سلام . این هم یک مسابقه دیگر که قولش را داده بودم . مسابقه بهترین پایان ...
حتما همه ی شما عزیزان فیلم « بچه های آسمان » را دیده اید . برای مسابقه ی این ماه باید داستان بچه های آسمان را از جایی که در زیر می نویسم ادامه داده و پایان دهید . این پایان می تواند بین 5 تا 15 خط باشد . داستان هایتان را به نشانی الکترونیکی من ارسال کنید : n_bonyad@yahoo.com
به داستان هایی که در این صفحه گذاشته شوند ترتیب اثر داده نمی شود .
تا 20 مهر ماه مهلت دارید داستان هایتان را ارسال کنید . سپس به مدت یک هفته داستان ها را با شماره و بدون نام نویسنده روی سایت برای نظرسنجی می گذارم . هر کس می تواند به یک اثر غیر از اثر خودش رای بدهد . در انتها به اثری که بیشترین رای را کسب کرده به رسم یادبود هدیه ای تعلق خواهد گرفت .
*** چون این داستان معروف است من فقط خلاصه ی آن را جهت یادآوری در ذهن شما عزیزان در اینجا می نویسم اما دقت داشته باشید که داستان شما هرچه ادبی تر و دارای قواعد زبان فارسی بهتری باشد و زیباتر نوشته شود مسلما آرای بیشتری را کسب خواهد کرد . به طور کلی : من اینجا خلاصه ی داستان را می نویسم اما شما باید حس کنید که یک نویسنده اید و به شکل سوم شخص یا اول شخص یا هر طور که زیباتر می پندارید آن را ادامه دهید .
فراموش نکنید که نام کاربری خود را حتما بنویسید .
و اما داستان : زهرا و علی خواهر و برادری هستند که در خانواده ای فقیر زندگی می کنند . طی ماجرایی علی باعث می شود که کفش زهرا گم شود . و چون پدرشان وضع مالی مناسبی ندارد آنها مجبورند از یک جفت کفش استفاده کنند . علی چون خودش را در گم شدن کفش زهرا مقصر می داند تمام سعی خود را می کند که یک کفش برای او تهیه کند . چند روز بعد علی روی تخته ی راهروی مدرسه یک اطلاعیه می بیند . اطلاعیه یک مسابقه دو و میدانی که جایزه ی نفر سوم آن یک جفت کفش ورزشی است . علی به طرف اتاق معلم ورزش می رود تا اسم خود را در مسابقه بنویسد ...