• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن عمومی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
عمومی (بازدید: 2519)
دوشنبه 29/6/1389 - 14:0 -0 تشکر 233392
*شما یادتون نمیاد*

سلام
 
شما یادتون نمیاد
شما یادتون نمیاد تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم

شما یادتون نمیاد شبا بیشتر از ساعت 12 تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت 12 سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد.... سر زد از افق...مهر خاوران

شما یادتون نمیاد هركی بهمون فحش میداد كف دستمونو نشونش میدادیم میگفتیم آیینه آیینه

شما یادتون نمیاد ساعت 9.30 هر شب با این لالایی از رادیو میخوابیدیم
گنجیشک لالا مهتاب لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا...لالالالایی لالا..لالایی لالالالایی لالا ..لالایی..گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه...جنگل لالا برکه لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا


شما یادتون نمیاد زمستون اون وقتا تمام عشقمون این بود که رادیو بگه مدرسه ها به خاطر برف تعطیله

شما یادتون نمیاد علامتی که هم اکنون میشنوید، اعلام وضعیت قرمز است و معنا و مفهوم آن اینست که حمله هوایی انجام خواهد شد! محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید

شما یادتون نمیاد کوچولو ها کوچولوها دستاتون بدیم به ما بریم به شهر قصه ها

شما یادتون نمیاد . گنجشگکه اشی مشی .... میفتی تو اب خیس میشی ....کی میپزه اشپز باشی ..... کی میخوره حاکـــــــــــم باشــــــــی
به یاد هنرمندی که تنها خوند تنها زد و در تنهایی مرد


شما یادتون نمیاد مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت سر صف می داد به ما.بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سر کلاساتون

شما یادتون نمیاد آلوچه و تمره هندی ، بستنی آلاسکا, همشون هم غیر بهداشتی

شما یادتون نمیاد تقلید کار میمونه...میمون جزو حیوونه

شما یادتون نمیاد خط کشهائی که محکم می زدیم رو مچ دستمون دستبند می شد

شما یادتون نمیاد کلی با ذوق و شوق تلویزیون تماشا می کردیم یهو یه تصویر گل و بلبل میومد: ادامه برنامه تا چند دقیقه دیگر


شما یادتون نمیاد کارت صد آفرین می‌دادن خر کیف می‌شدیم، هزار آفرین که می‌دادن خوده خر
می‌شدیم

شما یادتون نمیاد اما وقتی بچه بودیم گلبرگ گلها رو روی ناخنمون می چسبوندیم بعد می گفتیم لاک زدیم

شما یادتون نمیاد کارنامه هامونو میبردیم شهر بازی که بهمون بلیط بدن

شما یادتون نمیاد پسرا شیرن مثه شمشیرن...دخترا موشن مثه خرگوشن

شما یادتون نمیاد بستنی میهن رو که میگفت مامان جون بستنیش خوشمزه تره

شما یادتون نمیاد پستونک پلاستیکی مّد شده بود مینداختیم گردنمون

شما یادتون نمیاد این بازیو پی پی پینوکیو پدر ژپتو، گُ گُ گُربه نره روباه مکار

شما یادتون نمیاد هر وقت آقای نجار می رفت بیرون ووروجک خراب کاری می کرد

شما یادتون نمیاد... سیاهی کیستی ؟منم پار30 کولا

شما یادتون نمیاد دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟ نه نه بی سوادی نه نه پس تو....

شما یادتون نمیاد آهای، آهای، اهاااااای ، ننه،من گشنمه

شما یادتون نمیاد ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزم بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه

و خیلی‌ چیزای دیگه هست که شما یادتون نمیاد... ولی برای خیلیا به یاد می یاره كه:

كودكی كجائی كه یادت بخیر...

پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

دوشنبه 29/6/1389 - 16:8 - 0 تشکر 233462

عجب خلافی بوده این میکرو خدا به داده مامان و باباش برسه دلم براشون سوخت.
ولی خارج از شوخی دستت درد نکنه ما را یاد قدیما انداختی

یادش بخیر چقدر معلما را هر روز به بهانه های مختلف سر کار می ذاشتیم و از کلاس جیم می شدیم.

 

  به طواف كعبه رفتم ،به حرم رهم ندادند          كه برون درچه كردي، كه درون خانه‌آئي

 

                                    

دوشنبه 29/6/1389 - 16:12 - 0 تشکر 233463

خودمونیم جدا اون موقع ها کسی اصلا به فکر بهداشت ما نبود هر چی توی مدرسه میفروختن غیر بهداشتی بود ولی الان چقدر بچه ها پاستوریزه شدن و چقدر بزرگترا به فکرشونن خدا شانس بده

 

  به طواف كعبه رفتم ،به حرم رهم ندادند          كه برون درچه كردي، كه درون خانه‌آئي

 

                                    

چهارشنبه 31/6/1389 - 20:9 - 0 تشکر 234010

خیلیییییییییییییییییییییی زیبا و نوستالژیک بود
این روزها دور، دوره دهه شصتی هاست
آهای مردم دنیا
متولدین دهه شصت نرم نرمک از راه می رسند
به احترامشان قیام کنید

شنبه 3/7/1389 - 22:48 - 0 تشکر 235069

آخی ....
چه چیزایی قشنگی
داشتن فراموش میشدن ممنون از یاداوریتون

خوبي کن و خوش باش به آرامش وجدان ... بگذار بگويند فلاني بد دنياست

يکشنبه 4/7/1389 - 15:40 - 0 تشکر 235322

ممنون میكرو جان خیلی زیبا بودن من كه وقتی رسیدم به آخرش اشك تو چشمام جمع شده بود چقدر چیزهایی كه نوشته بودی شبیه همون هایی بود كه منم دوست داشتم فقط یه چندتایش جامونده
السون وگول میزنم ولسون هم گول میزنم .........
درون وبیرون.........
تابستونه فصل شادی وخنده...........
این جدیدتر ها:همه جا سبزوسفید وقرمزه تابستونه ...
موجودی شگفت انگیز واتو واتو
و.....
زمین های مدرسه كه كه وقت بارون تاساق پامون رو آب میگرفت وعاشق این بودیم كه وقتی آب رفت وزمین لیز شد روش سر بخوریم
پشت مدرسه یه فضای خالی كوچیك بود ویه تیكه آجر كه اینقدر سابیده بودیمش كه شبه گرد شده بود(همون آجرهای قدیمی كه یه دست بودن و راحت خرد میشدن)و ما باهاش فوتبال بازی میكردیم وهر دقیقه آخ یكیمون هوا بود
دبه خیارشوری كه یكی از بچه ها آخر كلاس گذاشته بود وهر روز زنگ تفریح ازش به بچه ها میداد و همیشه از كلاس ما بوی خیارشور می اومد ومعلم ها هیچ وقت نفهمیدن چرا؟(اون ته كلاس خوب قایمش كرده بودیم)

مامورای دم در كه باتمام ذوق كیف مارو میگشتن ویكی ازدوستام كه مثل آلمانی ها دستش رو بالا میبرد ویك سلام حسابی میكرد واجازه میداد كه من برم وحال بقیه گرفته میشد

وچه روزای خوبی بود وقتی توپ می افتاد رو پشت بوم مدرسه وما به بهانه توپ میرفتیم پشت بوم وتاخونه خودمون كه 5تا خونه فاصله بود از پشت بوم میرفتیم
یادش بخیر یادش بخیر............

باران باش

ببار

نپرس كاسه هاي خالي از آن كيست

دوشنبه 5/7/1389 - 1:25 - 0 تشکر 235492

yasekaboud63 گفته است :
[quote=yasekaboud63;498511;233462]

عجب خلافی بوده این میکرو خدا به داده مامان و باباش برسه دلم براشون سوخت.
ولی خارج از شوخی دستت درد نکنه ما را یاد قدیما انداختی

 یادش بخیر چقدر معلما را هر روز به بهانه های مختلف سر کار می ذاشتیم و از کلاس جیم می شدیم.

مامان و بابا اینها که عادت کردند...خدا به داد آیندگان برسه D:

ولی در کل الان خیلی آروم شدیم دیگه...اینهمه هم مردمو نترسون D:

نچ نچ نچ ...از کلاس جیم میشدید؟؟؟...به مامانتون میگمممممم

پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

دوشنبه 5/7/1389 - 1:34 - 0 تشکر 235493

fatemeshn گفته است :
[quote=fatemeshn;486107;235322]ممنون میكرو جان خیلی زیبا بودن من كه وقتی رسیدم به آخرش اشك تو چشمام جمع شده بود چقدر چیزهایی كه نوشته بودی شبیه همون هایی بود كه منم دوست داشتم فقط یه چندتایش جامونده
السون وگول میزنم ولسون هم گول میزنم .........
درون وبیرون.........
تابستونه فصل شادی وخنده...........
این جدیدتر ها:همه جا سبزوسفید وقرمزه تابستونه ...
موجودی شگفت انگیز واتو واتو
و.....
زمین های مدرسه كه كه وقت بارون تاساق پامون رو آب میگرفت وعاشق این بودیم كه وقتی آب رفت وزمین لیز شد روش سر بخوریم
پشت مدرسه یه فضای خالی كوچیك بود ویه تیكه آجر كه اینقدر سابیده بودیمش كه شبه گرد شده بود(همون آجرهای قدیمی كه یه دست بودن و راحت خرد میشدن)و ما باهاش فوتبال بازی میكردیم وهر دقیقه آخ یكیمون هوا بود
دبه خیارشوری كه یكی از بچه ها آخر كلاس گذاشته بود وهر روز زنگ تفریح ازش به بچه ها میداد و همیشه از كلاس ما بوی خیارشور می اومد ومعلم ها هیچ وقت نفهمیدن چرا؟(اون ته كلاس خوب قایمش كرده بودیم)

مامورای دم در كه باتمام ذوق كیف مارو میگشتن ویكی ازدوستام كه مثل آلمانی ها دستش رو بالا میبرد ویك سلام حسابی میكرد واجازه میداد كه من برم وحال بقیه گرفته میشد

وچه روزای خوبی بود وقتی توپ می افتاد رو پشت بوم مدرسه وما به بهانه توپ میرفتیم پشت بوم وتاخونه خودمون كه 5تا خونه فاصله بود از پشت بوم میرفتیم
یادش بخیر یادش بخیر............

درون و برون هههههههه من غشششششش

واتو واتووووو ...یادش بخیییییییر

اوه سر سره بازیییییی...پیش شما برف نمیاد اما اینجا قدیما چند بار برف اومد چقدر حال داد سر سره بازی...ته حیاط همیشه سایه بود و محل سرسره بازی

فقط یه چیزی:

وقتی رسیدی آخرش چشات اشک جمع شد؟؟...این قبول نیسسسسست....باید از اولش چشات اشک جمع میشد D:

یا علی

پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

دوشنبه 5/7/1389 - 1:34 - 0 تشکر 235494

fatemeshn گفته است :
[quote=fatemeshn;486107;235322]ممنون میكرو جان خیلی زیبا بودن من كه وقتی رسیدم به آخرش اشك تو چشمام جمع شده بود چقدر چیزهایی كه نوشته بودی شبیه همون هایی بود كه منم دوست داشتم فقط یه چندتایش جامونده
السون وگول میزنم ولسون هم گول میزنم .........
درون وبیرون.........
تابستونه فصل شادی وخنده...........
این جدیدتر ها:همه جا سبزوسفید وقرمزه تابستونه ...
موجودی شگفت انگیز واتو واتو
و.....
زمین های مدرسه كه كه وقت بارون تاساق پامون رو آب میگرفت وعاشق این بودیم كه وقتی آب رفت وزمین لیز شد روش سر بخوریم
پشت مدرسه یه فضای خالی كوچیك بود ویه تیكه آجر كه اینقدر سابیده بودیمش كه شبه گرد شده بود(همون آجرهای قدیمی كه یه دست بودن و راحت خرد میشدن)و ما باهاش فوتبال بازی میكردیم وهر دقیقه آخ یكیمون هوا بود
دبه خیارشوری كه یكی از بچه ها آخر كلاس گذاشته بود وهر روز زنگ تفریح ازش به بچه ها میداد و همیشه از كلاس ما بوی خیارشور می اومد ومعلم ها هیچ وقت نفهمیدن چرا؟(اون ته كلاس خوب قایمش كرده بودیم)

مامورای دم در كه باتمام ذوق كیف مارو میگشتن ویكی ازدوستام كه مثل آلمانی ها دستش رو بالا میبرد ویك سلام حسابی میكرد واجازه میداد كه من برم وحال بقیه گرفته میشد

وچه روزای خوبی بود وقتی توپ می افتاد رو پشت بوم مدرسه وما به بهانه توپ میرفتیم پشت بوم وتاخونه خودمون كه 5تا خونه فاصله بود از پشت بوم میرفتیم
یادش بخیر یادش بخیر............

درون و برون هههههههه من غشششششش

واتو واتووووو ...یادش بخیییییییر

اوه سر سره بازیییییی...پیش شما برف نمیاد اما اینجا قدیما چند بار برف اومد چقدر حال داد سر سره بازی...ته حیاط همیشه سایه بود و محل سرسره بازی

فقط یه چیزی:

وقتی رسیدی آخرش چشات اشک جمع شد؟؟...این قبول نیسسسسست....باید از اولش چشات اشک جمع میشد D:

یا علی

پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

دوشنبه 5/7/1389 - 1:38 - 0 تشکر 235495

zahrayearghavani گفته است :
[quote=zahrayearghavani;470207;235069]آخی ....
چه چیزایی قشنگی
داشتن فراموش میشدن ممنون از یاداوریتون

خواهش میشه... شما هم چیزی یادتون اومد یادآوری کنید ممنون میشیم

یا علی

پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

سه شنبه 6/7/1389 - 17:8 - 0 تشکر 236152

همه اش را نخواندم ولی سعی می کنم برای هرکدام یه جواب بزنم
بعضی هاش خیلی بامزه بود :D

در راه رسيدن به oooooj

با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهي شد 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.