را به افكار او وارد كرد. شاید با نگاهی سردستی به آثار او، به راحتی می‌توان او را یك "آنتی خانواده" نامید كه از دو عنصر "دروغ" و "خیانت" به بهترین وجه برای به تصویر كشیدن بنای ویران یك خانواده‌ی ایرانی استفاده می‌كند و در این كار مهارت خاصی پیدا كرده است.

تقریبا در تمام آثار او با خانواده‌هایی روبرو می‌شویم كه در بستری از پنهان كاری و دروغ با هم زندگی می‌كنند و معمولا یكی از زوجین به دیگری یا خیانت كرده و یا دروغ گفته است. این چنان در آثار فرهادی بارز است كه نیازی به موشكافی ندارد اما برای آنكه از سوی شیفتگان آقای فرهادی متهم به بی‌انصافی در نقد نشویم، با نگاهی به تمام آثار او  و حتی آثاری كه به تبعیت از آثار او ساخته شده‌اند، به بررسی صحت این مدعا خواهیم پرداخت.

تم عشق‌ نافرجام از همان نخستین كارهای فرهادی در تلویزیون جلوه‌ی بارزی داشت. حتما مخاطبان پیگیر تلویزیون به یاد دارند كه چگونه در قسمت آخر سریال "داستان یك شهر"، در حالی كه همه انتظار داشتند كاراكترهای زن و مرد اصلی سریال (با بازی آتنه فقیه نصیری و علی قربان‌زاده) با هم ازدواج كنند، این اتفاق رخ نداد در حالی كه دلیل قانع كننده‌ای هم برای شكل نگرفتن این ازدواج به مخاطب ارائه نشد. در بین قسمت‌های دیگر همین سریال،‌ اپیزودهای دیگری هم وجود داشت كه این روند را تائید می‌كردند و در آنها خیانت و دروغ متناسب با خط قرمزهای تلویزیون دیده می‌شد؛ از جمله اپیزودی كه در آن، داستان زوجی روایت می‌شد که مرد خانواده ایدز داشته و آن را به همسرش نیز منتقل می‌كند.

بعد از خداحافظی فرهادی با تلویزیون، این تم در آثار او به صورت بارزتری ارائه شد؛ چرا كه او دیگر در قید و بند ممیزی تلویزیون نبود. فرهادی در اولین كار سینمایی‌اش یعنی "رقص در غبار"(1381)، قصه‌ی جوانی را تعریف می‌كند كه همسرش را به خاطر بدنام بودن مادرش طلاق می‌دهد و در اثر اتفاق‌هایی با مارگیری عبوس و كم حرف با بازی فرامرز قریبیان آشنا می‌شود و تصمیم می‌گیرد در كنار او مارگیری را بیاموزد. اگرچه تا همین‌جا هم شما با یك عشق نافرجام روبرو شده‌اید، اما فرهادی به این خانواده‌ی از هم ‌پاشیده شده اكتفا نمی‌كند. در ادامه‌ی فیلم با گرم‌تر شدن رابطه‌ی مارگیر با جوان، پیرمرد قصه‌ی زندگی خود را برای جوان تعریف می‌كند و شما در این حین متوجه می‌شوید كه مارگیر مدتی قبل، مردی را كه به زنش نظر داشته كشته و در اثر همین كار راهی زندان شده، اما وقتی از زندان فرار كرده، درمی‌یابد كه زنش با فرد دیگری ازدواج كرده است.

در "شهر زیبا" (1382) باز هم به وفور شاهد چنین موقعیت‌هایی هستیم. اكبر به خاطر كشتن دختری (كه سابقاً عاشقش بوده) زندانی و منتظر اعدام است. فیروزه -خواهر اكبر (با بازی ترانه علیدوستی)- مدتی است از شوهر معتادش طلاق گرفته است. عشق اعلا و فیروزه هم كه در پایان داستان نافرجام می‌ماند. از این فیلم به بعد، متناسب با هر چه بیشتر دیده شدن آثار فرهادی، این تم و تفكر در آثار او تقویت شد.

در چهارشنبه سوری (1383) فرهادی تصویرگر ماجرای زنی با بازی هدیه تهرانی است كه به شوهرش شك دارد و فكر می‌كند كه او با زن همسایه‌ رابطه دارد. روند فیلمنامه، پرداخت صحنه‌های فیلم و گریم هدیه تهرانی به نحوی است كه گویا كاراكتر زن بیمار و اسیر توهم است و شك او به شوهرش (با بازی فرخ نژاد) بی اساس است؛ اما در پایان فیلم، درست كمی بعد از اینكه زن متقاعد می‌شود كه شكش نادرست بوده و شوهرش مرد وفاداری است، مخاطب رودست می‌خورد و متوجه می‌شود كه شك زن به شوهرش صحیح بوده و مرد به او خیانت كرده است.

این در حالی است كه زن متوجه این خیانت نمی‌شود و این زندگی ادامه پیدا می‌كند و فیلم اینگونه به اتمام می‌رسد. تمام قصه‌ی فیلم در روز چهارشنبه سوری اتفاق می‌افتد و روایت زندگی خانواده‌ای این‌چنین در بستر روز چهارشنبه سوری اشاره‌ای زیركانه است به موقعیت ناپایدار خانواده‌ی ایرانی و آتش خیانتی كه بالاخره روزی سر از زیر خاكستر درخواهد آورد.

چند سال بعد، دقیقاً همین تم، در فیلم محاكمه در خیابان(1387) (همكاری مشترك فرهادی و كیمیایی در نوشتن فیلمنامه) تكرار می‌شود. مردی كه در روز عروسی‌اش به گذشته‌ی همسر خود شك كرده است، جستجویی خیابانی را برای یافتن حقیقت آغاز می‌كند و بالاخره به این نتیجه می‌رسد كه نكته‌ی تاریكی در گذشته‌ی همسرش نیست. اما درست در همین جاست كه مخاطب -به عنوان وجدان بیداری كه نمی‌توان حقیقت را از او پنهان كرد- متوجه می‌شود كه همسر او پیش از این، رابطه‌هایی داشته كه آن را از شوهر فعلی‌اش پنهان كرده است.

جالب اینجاست كه خیلی‌ها نقش فرهادی در این فیلمنامه‌ی مشترك را فقط در پایان بندی آن می دانند و معتقدند كه مشخص شدن صحت خیانت زن به شوهرش در پایان، محصول كار فرهادی است و نقش او در فیلمنامه كیمیایی فقط همین یك صحنه بوده است واین خود تاییدی است بر اینكه فرهادی آن‌قدر در به تصویر كشیدن این تم مهارت یافته كه حالا هرجایی این چنین موضوعی دیده شود، با اطمینان آن را به فرهادی نسبت می‌دهند.

به این ترتیب فرهادی دوباره ماجرای تراژدی تشكیل خانواده‌ای را برای شما بازگو می‌كند كه از همان ابتدا بر دروغ و خیانت بنا می‌شود. به عبارت دیگر، فقط هنگامی در فیلمنامه‌های فرهادی شاهد تولد یك خانواده‌ی جدید هستیم كه بنای آن خانواده بر اساس دروغ شكل گرفته باشد.

كنعان(1386) یكی دیگر از فیلمنامه‌های فرهادی است كه این رویكرد این بار با ظهور و بروز بیشتری در آن دیده می‌شود. كاراكتر مینا با بازی علیدوستی در حالی كه زندگی خوبی دارد و مشكل خاصی در زندگی‌اش دیده نمی‌شود،‌ قصد خروج از كشور را دارد و چون مرتضی شوهرش (با بازی فروتن) مخالف این كار است، او درخواست طلاق می‌دهد. او در یكی از سكانس‌ها در پاسخ به سوال همسرش برای آگاهی او از علت طلاق،‌ به این موضوع اشاره می‌كند كه دوست ندارد وقتی از خانه بیرون می‌رود، كسی منتظر او باشد و اینكه او بعد از سال‌ها زندگی متوجه شود كه پیر شده و به هیچ یك از آرزوهای خود نرسیده است.

این در حالی است كه كاراكتر مرتضی به هیچ وجه فرد شكاك و سخت‌گیری نیست، بلكه یك روشنفكر تمام عیار و یك استاد دانشگاه است. اما به عقیده‌ی فرهادی، اصولاً خانواده یك بنیان محدود كننده است كه مانع رسیدن آدمی به آروزهایش می‌شود. از همین رو مینا فكر می‌كند كه با ازدواج با استاد سابقش(مرتضی)، از تحصیل علم و خیلی چیزهای دیگر محروم شده و حالا می خواهد به این روند پایان دهد.

در كنعان، دیگر خیلی خبری از دروغ و خیانت نیست. اینجا فرهادی این دو موضوع را بهانه‌ای برای از هم گسستن خانواده‌ی ایرانی نكرده، بلكه با صراحت اصل خانواده را زیر سوال می برد. او این بار تصویر گر خانواده‌ای است كه هیچ مشكل بزرگی در آن دیده نمی‌شود، اما بازهم مثل همان خانواده‌های پیشین در حال از هم پاشیدن است. در پایان فیلم، مینا به خاطر خواهرش از طلاق صرف نظر می‌كند و مخاطب دوباره دعوت می‌شود به اندیشیدن در مورد خانواده‌ای كه به خاطر مصلحت اندیشی‌ها مجبور هستند دوباره در كنار هم زندگی كنند و این همان تلخی بی پایانی است كه فرهادی بعدها در "درباره‌ی الی" به آن اشاره می‌كند: یك پایان تلخ، بهتر از یك تلخی بی‌پایان است.

"درباره‌ی الی" شاهكار فرهادی است كه به حق فیلم ارزنده‌ای است اما باز هم تصویرگر خانواده‌هایی دروغگوست و جامعه‌ای كه دروغ را مستمسك آرزوهای خود قرار داده است. اصولاً از دید فرهادی جامعه‌ی "ایران" جامعه‌ی مناسبی برای زندگی نیست؛ چرا كه غرق در دروغ و خیانت است. او چندین بار در فیلم‌‌هایش تصویرگر افرادی بوده كه آرمان‌شان زندگی در خارج از كشور است و حاضر هستند زندگی مشترك خود را -كه زندگی چندان بدی هم نیست- فدای این آرمان كنند.

در این فیلم، وقوع یك بحران موجب می‌شود تا پرده از زندگی شاد و دلپذیر چند خانواده‌ی به ظاهر خوشبخت، كنار رفته و چهره‌های واقعی این چند خانواده افشا شود. هر چه تا پیش از این رقص و شادی و خنده دیده‌ایم، حالا از این به بعد باید دعوا و پرخاش تماشا كنید. كار به جایی می رسد كه دست آخر این چند خانواده برای حفظ بنیان خود از نابودی، مجبور می‌شوند از آبروی الی -كه دیگر در میان‌شان نیست- هزینه كنند.  خانواده‌هایی كه از این به بعد باید با وجدان خود درگیر شده و تلخی بی پایانی را تجربه كنند.

"جدایی نادر از سیمین" اما حكایت انتخاب یك پایان تلخ است به جای یك تلخی بی‌پایان. اینجا دیگر از نام فیلم هم مشخص است كه قرار است چه اتفاقی بیفتد. این فیلم نقدی است بر و ضعیت اخلاق در جامعه‌ی ایران و تسری به آن خانواده ها كه در بهترین حالت به طلاق می‌انجامد. خواه خانواده‌ها مذهبی باشند خواه غیر مذهبی. فقیر باشند یا از قشر متوسط؛ فرقی نمی‌كند. جامعه غرق در دروغ شده و بهترین راه عزیمت از كشور است و اینكه این بار فرهادی تاكید می‌كند كه ادامه‌ی زندگی در چنین خانواده‌ای، یك رنج دائمی است كه می توان با طلاق به آن پایان داد.

او در نشست مطبوعاتی جشنواره‌ی برلین در جواب خبرنگاری می‌گوید: «من از جامعه‌ای آمده‌ام كه آمار طلاق در آن رشد فزاینده‌ای دارد و خیلی‌ها آن را اتفاق بدی می دانند، اما به نظر من رشد طلاق، حاكی از كنار گذاشتن رودربایستی‌های سنتی است.» و خود به صراحت اشاره می‌كند كه باید قبح طلاق ریخته شود. از نظر فرهادی تعداد خانواده‌هایی كه با عشق شروع كرده و با عشق تمام كنند، بسیار نادر است. احتمالاً اتفاقی كه این وسط باید بیفتد، طلاق است تا هر یك از زوجین بیرون از حصار خانواده(!) به آروزها وآرمان‌های خود برسند. خانواده معمولا بستری است كه برای حفظ آن باید ناگزیر به دروغ متوسل شد.

فرهادی در "جدایی..." و "درباره‌ی الی" دروغ را به همه حتی دختر كم سن و سال نادر و سیمین -ترمه (با بازی سارینا فرهادی)- نسبت می‌دهد تا بگوید مقصر این همه دروغ‌گویی در جامعه‌ی ما افراد جامعه نیستند بلكه مناسبات اجتماعی آن جامعه و در راس آنها خانواده است كه چنین بستری را فراهم می‌كند.

یك بار دیگر اگر همه‌ی دروغ‌هایی را كه از زبان كاراكترهای فیلم‌های فرهادی شنیده‌اید، مرور كنید، متوجه خواهید شد كه تمام آنها یك توجیه داشته اند و آن چیزی نبوده جز "حفظ بنیان خانواده". نظافتچی ساختمان در "چهارشنبه سوری" دروغ می‌گوید تا خانواده‌ای را به زعم خود از فروپاشیدن حفظ كند. سپیده در "درباره‌ی الی" دروغ می گوید تا چند خانواده را از بحرانی كه درگیر آن‌ها شده نجات دهد و ترمه در "جدایی..." دروغ می‌گوید تا شاید بتواند پدرش را و به تبع آن خانواده اش را دوباره دور هم جمع كند.

و در آخر تلخ تر از همه‌ی مطالب بالا این است كه نوع نگاه فرهادی در حال تكثیر است: سال گذشته "هفت دقیقه تا پاییز" با نگاهی به "درباره‌ی الی" ساخته شد و امسال "سعادت آباد" و "انتهای خیابان هشتم"

جمعه 26/1/1390 - 19:36 - 0 تشکر 308188

mohsen.khosrojerdi گفته است :
[quote=mohsen.khosrojerdi;240810;308068]من نمیخوام یا آن اوضاع اسف بار سیاسی بیفتم که بعدها خیلی ها به بیان حقایقی درباره آن خواهند پرداخت...
بی اخلاقی بی اخلاقی می آورد.
ممنون نقدتون رو خوندم یه جاهاییش خیلی خوب بود بهم ایده داد من هم فیلم رو ندیدم درون فیلم عناصر فکاهی زیاد است ولی پیام هم دارد این رو قبول دارم و حرف مطلب من این بود که این عناصر فکاهی در یک به بیان پیام فیلم کمک میکردند در دو به فروش بیشتر و در سه به پنهان کردن مفهوم فیلم
اگر دست خیلی از کارگردانها برای بررسی جریانات انتخابات گذشته در فیلم هایشان باز بود در حال حاضر آثار شاخص تری در سینمایمان قرار میگرفت که متاسفانه تنها عده ای رانت دولتی دارند...
در مورد جدایی نادر... بگم که این فیلم در تقابل سیاسی نباید قرار میگرفت به نظر من خیلی از کسانی که به خاطر مشکلات جناحی نرفتن این فیلم رو ببینند از دست دادند، جدایی نادر فیلمی است که چند سال آینده طرفداران خودش را پیدا میکند طرفدارانی که به فرهادی بازان معروف خواهند شد.
مثل هامون بازانی که از اواخر دهه شصت تا به امروز پشت این فیلم بودند...

در مورداوضاع اسفبار سیاسی سال 88 امام خامنه ای حفظه الله تعالی هم فرمودند فتنه ایی که پشت سر گذاشتیم هنوز بسیاری از ابعاد آن فاش نشده است وسالهابعد فاش خواهد شد.
مگر نه اینکه جدایی نادر از سیمین سرگذشت زوجی است مخالف نظام که یکی ماندن ومبارزه علیه نظام را به صلاح می داند ودیگری رفتن وقهر با نظام را؟ مگر نه اینکه جامعه پر از دروغ شده حرف شکست خوردگان در انتخابات بود ودر جدایی نادر از سیمین همین گروهی که مدعی هستند جامعه پر از دروغ است اکنون دیگر تاب تحمل این جامعه را ندارند .
حال دست کدام کار گردان بسته شده البته به جز جعفر پناهی که قصد داشت ادعاهای سخیف یکی از شکست خوردگان در انتخابات را مستند کند. در بحث فروش جدایی نادر از سیمین کدام بی اخلاقی را از مخالفان آن دیدید که نتیجه گرفتید بی اخلاقی بی اخلاقی می آورد؟ خوب بود ذکر می کردید بنده هر آنچه دیده ام نقد بود ودونمونه از بهترین نقدها را هم آوردم امادر مورد ایجاد سبک در سینما بدون تعصب می گویم به نظرمن دلیل اقبال مردم به اخراجی ها نه فکاهی نه طنز گونه بودن آن نه پیام داشتن یا نداشتن آن بلکه سبک جدید آن در فیلم سازی است که مخا طب را جذب کرده در زمانی که صنعت سینما درایران راکد ترین دوره خودرا پشت سر می گذاشت به یکباره اخراجی های یک آن را زنده کرد چون در بازرا فیلمهای کلیشه ای که ندیده آخر داستان را می شد حدس زد وتکراری بودن وخسته کننده بودن موضوعات مخاطبین را ازدین فیلم پشیمان میکرد اخراجی های یک در عین بی تکنیکی به قول صاحب نظران سینما که درست بودن یا غلط بودن حرفشان گردن خودشان صاحب سبکی جدید در سینما بود واین سبک جدیدوحرف جدید بود که مخاطب را جذب کرد
به هر حال ممنون که به نقد گزنده بنده با آرامش جواب دادید دوباره شدید جناب محسن خسرو قبل از انتخابات که بدون تعصب سیاسی حرف می زد این راه هم بگویم بنده عوض شدنی نیستم از همان اول تند وتخ گزنده بوده ام همچنان هم هستم

يکشنبه 28/1/1390 - 14:39 - 0 تشکر 308761

سلام
کاش زوایای هر فیلم رو در یک تایپیک بحث می کردید
متاسفانه حرفهای منطقی که از هر دو طرف زده بشه در این فضای عصبی و متشنج گم میشه
به نظرم باید از صفر شروع کرد
اول کنار گذاشتن هر گونه تعصب بعد نقد سینمایی و بعد اجتماعی و سیاسی
اخراجی ها و جدایی نادر از سیمین هر دو دارای نقاط ضعف و قوت تند اما بدون مقایسه آنها با هم یکی یکی به نقد بنشینید
موفق باشید

سه شنبه 30/1/1390 - 8:4 - 0 تشکر 309380

اخراجی‎ها و نقطه عطف تاریخ حقیر روشنفکری

وحید جلیلی

یادداشت شفاهی

به نظر می‌رسد این اتفاقی که برای فیلم اخراجی‌ها رخ داده، فراتر از ضربه زدن به یک فیلم است و با این كار نقطه‌ی عطف دیگری در تاریخچه حقیر روشنفکری ایران شکل گرفته است.

سابقه‌ی اتفاقاتی مشابه آنچه که برای اخراجی‌ها اتفاق افتاد، در تاریخ روشنفکری قابل پیگیری و تبیین است که نزدیک‌ترین نمونه اش هم همین انتخابات 88 است. یعنی در انتخابات 88 هم اینها وقتی دیدند در میدان واقع، توان مقابله را ندارند و واقعیت‌ها توهمات آنها را تائید نمی‌کند، نتوانستند به سازوکارهای دموكراتیك پایبند باشند و قاعده‌ی بازی را برهم زدند. هنگامی که دیدند پای صندوق‌های رای کم‌آوردند سعی کردند با دوپینگ تبلیغاتی و توسل به دروغ و ادعای تقلب قاعده‌ی بازی را برهم بزنند. درحالیکه کاندیدای آنها، یکی از اولین ادعاهایش این بود که من آمده‌ام قاعده‌ها را رعایت کنم و نگذارم یک عده قاعده‌ی بازی را برهم بزنند.

دقیقا مشابه این تناقض را ما در رفتار اخیر این جریان می‌بینیم که وقتی در واقعیت کم می‌آورند و از راههای منطقی قادر به متوقف کردن یک جریانِ مخالف منافع و مصالح خودشان نیستند، حاضرند بدیهی‌ترین اصول اخلاقی و منطقی را زیرپا بگذارند تا اینکه منافع و مصالح نامشروع طبقاتی و ایدئولو‍ژ‍یك خودشان را تامین كنند كه البته در همان هم موفق نمی شوند.

اگر شما مجموعه‌ای از ادعاهایی که جریان روشنفکری در 20 سال گذشته راجع به هنر، نسبت سیاست با هنر و نسبت تعهد با هنر و... داشته را مرور کنید، می‌بینید که در ماجرای اخیر تقریبا تمام آنها را زیرپا گذاشتند. یعنی نقاب از روی چهره‌ی اینها کنار رفته و نشان داده‌شد که اینها چه عناصر فاشیستی هستند و چه نگاه سیاسی غلیظی دارند و اینها به مراتب از هر جریان فكری دیگری در ایران نگاه سیاسی تر و ایدئولوژیك تری به هنر و سینما دارند؛ در حالیكه همواره مخالفان خودشان را متهم به سیاست زدگی می‎كردند.

شما ببینید در همین ماجرا هم نخبگان این جریان ابتدا آمدند این نوع خشونت‌ورزی با یک اثر سینمایی را تئوریزه کردند. یعنی حتی قبل از اینكه این فیلم ساخته بشود مجموعه‌ی تیم نخبگان و تیم رسانه‌ای اینها متحد شدند برای تحریم یک اثر سینمایی که مورد پسند آنها نبود. اینها به جمهوری اسلامی فحش می‌دهند و مدیریت فرهنگی جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار می‌دهند که تو حتی حق نداری بر اساس مبانی قانونی خودت و با روش‏های قانونی، هیچکدام از آثار ما را حتی اصلاحیه بزنی ولی خودشان برای حذف یک اثر سینماییِ مخالفِ نظرشان، حتی روش‌های غیرقانونی و غیر اخلاقی را به کار می‌گیرند.

در این قضیه فقط تهیه كننده ضرر نمی‌کند بلكه سینمادار و کارگر سینما که منتظر است هر چند سال یکبار فیلم پرفروشی مثل اخراجی‌ها اکران شود، هم ضرر می‌کند. یعنی جریان روشنفکری حاضر است منافع صدها و هزارها نفری را که در صنعت سینما از فروش اخراجی‌ها نفع می‎برند را ضایع کند تا منافع ایدئولوزیک و طبقاتی خودش به خطر نیفتد.

البته این ماجرا را از یک منظر دیگر نیز می‌شود بررسی کرد و آن اینکه این جریان حتی در مقابل فیلمی که به قول خودشان، اثری ضعیف است و حتی ارزش دیدن ندارد، نیز کم می‌آورد و حتی با این توان رسانه‌ای که امروز در اختیار دارد، یعنی با تمام سایت‌ها و شبکه‏های ماهواره ای و بخشی از صدا و سیما - كه همراه آنهاست - توان قانع کردن مردم برای حذف و تحقیر اخراجی‌ها را ندارد.

نکته‌ی جالب‌تر در این ماجرا که خیلی قابل توجه است این است که این جریان فیلمی را در مقابل اخراجی‌ها قرار داد که از موضع روشنفکری برای از دست رفتن اخلاق در ایران امروز سوگواری می‌کند! و حرفش این است که ایران امروز جای زندگی نیست، چرا که اخلاقیات در آن زیرپا گذاشته شده است! فیلم «جدایی نادر از سیمین» که تابلوی اینها برای مقابله با اخراجی‌ها3 است، دارد ادعای اخلاق می‌کند ولی شما ببینید که این جریان برای حمایت از این فیلم چقدر بی‌اخلاقانه رفتار می‌کند و این مسئله خود نشانگر ریاکاری عمیق روشنفکری و رفتارهای فاشیستی این جریان در ایران است.

این جریان هم اتفاق دیگری در ادامه‌ی بی‌اخلاقی‌های قبلی این جریان است که مدعی‌ترین، پرافاده‌ترین، لائیک‌ترین و لیبرال‌ترین بخش جریان روشنفکری از خود نشان داد. البته اینها فکر می‌کنند که به اخراجی‌ها ضربه زدند، اما با این رفتاری که کردند بیش از همه خودشان را رسوا کردند و برگ سیاه دیگری به کارنامه ریاكاری وتناقضات روشنفکری ایران افزودند.




برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.