تبیان، دستیار زندگی

ادامه این داستان را از انتهای داستان نفر قبل بنویسید.

بدون محدودیت!!

ممنون کاش شدنی بود!!!

یه ذره همت کنین ایشالا میشه. امیدوارم بشه و بینم همتونو اینجا دست جمعی:)

همه دوستان دارن تلاش می کنند تا بتونن به یه راه چاره ای برای این مسئله برسند .تمام عزمشونو جزم کردن و دارن تلاش می کنند و اماده می شن برای رفتن به یزد .جلسه پشت جلسه ، ایده پشت ایده، نمی دونید که چه می کنند اینا .
مدمن که عامل اصلی بود نیست. کجاست؟ شاید فضایی ها دزدینش.
چه کنیم؟

ببخشید پس داستان چی شد؟

هیچی نگارعزیزانگاراین داستان انتها نداره ولی فکر کنم اخرش خوب شه میتونه داستانی براساس واقعیتها وخیالات بشه چه بشه
مدمن به یه سفربرای اماده سازی خود به فضا رفته بود وارتباط چندانی با اعضا نداشت تا کاملا اماده برای سفر شوداینجورکه داستان پیش میره یا روزه زمین به پایان نمیرسه یا سرعته ستاره به طرز عجیبی بسیار بسیار کند شده وبرای همین هنوز نزدیک به زمین نشده!!!!!!!!!!!