به نام خدا
سلام
ورود اسرا به شام
روز اول ماه صفر بود وارد دمشق شدند ، یزید دستور داد آنها را در باب الساعات بیرون دروازه نگاه دارند، تا زن و مرد رقاصهی شامی با دف و نی و بوق و کرنا در حالت رقص و سرور برای فتح و فیروزی بیرون آیند.
چون شهر را زینت کرده آراستند، اجازهی ورود دادند.
یک مردی آمد نزدیک دختری از اسرا که نامش سکینه بود، پرسید:
من أی السبایا أنتم؟ قالت: نحن سبایا آل محمد «صلی الله علیه و آله و سلم».
یزید مست مغرور در آن منظرهی خاص نشسته، تماشای قافله را میکرد.
سهل ساعدی از مشاهیر بازرگانان و اصحاب رسول خدا بود، نزدیک علی بن الحسین علیل بیمار آمد و گفت، ألک حاجة؟
آیا حاجتی داری؟ فرمود: به حامل این سرها بگو، سرها را از بین اسرا بیرون ببرند تا کمتر این بیشرم مردم به زنان آل محمد «صلی الله علیه و آله و سلم» بنگرند.
سهل رفت، درهم و دیناری فراوان - که تا چهارصد دینار نوشتهاند - به نیزه داران داد تا سرها را بیرون بردند، حضرت فرمود: خدا جزای خیرت دهد.
[ صفحه 276]
برگرفته از کتاب زندگانی امام حسین ع(عماد الدین حسین اصفهانی)