سلام
سروده ای از برزخ تقدیم به رمضان وشما:
روبه پایان می رود ماه خدا
می شوم كم كم زالطافش جدا
می رود ماه پر از تاثیرها
بس رقم خورده در آن تقدیر ها
ماه شرم معصیتكاران زحق
كه در آن افتاده شیطان از رمق
می رود این ماه وحسرت می برم
در فراغش من گریبان می درم
خاطراتی خوش از آن در خاطرم
سرخوش از الطاف حی قادرم
خاطرات خوب افطار و سحر
ریزش اشك ندامت از بصر
یاد آن مجموعه شبهای قدر
یاد منشق گشتن آن ماه بدر
می رود آن كه سراسر خوب بود
بین هر پیروجوان محبوب بود
می رود اما دوباره آیدی
صبر ها در هجر آن می بایدی
از خدا خواهم كه در سال دگر
من ببینم این مه نیكو ثمر