تبیان، دستیار زندگی

ادامه این داستان را از انتهای داستان نفر قبل بنویسید.

بدون محدودیت!!

ااااا خانوم کریمی جون قرار شد از فرازمینی ها استفاده نشه هااااا.
اون چهار پا رو به یه چیز زمینی تبدیلش کنین. مثلا دیو سفید، یا اکوان دیو :))

اولا کجا گفته بودید آدم فضایی نمیشه .
دومن دستتون درد نکنه اگه اینطوریه که باید محاق رو اذیت می کردند نه من بیچاره رو که نمی دونم از کجا فهمیدم اومدم.

میخواین داستان رو بکوبین از اول بسازین؟

نه ادامه می دیم اینا دیدن من اومدم خواستن اذیت کنن ولی پشت این شوخی یه مسئله جدی وجود داشت . همه جمع شده بودند تا مدمن براشون توضیح بده

آره والا حق با خانوم کریمی جونه. این محاقو باید بگیرن حسابی اذیتش کنن. اصلا کل این برنامه اذیت کردن واسه محاق چینده شده بود که دق دلی اعضای انجمنو سرش دربیارن. ای ول خوب کردین.
خب منو خورشید جونو خانوم کریمی جونم رفتیم جلو ببینیم چه خبره که مدمنو رفقاش دارن غش غش می خندن دیدیم برنامه ترسوندن محاق بوده که یه خورده شاد بشن اعضا. ما هم زدیم زیر خنده. محاق رنگش شده بود عین گچ، داشت غش می کرد و از اونجایی که مدمن دکتره به دادش رسید و یه دونه از اون آمپولای گنده بهش زد که حالش خوب بشه. با این آمپوله دیگه حساب اذیت کردن محاق صاف شد. منو خورشید و خانوم کریمی هم از خنده ریسه رفته بودیم. بعد دیگه دیدیم گناه داره به مدمن گفتیم خب دیگه بسشه بعد از دلش درآوردیم و دکتر بعد از خوش آمد گویی شروع کرد به توضیح اینکه چه خبر بوده و چی شده که اینطوری با عجله همه رو خبر کرده.....

خوشم اومد . آفرین
اره خلاصه همه ما رو گذاشته بود سرکار و به آرامی داشت کل ماجرا رو تعریف می کرد که یه روز یه ایمیل مشکوک بهش رسیده که خبری از یه اتفاق نادر رو می داده ...
در اون سمت ماجرا هیئت مدیره تبیان بالاخره اتاق کنفرانسو می خواستن به ما بدن که دیدن هیچ کس نیست هیچکی رو نمی تونن پیدا کنن و کلی برای ما نگران شدن.

وقتی ما با خبر شدیم که هیئت مدیره تبیان نگران شده، کلی کیف کردیم. گفتیم اشکال نداره بزار یخورده نگرانمون بشن تا قدرمونو بیشتر بدونن. القصه......

ایمیل چیزی تو مایه های ایمیل مشهور 5 شهریور بود. همون ایمیلی که می گفت 5 شهریوردو ماه در آسمان خواهد درخشید.
اما ایمیلی که مدمن می گفت درباره این موضوع بود:
پس فردا ستاره ابط الجوزا منفجر خواهد شد و این انفجار به قدری مهیب است که زمین و ساکنانش را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
نمی دونستیم چه طوری اما این موضوع به صورت شب نامه به مردم فرستاده شده بود و همه را نگران کرده بود

بعد ما تصمیم گرفتیم یه کاری بکنییم.
یکی می گفت مردمو بفرستیم تو پناهگاها ولی پنگاه نداشتیم .
یکی دیگه گفت بریم مریخ اونجا می شه زنده موند ولی هنوز انسانی تا حالا فرستاده نشده بود و ما هم فضا پیما نداشتیم .
یه نفر دیگه گفت قبل از این که منفجر بشه خودمون یه بلایی سرش بیاریم .
آخرین نفرم پیشنهاد داد که وصیتناممون رو برای موجودات فضایی که شاید در آینده به زمین بیان بنویسیم.