محمد ابن ابراهیم موصلى گوید: در بعضى از سفرهایمان به محله اى از محله هاى عربها رسیدیم ، پس مرد زشت روى و لوچى را دیدیم كه داراى ریش بلند و سفیدى بود كنیزك زیبا روى و سفیدى كه مانند ماه شب چهارده مى درخشید را دیدیم كه براى او مى زند و مى رقصد ما او را از زدن منع كردیم و گفتیم مانند همچون توئى براى این پیرمرد زشت روى میزنى ؟ گفت كارى نداشته باشید، او حسنه اى بجاى آورده و من گناهى كرده ام خدا مرا براى كار ثواب او قرار داده و او را براى عقاب من .