• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن سياسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
سياسي (بازدید: 8351)
سه شنبه 12/11/1389 - 16:5 -0 تشکر 278771
حق و باطل در آیات قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

 

[همو كه‏] از آسمان، آبى فرو فرستاد. پس رودخانه‏هایى به اندازه گنجایش خودشان روان شدند، و سیل، كفى بلند روى خود برداشت، و از آنچه براى به دست آوردن زینتى یا كالایى، در آتش مى‏گدازند هم نظیر آن كفى برمى‏آید. خداوند، حق و باطل را چنین مَثَل مى‏زند. اما كف، بیرون افتاده از میان مى‏رود، ولى آنچه به مردم سود مى‏رساند در زمین [باقى‏] مى‏ماند. خداوند مَثَلها را چنین مى‏زند. (17) الرعد

 

در این آیه دو مثال براى معرّفى باطل ذكر شده است، یكى مثال كفى كه بر روى آب ظاهر مى‏شود و دوّم كفى كه هنگام ذوب فلزات، روى آنها را مى‏پوشاند. باطل همچون كف است، زیرا:

1 رفتنى است.

2 در سایه حقّ جلوه مى‏كند.

3 روى حقّ را مى‏پوشاند.

4 جلوه دارد ولى ارزش ندارد. نه تشنه‏اى را سیراب مى‏كند نه گیاهى از آن مى‏روید.

5 با آرام شدن شرایط محو مى‏شود.

6 بالانشین پر سر و صدا، امّا توخالى و بى‏محتوى است. چنان كه در آیات دیگر نیز بر این امر تأكید شده است:

 «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ» «1»، با حقّ بر سر باطل مى‏كوبیم.

 «یَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ» «2»، خداوند باطل را محو مى‏كند.

 «وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیدُ» «3»، باطل در دنیا و آخرت محو و نابود است.

 «إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» «4»، همانا باطل رفتنى است.

 «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» «5»، حقّ آمد و باطل رفت.

تمثیل، مسائل عقلى را محسوس و راه رسیدن به هدف را نزدیك مى‏نماید، مطالب را همگانى و لجوجان را خاموش مى‏سازد، لذا قرآن از این روش بسیار استفاده نموده است.

پیام‏ها

1 فیض الهى جارى است و هركس به مقدار استعدادش بهره‏مند مى‏شود. «أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها»

2 تلاش براى ساخت وسایل ضرورى (مَتاعٍ) یا رفاهى (حِلْیَةٍ) ممدوح است.«یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ»

3 در كوره‏ى حوادث است كه ناخالصى‏ها معلوم و حقّ و باطل ظاهر مى‏شود.«یُوقِدُونَ عَلَیْهِ ... زَبَدٌ مِثْلُهُ»

4 وجود باطل، اختصاص به مكان و زمینه‏ى خاص ندارد. (كف، هم بر روى سیل سرد و هم بر روى فلزات گداخته ظاهر مى‏شود.) «زَبَدٌ مِثْلُهُ»

 5 سرچشمه باطل، ناخالصى‏هایى است كه حقّ و حقیقت بدان آلوده شده است.«یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ»

 6 حقّ و باطل با هم هستند، امّا سرانجام، باطل رفتنى است. «فَیَذْهَبُ جُفاءً»

 7 نفع مردم در حقّ است. «ما یَنْفَعُ النَّاسَ»

 8 حقّ ماندنى است. «فَیَمْكُثُ فِی الْأَرْضِ»

 9 هر ثروت، دانش، دوست و یا حكومتى كه براى مردم مفید باشد، ماندنى است. «ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْكُثُ فِی الْأَرْضِ»

 10 آنچه از سوى خداوند نازل مى‏شود، همچون باران خالص و حقّ است، لكن همین كه با مادیات درآمیخت، دچار ناخالصى و زمینه‏ى پیدایش كف و باطل مى‏شود. «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً»

__________________________________________________

 (1). انبیاء، 18.(2). شورى، 24.(3). سبأ، 49.(4). اسراء، 81.(5). اسراء، 81. [.....]

تفسیر نور، ج‏6، ص: 208

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
سه شنبه 12/11/1389 - 18:57 - 0 تشکر 278808

دعوت حق براى اوست. و كسانى كه [مشركان‏] جز او مى‏خوانند، هیچ جوابى به آنان نمى‏دهند، مگر مانند كسى كه دو دستش را به سوى آب بگشاید تا [آب‏] به دهانش برسد، در حالى كه [آب‏] به [دهان‏] او نخواهد رسید، و دعاى كافران جز بر هدر نباشد. (14) الرعد

پیام‏ها

1 جز خدا به سراغ دیگران نروید كه از غیر او هیچ كارى ساخته نیست.«لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْ‏ءٍ»

2 سرچشمه‏ى شرك مردم، تصوّرات و خیالات باطل آنهاست. «كَباسِطِ كَفَّیْهِ إِلَى الْماءِ ... وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ»

3 هر كس خالصانه خدا را بخواند، با دست پر برمى‏گردد. دست خالى برگشتن به خاطر توجّه به غیر خداست. «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ ... وَ ما دُعاءُ الْكافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ»


تفسیر نور

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
سه شنبه 12/11/1389 - 19:24 - 0 تشکر 278810

و [چنین مقرر شده است‏] تا دلهاى كسانى كه به آخرت ایمان نمى‏آورند به آن [سخن باطل‏] بگراید و آن را بپسندد، و تا اینكه آنچه را باید به دست بیاورند، به دست آورند. (113) الانعام‏

نكته‏ها:

«لِتَصْغى‏» از «صغو»، به معناى تمایل است، تمایلى كه از راه شنیدن حاصل مى‏شود.

«اقتراف»، به معناى تحصیل و كسب چیزى است.

پیام‏ها:

1 وسوسه‏ها و تبلیغات، به تنهایى عامل انحراف نیست، بلكه گوش دادن و دل سپردن و جذب شدن، مؤثّر است. «لِتَصْغى‏») ... ( «لِیَرْضَوْهُ»

2 ایمان نداشتن به آخرت، سبب تسخیر و نفوذ شیطان است. «لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ»

تفسیر نور

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
سه شنبه 12/11/1389 - 19:25 - 0 تشکر 278811

این [ها همه‏] دلیل آن است كه خدا خود حق است و غیر از او هر چه را كه مى‏خوانند باطل است، و خدا همان بلندمرتبه بزرگ است. (30) لقمان‏

نكته‏ها:

از آیه‏ى 24 تا آیه 30، ده صفت از صفات الهى مطرح شده است: غنىّ، حمید، عزیز، حكیم، سمیع، بصیر، خبیر، حقّ، علىّ، كبیر و در هر آیه به نكته‏اى اشاره شده است، مثلًا در آیه 25، خالقیّت خداوند مطرح شده، «خَلَقَ السَّماواتِ» ... در آیه 27، به نعمت‏هاى الهى اشاره شده، «ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ» و در آیه‏ى 28، قدرت مطلقه‏ى پروردگار در مبدأ و معادِ انسان بیان شده است. «ما خَلْقُكُمْ وَ لا بَعْثُكُمْ» تنها خداوند و آنچه از جانب او و یا وابسته به او باشد، حقّ است و هر چه غیر از او و یا وابسته به غیر او باشد، باطل و ناپایدار است.

پیام‏ها:

1 منشأ همه‏ى افعال و صفات خداوند در آفرینش، ثابت و پایدار بودن اوست.«ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ»

2 حقّ و باطل، ملاك انتخاب است، نه تقلید، تبلیغ، تطمیع و یا تهدید. «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ»

3 در بیان حقیقت، صراحت و قاطعیّت داشته باشیم. (در این آیه، سه مرتبه كلمه‏ى «أن» به كار رفته كه نشانه‏ى تأكید است.)

تفسیر نور

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
سه شنبه 12/11/1389 - 19:26 - 0 تشکر 278812

تا حقّ را ثابت و باطل را نابود گرداند، هر چند بزهكاران خوش نداشته باشند. (8) الانفال‏

این آیه، به پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله و مسلمانان دلدارى مى‏دهد كه سرانجام حقّ پیروز و باطل نابود مى‏شود.

بعضى روایات، مصداق روشن این آیه را زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام دانسته‏اند، «1» كه با قیام آن حضرت، سلطه‏ى باطل برطرف شده و حكومت حقّ و عدل بر جهان حاكم مى‏شود.

پیام‏ها:

1 وعده‏هاى الهى به خاطر منافع شخصى و مادّى افراد نیست، بلكه براى تحقّق حقّ و محو باطل است. «لِیُحِقَّ الْحَقَّ»

2 حقّ، ماندنى و پابرجاست، و باطل، فانى و رفتنى است. «لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ»

3 ترسى از عصبانیّت و ناخوشایندى دشمن كافر و مجرمان نداشته باشیم، خداوند اراده‏ى خود را محقّق خواهد ساخت. «وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ»

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
سه شنبه 12/11/1389 - 19:27 - 0 تشکر 278814

و خدا با كلمات خود، حقّ را ثابت مى‏گرداند، هر چند بزهكاران را خوش نیاید. (82) یونس

1 تحقّق بخشیدن و پیروز ساختن حقّ، از وعده‏ها و سنّت‏هاى الهى است. «وَ یُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ»

2 احقاق حقّ، ابزار و وسائل مى‏خواهد. «بِكَلِماتِهِ»

3 خواستِ مستكبران در جلوگیرى از پیروزى حقّ، بى‏تأثیر است. «وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ»

تفسیر نور

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
سه شنبه 12/11/1389 - 19:28 - 0 تشکر 278815

حق از جانب پروردگار توست. پس مبادا از تردیدكنندگان باشى. (147) البقره‏

1 حقّ همان است كه از منبع علم بى‏نهایت او صادر شده باشد. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ»

2 دستورها و فرامین الهى كه از طریق وحى و یا روایات ثابت شود، جاى مجادله و مناقشه ندارد. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»

3 رهبر باید از قاطعیّت و یقین برخوردار باشد، به خصوص وقتى كه قانونى را تغییر داده و سنّتى را مى‏شكند. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»

تفسیر نور

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
سه شنبه 12/11/1389 - 19:33 - 0 تشکر 278818

این بدان سبب است كه آنان آنچه را خدا نازل كرده است خوش نداشتند، و [خدا نیز] كارهایشان را باطل كرد. (9) محمد

زیرا آنان از آنچه خدا را به خشم آورده پیروى كرده‏اند و خرسندیش را خوش نداشتند پس اعمالشان را باطل گردانید. (28) محمد

و اگر خدا در آنان خیرى مى‏یافت قطعاً شنوایشان مى‏ساخت و اگر آنان را شنوا مى‏كرد، حتماً باز به حال اعراض، روى برمى‏تافتند. (23) الأنفال‏

اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، اگر از خدا پروا دارید، براى شما [نیروى‏] تشخیص [حقّ از باطل‏] قرار مى‏دهد و گناهانتان را از شما مى‏زداید و شما را مى‏آمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است. (29) الأنفال‏

و پیامبران [خود] را جز بشارت‏دهنده و بیم‏رسان گسیل نمى‏داریم، و كسانى كه كافر شده‏اند، به باطل مجادله مى‏كنند تا به وسیله آن، حق را پایمال گردانند، و نشانه‏هاى من و آنچه را [بدان‏] بیم داده شده‏اند به ریشخند گرفتند. (56) الكهف‏

[آرى،] این بدان سبب است كه خدا خود حق است و آنچه به جاى او مى‏خوانند آن باطل است، و این خداست كه والا و بزرگ است. (62) الحج‏

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
سه شنبه 12/11/1389 - 19:34 - 0 تشکر 278820

و به راستى در این قرآن براى مردم از هر گونه مَثَلى آوردیم، و چون براى ایشان آیه‏اى بیاورى، آنان كه كفر ورزیده‏اند حتماً خواهند گفت: «شما جز بر باطل نیستید.» (58) الروم‏

[آرى،] این بدان سبب است كه خدا خود حق است و آنچه‏ر به جاى او مى‏خوانند آن باطل است، و این خداست كه والا و بزرگ است. (62) الحج

و اگر حق از هوسهاى آنها پیروى مى‏كرد، قطعاً آسمانها و زمین و هر كه در آنهاست تباه مى‏شد. [نه!] بلكه یادنامه‏شان را به آنان داده‏ایم، ولى آنها از [پیروى‏] یادنامه خود رویگردانند. (71) المؤمنون‏

این [ها همه‏] دلیل آن است كه خدا خود حق است و غیر از او هر چه را كه مى‏خوانند باطل است، و خدا همان بلندمرتبه بزرگ است. (30) لقمان‏

بگو: «حق آمد و [دیگر] باطل از سر نمى‏گیرد و برنمى‏گردد.» (49) سبا

فرمود: «حقّ [از من‏] است و حق را مى‏گویم: (84) ص

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
سه شنبه 12/11/1389 - 19:55 - 0 تشکر 278827

اصالت از آن حق است

از نظر قرآن مجید شر و باطل اصالتی ندارد بلکه زائده ایست که به طفیل حق پیدا می شود. مثل سایه و نور یا ظلمت و نور، که هر دو هستند ولی ظلمت در مقابل نور اصالتی ندارد یعنی ما دو واقعیت نداریم که از دو منشا مختلف سرچشمه گرفته باشند، یکی نور باشد دیگری ظلمت بلکه اصل نور است و آنجا که نور نیست ظلمت است نه اینکه آنجا که نور نیست چیز دیگری ضد نور وجود دارد، ظلمت همان نبودن نور است.

و یا نظیر مسئله سلامت و بیماری است. به این معنا که اگر بدن انسان بخواهد سالم باشد بایستی در آن تعادل برقرار گردد یعنی مثلا گللولهای سفید خونش از مقدار معین نه بیشتر باشد و نه کمتر و هم چنین گلبولهای قرمز خونش، او ره خونش فشار خونش. مرض چیزی نیست جز نبودن سلامتی و آنچه که در بدن انسان اصل است همان تعادل و سلامتی است و اگر در اثر نامیزانی طبایع مرضی پیش آمد خواه ناخواه به اصل اولیه که سلامتی باشد برخواهد گشت.

جامعه انسان بهمانگونه که بدن محتاج تعادل و سلامتی است به صداقت و امانت به ایمان و عفت احتیاج دارد و نمی شود جامعه از این گونه مفاهیم خالی باشد و اگر بکلی خالی شد نمی تواند حتی یک روز دوام بیاورد. و اگر چندی هم ظلم و تعدی و ناامنی و بی عفتی غلبه کند از آنجا که اصل خیرو نور است و ظلمت و شر موقت است به زودی به طبع اولیه خودش برمی گردد.

خلاصه اینکه نظر قرآن در چند نکته خلاصه می شود.

1 - باطل اصالتی در جنان ندارد بلکه به طفیل حق پیدا می شود.

2 - به همین دلیل که اصالت ندارد دوام هم ندارد آنچه که دوام دارد حق است.

3 - در عین اینکه اصالت ندارد و دوام و استمرار هم ندارد یک گسترش ظاهری چشمگیر دارد که اگر چشم حقیقت بین نباشد انسان اصالت را به باطل می دهد و فکر می کند که حق چیز کوچکی است در مقابل باطل.

ناصر خسرو گفتگوئی دارد بین بوته کدوئی که در زیر درخت چناری روئیده و به سرعت هرچه تمامتر رشد شود و سراسر درخت چنار را فرا گرفت، و بین درخت چناری که سی سال از عمرش گذشته بود. بوته کدو در سر بیست روز خود را بر فراز درخت چنار جای داد و از چنار پرسید که تو چند روزه ای؟ ! چنار در جواب گفت عمر من بیش از سی سال است!! کدو به او خندید و باطعن گفت ببین من که بیست روزه ام توانسته ام بیشتر از تو رشد کنم، چنار در جواب گفت:

بگذار بر من و تو وزد باد مهرگان

آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست؟

آن هنگام که فصل خزان برسد و تندباد بوزد آنگاه معلوم می گردد که کدامیک از ما می تواند مقاومت کند!!

غرض این استکه قرآن مجید می گوید: ظاهربین مباشید و باطن از آنجا که نمودش خیلی زیادتر است، شما را گول نزند بلکه بایستی عمیقتر نگریست. ممکن است مسلکی باطل که تمام عمرش 20 - 30 سال بیشتر نیست یک مرتبه چنان گسترش پیدا کند که بصورت ظاهر از مکتب حق که چهارده قرن از او می گذرد بیشتر نمود داشته باشد. قرآن مجید می گوید باید صبر داشت و به انتظار وزیدن بادهای مختلف نشست.

منبع

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
سه شنبه 12/11/1389 - 20:0 - 0 تشکر 278829

«قذف» وقتی است که چیزی را بگیرند و با قوت بر تاب کنند مثلا سنگی را بردارند و محکم بر انسانی یا شیشه ای بکوبند، قرآن می گوید: «بل نقذف بالحق علی الباطل» گوئی چنین تعبیر می کند که ما از حق گلوله ای می سازیم و محکم بر باطل می کوبیم و آن را خرد و خمیر می کنیم وقتی میروی سراغش را بگیری می بینی اصلا هیچ چیز نبوده و از بین رفتنی بوده است (فاذا هو زاهق) نه اینکه اول زاهق نبوده حالا چنین شد، خیر، بلکه چیزی بود که تا حق به جنگش نیامده بود بنظر مهم می آمد، همینکه حق به جنگش آمد، باطنش معلوم شد که اصلا چیزی نبوده است بلکه مثل بادبادکی بوده که بادش کرده باشد و حالا خالی شده است.

4 - در سوره اسراء آیه 81 می فرماید:

«و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» بگو حق آمد، باطل تباه شد، ولی خیال نکنید که باطل قبلا عینیتی داشت و واقعیتی بود و حالا که حق آمد جای او را گرفت و پر کرد. خیر: ان الباطل کان زهوقا» باطل از بین رفتنی بود، یعنی یک صورت و یک اندام محض بود یک نمود بود نه یک بود واقعی.

یعنی از نظر قرآن جنگ حق و باطل جنگ یک هستی با هستی دیگر نیست بلکه در واقع جنگ هستی ها با نیستی ها است، جنگ نقص ها با کمال هاست. چون تمام باطل ها به نقص بر می گردد ظالم اگر ظالم است بخاطر نقص او است کمال او نیست یعنی مثلا از جهل و یا از احساس حقارت او است که بدینوسیله می خواهد جبران کند.

منبع

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.