• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 9664)
چهارشنبه 19/10/1386 - 9:11 -0 تشکر 23113
دفتر شعر عاشورائی

 

 

هو الرئوف

 

با سلام .

فرا رسیدن ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان ، ‌امام حسین (ع) و یاران پاكش را به شما تسلیت می گویم . خدا را شاكریم كه سالی دیگر بر عمرمان افزود تا سیاهپوش اماممان باشیم و چشمانمان افتخار گریستن بر عزای فرزند علی و فاطمه ( علیهماالسلام) را داشته باشند .

هدف از این تاپیك ، ایجاد فرصتی است برای مشاعره عاشورایی تا بعد از اتمام این ایام گنجینه ای گرانقدر از اشعار ناب عاشورایی در دست داشته باشیم .

چراغ اول را من روشن می كنم :

این دل دوباره از غمت ، میل جنون كرد    داغت دل دیوانه را دریای خون كرد

بار دگــــر ، اشك عزایــــت گشته جـــاری

شد قسمتم قلبی خزان ، چشمی بهاری

این قطره های اشك چشمانم بهانه      تا كه شود خون دل از دیده روانه

من بیقــــرار دشتــــی از آلاله هایم

من همنشین اشك و آه و ناله هایم

دارم غمـــی در سینه از رنج و بلایت     با كاروانت پر كشم تا كــربلایت

 

ص-- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

صحرای كربلا به وسعت تاریخ است و كار به یك « یا لتنی كنت معك » ختم نمی شود . اگر مرد میدان صداقتی ، نیك در خویش بنگر كه تو را نیز با مرگ انس اینگونه است یا خیر ...!

 

« شهید آوینی »

 

 

-:- می خواهم آب شوم در گستره افق ، آنجا كه دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می گردد -:-  
دوشنبه 24/10/1386 - 22:21 - 0 تشکر 24355

   بسم رب الحسین

در خانه اي كه ذكر شه كربلا رود
زان خانه نور سوي عرش علا رود

كن درد خود دوا به عزاخانه حسين
بايد كه دردمند به دارالشفاء رود

شك نيست برق خرمن روحانيون شود
آهي كه سوي عرش برين زين عزا رود

البته ميشود به در دوست مستجاب
نام حسين چون بر زبان در دعا رود

جز اهل كوفه هيچ شنيدي ز ميزبان
برميهمان علانيه جور و جفا رود

وز ظلم ميزبان به لب شط زميهمان
فرياد العصش ز زمين بر سما رود

از درگه حسين نتابد صغير روي
درويش زآستانهء مولا كجا رود

شاعر مخلص اهل البیت محمد حسین صغیر اصفهانی

خدا را جدی بگیرید .          امام زمانتان را جدی بگیرید .         در امورتان جدی باشید .

*انجمن معارف به دنبال بهترین هاست*
*اگر یکی از بهترین هایید*
*همین الآن کلیک کنید*

سه شنبه 25/10/1386 - 9:20 - 0 تشکر 24443

سلام بچه ها.کار قشنگی بود ممنونم.

یا رب از دلهای ما درد محبت را مگیر

این تجمع این توصل این ارادت را مگیر

هستی من بستگی دارد به عشق اهل بیت

هر چه می خواهی بگیر از من ولایت را مگیر

یا علی

  • من کوير تشنه کامم
  • مهلتم ده تا بيايم
  • جرعه يي ده تا بنوشم
  • آري آري من کويرم
  • اي خداي مهربانم
  • مهلتي ده تا بجوشم
  • از دل همچون کويرم
  • سه شنبه 25/10/1386 - 14:10 - 0 تشکر 24531

    سالها گفتيم ما از كربلا ... از شهيد عشق و ميدان بلا

    از غمش بر سينه و بر سر زديم ... بوسه بر گهواره اصغر زديم

    باز هم گفتيم : مظلوما حسين! ... بي كس و بي بال و پر ، تنها حسين !

    او ولي ، اينگونه در آنجا نبود ... با خدايش بود ، او تنها نبود

    بود سي مرغي نه سي مرغ خيال ... داشت آن سي مرغ ، هفتاد و دو بال

    كربلا پيچيده مثل راز بود ... بهترين ، غمگين ترين آواز بود

    ما نفهميديم عمق راز را .... معني زيباترين آواز را

    كربلا محدود شد بر سر زدن ... گِل به سر ماليدن و پرپر زدن

    تشنه لب گفتيم و هي خورديم آب ! ... گريه كردن شد براي ما ثواب !

    -:- می خواهم آب شوم در گستره افق ، آنجا كه دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می گردد -:-  
    چهارشنبه 26/10/1386 - 11:23 - 0 تشکر 24812

    ادامه ی شعر قبل :

    كربلا یعنی دو نیرو : خوب و بد ... یك طرف ایمان و یك سو دیو و دد

    یك طرف ، علم و خدا و روشنی ... یك طرف ، جهل و سیاهی ، دشمنی

    كربلا یعنی كه فردا باز هم ... این حقیقت هست و این آواز هم

    باز فردا كربلاها می رسد .... عشق می آید ، بلاها می رسد

    بعد از آن هم كربلا تكرار شد ... كربلاها در زمین ، بسیار شد

    گر چه نامش بود نام دیگری ... نام دیگر داشت هر خون پیكری

    باز هم از جغدهای خشمگین ... ریخت فوجی از كبوتر بر زمین

    ما فقط در نینوا جا مانده ایم ... غافل از این كربلاها مانده ایم

    -:- می خواهم آب شوم در گستره افق ، آنجا كه دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می گردد -:-  
    پنج شنبه 27/10/1386 - 16:59 - 0 تشکر 25141

    ظهر روز دهم.

    شور محشر بود

    نوبت یک یار دیگر بود

    باز میدان از خودش پرسید :

    "نوبت جولان اسب کیست ؟"

    دشت ، ساکت بود

    از میان آسمان خیمه های دوست

    ناگهان رعدی گران برخاست

    این صدای اوست !

    این صدای آشنای اوست !

    این صدا از ماست !

    این صدای زاده ی زهراست :

    "هست آیا یاوری مارا ؟"

    و صدای او به سقف آسمان ها خورد

    باز هم برگشت :

    "هست آیا یاوری مارا ؟"

    انعکاس این صدا تا دورترها رفت

    تا دل فردا و آن سوتر ز فردا رفت

    *

    دشت ساکت گشت

    ناگهان هنگامه شد در دشت

    باز هم سیاره ای دیگر

    از مدار روشن منظومه بیرون جَست

    کودکی از خیمه بیرون جست

    کودکی شور خدا در سر

    با صدایی گرم و روشن

    گفت : "اینک من ،

    یاوری دیگر !"

    آسمان ، مات و زمین ، حیران

    چشم ها از یکدگر پرسان :

    "کودک و میدان ؟ "

    کار کودک خنده و بازی ست!

    در دل این کودک اما شوق جانبازی ست!

    از گلوی خسته ی خورشید

    باز در دشت آن صدای آشنا پیچید

    گفت :"تو فرزند آن مردی که لختی پیش

    خون او در قلب میدان ریخت !

    هدیه از سوی شما کافیست !"

    کودک ما گفت :

    "پای من در جست و جوی جای پای اوست!

    راه را باید به پایان برد!"

    پچ پچی در آسمان پیچید:

    "کیست آن مادر که فرزندی چنین دارد؟!

    این زبان آتشین از کیست؟

    او چه سودایی به سر دارد؟"

    و صدای آشنا پرسید :

    "آی کودک ، مادرت آیا خبر دارد؟"

    کودک ما گرم پاسخ داد :

    "مادرم با دست های خود

     بر کمر شمشیر پیکار مرا بسته است!"

    از زبانش آتشی در سینه ها افتاد

    چشم ها ، آیینه هایی در میان آب

    عکس یک کودک

    مثل تصویری شکسته

    در دل آیینه ها افتاد  

    *

    بعد از آن چیزی نمی دیدم

    خون ز چشمان زمین جوشید

    چشم های آسمان راهم

    اشک همچون پرده ای پوشید

    من پس از آن لحظه ها ، تنها

    کودکی دیدم

    در میان گرد و خاک دشت

    هر طرف می گشت

    می خروشید و رجز می خواند:

    "این منم، تیر شهابی روشن و شب سوز!

    بر سپاه تیرگی پیروز!

    سرورم خورشید، خورشید جهان افروز!

    برق تیغ آبدار من

    آتشی در خرمن دشمن!"

    خواند و آن گه سوی میدان راند

    هر یک از مردان به میدان بلا می رفت

    در رجزها چیزی از نام و نشان می گفت

    چیزی از ایل و تبار و دودمان می گفت

    از خودش را ذره ای می دید از خورشید

    او خودش را در وجود آن صدای آشنا می دید

    او خدا را در طنین آن صدا می دید!

    گفت و همچون شیرمردان رفت

    و زمین و آسمان دیدند:

    کودکی تنها به میدان رفت

    تا کنون در هر کجا پیران

    کودکان را درس می دادند

    اینک این کودک،

    در دل میدان به پیران درس می آموخت

    چشم هایش را به آن سوی سپاه تیرگی می دوخت

    سینه اش از تشنگی می سوخت

    چشم او هر سو که می چرخید

    در نگاهش جنگلی از نیزه می رویید

    کودکی لب تشنه سوی دشمنان می رفت

    با خودش تیغی ز برق آسمان می برد

    کودکی تنها که تیغش بر زمین می خورد

    در زمین کربلا با گام های کودکانه

    دانه ی مردانگی می کاشت

    گرچه کوچک بود ، شمشیر بلندی داشت!

    *

    کودک ما در میان صحنه تنها بود

    آسمان غرق تماشا بود

    ابرها را ، آسمان از پیش چشم خود پس می زد

    و زمین از خستگی در زیر پای او

    نفس می زد

    آسمان ببر طبل می کوبید

    کودکی تنها به سوی دشمنان می راند

    می خروشید و رجز می خواند

    دسته ی شمشیر را در دست می چرخاند

    در دل گرد و غبار دشت می چرخید

    برق تیغش پاره ی خورشید

    شیهه ی اسبان به اوج آسمان می رفت

    و چکاچاک بلند تیغ ها در دشت

    می پیچید

    کودک ما با دل صد مرد

    تیغ را ناگه فرود آورد

    و سواران را روی زین

    بر زمین انداخت

    لرزه ای در قلب های آهنین انداخت...

    من نمی دانم چه شد دیگر

    بس که میدان خاک بر سر زد

    بعد از آن چیزی نمی دیدم

    در میان گرد و خاک دشت

    مرغی از میدان به سوی آسمان پرزد

    پرده ی هفت آسمان افتاد

    دشت پرخون شد

    عرش ، گلگون شد

    عشق ، زد فریاد

    آفتاب ، از بام خود افتاد

    شیونی در خیمه ها پیچید

    بعد از آن ، تنها خدا می دید

    بعد از آن تنها خدا می دید...

    قیصر امین پور

    شاه شوریده سران خوان من بی سامان را
    زانکه  در  کم خردی  از همه عالم بیشم
    «حافظ»
    جمعه 28/10/1386 - 8:47 - 0 تشکر 25253

    راستی آیا

    كودكان كربلا

    تكلیفشان تنها

    دائماً تكرار مشق ِ آب ! آب !

    مشق ِ بابا آب بود ؟‌

    " مرحوم امین پور "  

    -:- می خواهم آب شوم در گستره افق ، آنجا كه دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می گردد -:-  
    شنبه 29/10/1386 - 16:12 - 0 تشکر 25468

    سلام

    بر پیشانی این دل حسین را نام نوشتند 

                             که شتابان به حجله این یار دوان است

    وندرین نام چنان داغ سرشتند

                             کین دل جان دهد اما به نهان است

    خون به شمشیر ریزد و سر بر نیزه گذارد 

                             این دل که برافروخته از عشق حسین است

    یاحق

    مجتبی

    در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
    هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
    يکشنبه 15/10/1387 - 0:22 - 0 تشکر 81161

     به نام خالق مخلوقات

    با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد (ص)

    محرم آمد و وقت عزا شد

     در حال گردگیری انجمن این تایپیک یافت شد، تایپیک جالبیه بحث رو ادامه بدهیم

     
    شيخ رجبعلي خياط فرمود: 

    اگر ما به قدر ترسيدن از يک عقرب از عِقاب خدا بترسيم،

    همه کارهاي عالم اصلاح ميشود
     
     
     
    اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم 
     
    يکشنبه 6/9/1390 - 15:45 - 0 تشکر 393262

    اگرساقی رادیدین
    پیاله ای برایم بردارین
    بگین آنطرفترماهی ها
    حوضشان بی آب است...
    یاعلی..التماس دعا!

    برو به انجمن
    انجمن فعال در هفته گذشته
    مدیر فعال در هفته گذشته
    آخرین مطالب
    • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
      آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
    • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
      جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
    • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
      خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
    • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
      پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
    • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
      اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.