سلام
این خاطره ی که میگم مال زمستون سال پیشه
دو سه ماه ی میشد که از دوره آموزشی سربازی اومده بودم
زمستون بود و هواام سرد.منم که دیگه همیشه پای ثابت سرما خوردگی ها بودم و هستم
دیگه گفتم بهتره برم دکتر یه قرصی شربتی چیزی بده بلکه یه چند مدتی از شر این آب ریزش و عطسه راحت بشم
اینم بگم که از وقتی رفتم سربازی دیگه دل و دماغ جایی رفتنو ندارم ینی از بس بیرون نرفتم الان نمیدونم این واقعا پیرهن و شلوار منه یا داداشم :دی
خلاصه با بدختی لباسامو پیدا کردم مخصوصا شلوارمو که همشون یکرنگه و پوشیدم و کفشمم که حسابی تنگ شده بود پام کردم و اومدم تو کوچه
چند قدمی که از در حیاط دور شدم اومدم یه نگاهی به وضع و ظاهرم بندازم که یهو یادم اومد کلاه کارم (کلاه سربازی) رو یادم رفته بیارم(آخه فک میکردم دارم میرم پادگان) ...اومدم پایین تر دست کشیدم به جیب شلوارم دیدم یا خدااااا گوشی تو جیب من چکار میکنه؟!ینی یکی ببینه بفهمه گوشی دارم می فهمی چی میشه؟بدبخت میشما:)))
اومدم که برگردم برم سمت خونه که کلاه رو بردارم و گوشی رو بذارم یه لحظه که بخودم اومدم...گفتم بابا اینجا که پادگان نیست!!!
باز به راه خودم ادامه دادم و پیاده رفتیم بسمت درمانگاه,درمانگاه نزدیک خونمون بود حدودا یه ده دقیقه ی باید پیاده میرفتی تا برسی
همیشه وسط های راه باز از اینکه گوشی داشتم یه خورده میترسیدم(بماند که تو همون پادگانشم گوشی می بردیم)میترسیدم نکنه یکی ببینه و بگیره.نکنه حفاظت بگیره .وگرنه 45 روز تو پاچمونه ها:)))
خلاصه رسیدیم به درمانگاه
رفتم شماره گرفتم و رفتم طبقه بالا که مطب پزشک همونجا بود
زیاد شلوغ نبود دو سه نفری جلو تر از من اومده بودن
منم نشستم تا نوبتم بشه
بلاخره نوبتم شد
اومدم که برم تو اتاق دکتر.
همنیکه اومدم در و باز کنم برم تو اتاق همچین پا چسبوندم(ینی احترام نظامی گذاشتم) در حد لالیگا :)))
آقا اینای که تو سالن انتظار نشسته بودن با خود دکتر که سرش رو خم کرده بود رو میز در جا سیخ شدن :)))ااین کی بود؟چی شد؟:))
حالا همه نگاه ها بسمت من بود.منم زودی رفتم تو مطب دکتر و درو بستم
نمیدونم اونای که تو سالن نشسته بودن تو دلشون بمن چی میگفتن:))
شاید میگفتن خدا شفاش بده یا این خله کی بود خدا :)))
دکتره که چیزی نگفت آخه هم میدونست من سربازم و خودشم واسه نظام کار میکرد.ینی نظامی بود
دیگه کارم از پیش دکتر تمام شد و رفتم دارو خونه دارو ها رو گرفتم و اومدم خونه تو راه خونه کلی به کاری که انجام دادم خندیدم:)
بین خودمون بمونه تو همین خونه ام که هستم بعضی وقتا از همین کارا میکنم... نخندین سر شماام میاد:)))