• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 2865)
سه شنبه 7/10/1389 - 22:21 -0 تشکر 268680
دومین فراخوان سردفصلی انجمن طنز و سرگرمی

دومین فراخوان سرد فصلی انجمن طنز و سرگرمی 

پیرمردهای هم سن و سال من – سی سال به بالاها-  خوب انشاء های دهه هفتاد هشتاد را به یاد دارند. موضوعاتی  تكراری و مشمئزكننده ای چون " تابستان  گذشته را چگونه گذراندید " ؛ " علم بهتر است یا ثروت " ؛" فواید درختكاری چیست"؛ " در آینده می خواهید چه كاره شوید"! بچه مدرسه ای های الان و موضوعات لوس و خنكی كه معلمهای بی حوصله شان به آنها می دهند را خبر ندارم؛ اما می توانم حدس بزنم كه كمابیش فضای حاكم همان فضای سرد و بیروح كلاسهای انشای زمان ماست. من یكی كه طی دوازده سال دوران تحصیلم جز همین موضوعات انشای دیگری ننوشتم و نمره ای هم بالاتر از 14 نگرفتم- به خاطر همین هم هست كه الان اینقدر خوب می نویسم؛ پیدا نیست!- اما مقصود: به جنگ این موضوعات خواهیم رفت آن هم با نگاه تیز و شوخ و شاد طنز! تا شب عید نوروز؛ نیمه اول اسفند؛ فرصت دارید - تنبلها حالش را ببرند-  تا انشائی با موضوع تكراری تكراری بنویسید. بهترین انشاء ها بی حرف پیش و پس در یك مجموعه واحد جهت چاپ به اداره متبركه ارشاد تحویل داده خواهد شد و باقی قضایا از دست ما خارج است!  

پی نوشت-----------------

- روی كمك من حساب كنید؛ همه جوره!

 samisalehisabet@yahoo.com 

پنج شنبه 16/10/1389 - 18:27 - 0 تشکر 271092

خوبه

انشاالله که لب های همه خندان باشه 

barfmanesht

پنج شنبه 16/10/1389 - 19:42 - 0 تشکر 271115

  • تابستان گذشته را چگونه گذراندید
  • من امسال بعد از امتحانات خرداد بودکه مادر وبرادر کوچکم برای دیدن خواهر بزرگم وخانواده اش به سرپل ذهاب که یکی از شهرهای استان کرمانشاه است رفتنند.من وپدرم کخ سنی حدود 65ساله بود ووضع درامدی آن چنانی نداشتیم در خانه ای که برادر بزرگم که در ماشین سازی تبریز کار می کرد با وام وقرض یک خانه کوچک که دو اتاق داشت خریدبود وما در ان زندگی میکردیمودونفره در انجا مانده بودیم.البتهبرادر بزرگم هم چون ازدواج کرده بود در خانه های سازمان ماشین سازی زندگی میکرد.خلاصه به از چند هفته که مادر اینا به سرپل رفته بودندآمد وبه من گفت حاضر شو برویم مشهد .
  • من خیلی خوشحال شدم چون برای اولین بار بود که به خارج از شهر تبریز میرفتم آن روز ما به طرف تهران حرکت کردیم که اول خانواده وخواهر کوچکم را ببینیم وبعد از آنجا به طرف مشهد حرکت کنیم البته با اتوبوس .
  • ما صبح به تهران رسیدیم ومستقیم به خانه خواهرم رفتیم خواهرم از دیدن ما خیلی خوشحال شدابتدا صبحانه را تهیه کرد وما خوردیم بعد برادرم به خواهرم گفت من میروم بلیط بگیرم وبر میگردم وعصر با ابراهیم به مشهد مروم.
  • برادر دومیم که از من بزرگتر بود او هم در تهران زندگی میکد وبا پس خاله ام که کارمند ترابری بود یک اتاق اجاره کرده بودند ودرانجا زندگی میکردند.
  • صبح جمعه بود که ما رسیده بودیم آنها به برادرم گفتند که ما ابراهیم را به شاه العبلعظیم میبریم وتا تو برگردی ما هم بر میگردیم .
  • من وبرادرم حسین وپسر خاله ام به شاهالعبدالعظیم رفتیم خیلی قشنگ بود ومردم به زیارتبه انجا میآمدن وشلوغ بود وسزیارت گاه دارد که یکی مالحضرت عبدالعظیم که ازنسل امام حسن میباشد دومی امامزاده حمزه یکی از برادران امام رضا  ودیگری زیارتگاه امامزاده طاهر که از اولاد امام سجاد میباشد ما آنهارا زیارت کردیم و به حیاط پشتی که حیاط سقا خانه بود رفتیم در آنجا جای بود منبع آب داشت وبالای منبع گنبدی شکل بود ومردم از ان منبع که دارای شیر اب بود آب  می خوردندوبالای منبع چربی دار بود.
  • مردم به همدیگر میگفتند که هر کس نذری داشته باشد ویکتکشن بردارد وبه بالای منبع بزند واگر آن سنگ بچسبد نذر او ادا میشود.
  • من هم امتحان کردم ونذر کردم اگر من وبرادر بزرگم محمد اسماعیل اگر با هم به مشهد نخواهیم رفت این سنگ بچسبد ودر غیر این صورت بیفتد ومن سنگ را به بالای سقاخانه زدم وان چسبید نزدیکیهای ظهر بود که به خانه برگشتیم.دیدم خواهرم گفت برادرت فقط یک بلیط پیدا کرده بود واوبه مشهد رفت وگفت بعداً با هم مرویم چون مرخصی زیادی ندارم اگر منتظر بلیط باشیم به مشهد نمیتوانیم برم .
  • برادر بزرگم به مشهد رفت ومن در خانه خواهرم ماندم وخیلی خوش گذشت بعد از پنج روز برادرم برگشت وما با هم به تبریز شهر خودمان برگشتیم این تابستان خاطره خوبی برایم شد.سال 1354

alizadeh eslami

پنج شنبه 16/10/1389 - 20:37 - 0 تشکر 271121

nikbonyad ‌ارجمند كی بهتر از شما كه به انجمن كتاب و كتاب خوانی متصلید. درنگ نكنید. حتمی می ت ونید شركت كنید.
پی نوشت:
مگه چند سالته؟ سنت تو این فرمول نمی گنجه : بیشتر از صفر كمتر از هزار؟!
منتظر نوشته شوخ و شنگت هستم.

پنج شنبه 16/10/1389 - 20:50 - 0 تشکر 271123

bolagoti مهربان ممنون از انشای صادقانه ات. ابراهیم جان حیف كه آن سال به مشهد نرفتی و خدارو شكر كه به تو خوش گذشت. اول اینكه: قرار بود رنگ و لعاب طنز به انشاهایمان بدیم؛ مثل اینكه یادت رفت! دوم؛ آیا این وقایع مربوط به سال 1354 است؟اگر اینطور است خیلی خوشحالم كه اینقدر ریز و دقیق وقایع را به یاد داری ونقل می كنی. توصیه من به شما این است كه لذت آن روزهایت را به همان شیرینی كه چشیده ای برایمان تجسم و فضاسازی كنی. و ما را در همان فضاهای شیرین و بامزه قرار دهی. راستی تا می توانی از موقعیتهای متضادی كه در آنهاقرار گرفتی استفاده كن. مثل تضاد نذر كردن و نرفتن به مشهد. چراكه معمول است برای رفتن نذر می كنند و شما برای نرفتن نذركردی و طنز قضیه همینجاست كه شكل می گیرد.
قربان آقا

يکشنبه 19/10/1389 - 1:34 - 0 تشکر 271788

سلام
ممنونم از دعوت و فراخوانتون
درسته كه بنده دست به قلم هستم اما در زمینه ی طنز هیچ سر رشته ایی ندارم!
بنابراین برای دیگر دوستان آروزی موفقیت دارم

متولد1351 هستم و در زمينه ي داستان نويسي خصوصا رمان رئال فعاليت ميكنم در عرصه ي فيلمنامه نويسي و نگارش سريال هم دستي در تاليف دارم. 

دوشنبه 20/10/1389 - 20:32 - 0 تشکر 272842

سلام

منم دارم كم كم ترغیب می شم كه شركت كنم...خوب نمی نویسم ولی سعیمو می كنم

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

دوشنبه 20/10/1389 - 23:19 - 0 تشکر 272909

dehkade2010 عزیز خیله خوبه!
به هیچ وجه مهم نیست كه خوب می نویسی یا نه. مهم اینه كه می خوای سعی بكنی و این عالیه! منتظر نوشته ات هستم.

يکشنبه 26/10/1389 - 16:17 - 0 تشکر 274717

سلام

شما خودت استادی...یه راهنمایی كنید بد نمی شه ها...تقلب بدین...مثلا این شیوه ی تضاد كه گفتین خیلی جالبه....من از توی مجله سلام بچه ها بود فكر كنم یا پیام زن، هر شمارش یه داستان طنز میذاشت اونو همش می خوندم...جالب بود...راهنمایی یادتون نره

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

يکشنبه 26/10/1389 - 19:39 - 0 تشکر 274786

سلام
خدا خیرشون بده معلم های ما که خیلی سخت نمیگرفتن انشاهای هفتگیم رو میدادم خواهرم بنویسه که از من بزرگتر بود(البته نا گفته نمونه که حق الزحمه هم میگرفت(-:
وبرای انشاهای امتحانهام هم یه دوتا کتاب انشا داشتیم که به دلیل موضوعات تکراری امتحانها تقلب خوبی بودن
یادش بخیر

گاهي به آسمان خيالم عبور کن

شعر مرا نيم نگاهي مرور کن

دل مرده ام،قبول . . .!

تو اما مسيحا باش،

يک جمعه هم زيارت اهل قبور کن.

يکشنبه 26/10/1389 - 20:13 - 0 تشکر 274798

 با سلام

موضوعی که میخوایم  بنویسیم باید ایمیل کنیم به اون آدرس که آخر متن نوشتین یا توی همین انجمن در قسمت پاسخ به بحث ثبتش کنیم 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.