سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه دوستان و دوستداران مولای منتظران می خواهیم در این بخش هرچه مطلب ادبی و شعر در خصوص آقا امام زمان (عج) هست بنویسیم
به امید اون روزی که آقا خودش این تاپیک رو بخونه .
ایران جوان
.
فوری دانلود
کل آیتم ها 108
« ای پادشهِ خوبان! داد از غم تنهایی /دل،بی تو به جان آمد؛وقت است که بازآیی »
ما هرگز بلندای قامت خود را نمی دانیم مگر ما را فرا خوانند که برخیزیم و قد برافرازیم و آنگاه ،اگر به طرح وجود خویش وفادار مانده باشیم قامت ما از آسمان ها خواهد گذشت
« یارب!به که شاید گفت این نکته که در عالم / رخساره به کس ننمود آن شاهدِ هرجایی »
« یوسُفِ گمگشته بازآید به کنعان،غم مخور / کلبه ی أحزان شود روزی گلستان،غم مخور »
« حافظ!مکن اندیشه،که آن یوسُفِ مَهرو / بازآید و از کلبه ی أحزان به درآیی »
« صبا! از عشق من رمزی بگو با آن شهِ خوبان / که صد جمشید و کیخسرو،غلام کمترین دارد »
سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ بسیار عالیولی هر قوت حافظ میخونمچیزی جز انتظار در اشعارش نمیبینمحافظ عاشقانه از انتظار نوشته..به نظر من ...همه ی دیوانش..انتظاره
سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ
بسیار عالی
ولی هر قوت حافظ میخونم
چیزی جز انتظار در اشعارش نمیبینم
حافظ عاشقانه از انتظار نوشته..
به نظر من ...همه ی دیوانش..انتظاره
باید بروم در خلوت سرخ
تا بتوانم ترانه ی آگاهی بخوانم
و خدا است تنها پناهم
خلوت، تولد حقیقتم خواهد شد
همه هست آرزویم كه ببینم از تو روئیچه زیان ترا كه من هم برسم به آرزوئیبه كسی جمال خود را ننمودهای و بینمهمه جا به هرزبانی بُوَد از تو گفتگوئیبه ره تو بسكه نالم ز غم تو بسكه مویمشدهام ز ناله نالی شدهام ز مویهموئیهمه را خوش آنكه مطرب بزند به تار چنگیمن از آن خوشم كه چنگیبزنم به تار موئیچه شود كه راه یابد سوی آب تشنه كامیچه شود كه كام جوید ز لب تو كامجوئیشود اینكه از ترحمدمی ای سحاب رحمتمن خشك لب هم آخر ز تو تر كنم گلوئیبشكست اگر دل من بفدای چشم مستتسر خمّ می سلامت شكند اگرسبوئیهمه موسم تفرج به چمن روند و صحراتو قدم به چشم من نه بنشین كنار جوئینه به باغ ره دهندم كه گلی به كام بویمنه دماغ آنكه از گل شنوم به كام بوئینه وطن پرستی ازمن به وطن نموده یادینه زمن كسی به غربت بنموده جستجوئیزچه شیخ پاكدامن سوی مسجدم نخواند رخ شیخ و سجده گاهی سر ما و خاك كوئی((عراقی))
به اشك دیده كوثر،به دست بسته حیدر،به حق غربت مادر،به جان دخت بیغمبربیا ای یوسف زهراقسم برغربت مولا،به حق مادرت زهرا،به آن انسیه حورا ، به آن حوریه عذرابه اشك مادری تنها ، میان كوچه اعدا،به آن نیلی شده پیكربیاای یوسف زهرابه آن ریسمان افلاكی،به آن سرچشمه پاكی،به حق كوچه غربت ، به آن اندوه غمناكیبه ابر چهره عصمت،به حق چادر خاكی به خاك نیلی معجربیا ای یوسف زهرابه آن زخمی شده بازو،به خون رفته ازپهلو،به حق مادری نیلی ، كه از همسر گرفته روپس ازآن ضربه سیلیبیا ای یوسف زهرابه آن یاس غریبانه، به خون شمع پروانه، به سوز سینه ای خونین ، زمیخ درب كاشانهبه حق مادری غمگین ، كه گم كرده ره خانه میان كوچه ومعبربیا ای یوسف زهرا ......بیا وقبر مخفیش برای ما تو پیدا كن
من گل های زیادی را دیده ام...من گل لاله را می شناسم.گل نسترن را دیده ام.با شقایق دوست بوده ام.با مریم و سوسن و... هم نشین شده ام؛اما بارها و بارها،به تمامی آنها گفته ام كه هیچ كدامشان برای من گل نرگس نمی شوند. من عاشق دیوانه گل نرگس ام.این را دیگر، همه گل های سرزمین من؛ همه گل هایی كه مرا می شناسند می دانند. یك بار گل سرخی از من پرسید: پروانه جان! پروانه خوب دوست داشتنی!این چه رازی است كه تو همیشه و در همه جا و در حضور تمامی گل ها،تنها و تنها از گل نرگس می گویی و تنها و تنها از عشق او یاد می كنی؟این گل نرگس چه دارد كه تو را این گونه شیفته خویش كرده است؟ به گل های سرزمینمان نگاه كن!لاله را با تمام زیبایی اش ببین!طنازی مریم را بنگر!دلبری سوسن را شاهد باش!این ها همه آرزو دارند كه زمانی آن هنگام كه برای استرحت،اندكی دركنارشان می آسایی حرفی هم از آن ها بزنی و سخنی هم در باب محبت آن ها بگویی و افسوس و صد افسوسكه همگی در حسرت این آرزو مانده اند...!!من در پاسخ گل سرخ گفتم:گل سرخ عزیز! با خود عهده كرده ام- تا آن هنگام كه در سرزمین ما گل نرگس هست از عشق هیچ گل دیگری سخنی نگویم.تو خود بگو كه آیا تا وقتی وجود نازنین گل نرگس هست، می توان عاشق دل باخته گل دیگری بود؟!اصلا مگر می شود ادعای عشق داشت و عاشق او نبود؟!گل سرخ غمگینانه گفت:پروانه عزیز دوست داشتنی!در سرزمین ما هزاران گل نرگس هست. در همسایگی من،ده ها نمونه از آن ها روییده است و تو تا به حال به هیچ كدامشان حرفی از عشق نزده ای.پس چگونه است كه ادعای عاشقی گل های نرگس را داری؟!و من باز در پاسخش گفتم:گل سرخ عزیز!گل نرگس حقیقی را در هیچ باغچه ای نمی توان یافت. گل نرگس من، گل نرگسی یگانه است.او صاحب تمامی گل های عالم است،او مقتدای تمامی پروانه های عاشق پیشه است،او دلیل پروانگی من است ،و تمامی آرزوی من،و ای كاش...ای كاش...ای كاش كه آرزوی طواف كردن به دور او را به گور نبرم!كه همگان می دانند عمر پروانه، چه كوتاه، چه اندك ... و چه ناچیز است! من گل های زیادی دیده ام؛اما هیچ كدامشان برای من، گل نرگس نمی شود.گل یگانه ، تنهای نوزاشگر من!..." مهدی" .